شهاب تیری به سوی شیطان

شهاب تیری به سوی شیطان
پاسخ اجمالی: 
قرآن کریم در سوره‌های صافات، فلک و حجر، از «شهاب» یاد نموده است که این توجه به این نکات تفسیری در فهم این مطلب، کمک می‌نماید: 1. «سَماء» (آسمان)، در بسيارى از آيات قرآن به معناى همين آسمان حسّى و مادى است ولى گاهى به معناى آسمان معنوى است كه همان مقام قدس و عالم وجود برتر است. در آيه ممكن است معناى دوم نيز مورد نظر باشد. 2. «شِهاب» به شعله‌ى خارج شده از آتش گفته مى‌شود و نيز به سنگ‌هايى گفته مى‌شود كه در آسمان سرگردان‌اند. البتّه در اين آيه ممكن است شِهاب كنايه از امواج نيرومند علم و تقواى دانشمندان متعهد باشد. 3. «شيطان» در اصل به معناى هر موجود شرور و وسوسه گر و متمرد است، اما گاهى به معناى همان ابليس مى‌آيد. 4. در اين آيات از آسمان نزديك و پايين به عنوان محل كرات آسمانى ياد شده است و اين برخلاف افكار دانشمندان كيهان شناس در عصر نزول قرآن بود؛ چرا كه در آن عصر نظريه‌ى هيئت بطلميوسى بر محافل علمى حاكم بود كه محل ستارگان را فلك ثوابت يا آسمان هشتم مى‌دانست نه آسمان نزديك و پايين (و به تعبير آنان فلك اول). 5. از برخى احاديث استفاده مى‌شود كه ممنوع شدن شياطين از صعود به آسمان‌ها و رانده شدن آنها به وسيله‌ى شهاب‌ها، از هنگام تولد عيسى (ع) آغاز شده بود و در هنگام تولد پيامبر (ص) كاملاً ممنوع شد. 6. ستاره گاهى در مفهوم مادى و حسّى به كار مى‌رود كه منظور همين ستارگان آسمان‌اند كه در شب مى‌بينيم و وسيله‌ى راه‌يابى كشتى‌ها و مسافران بيابان هستند و گاهى مفهوم معنوى دارد كه اشاره به رهبران الهى و دانشمندان است كه نقش ستارگان را در جوامع بشرى ايفا مى‌كنند و مردم را در تاريكى‌هاى جهل و خرافات با نور خويش هدايت مى‌كنند و راه سعادت را به آنان نشان مى‌دهند. در احاديث متعددى از پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) روايت شده كه فرمودند: «آل محمد همان ستارگان هستند.»

شبهه:

دکتر سها با طرح آیات مربوط به شهاب در قرآن و حدیثی در این رابطه نتیجه می‌گیرد که این مطالب تحت تأثیر فرهنگ غیر علمی عرب جاهلی از کاهنان نقل شده است و مخالف یافته‌های کیهان‌شناسی امروز است. ایشان می‌نویسد: «در این آیات گفته شده که ستارگان غیر از زینت، برای حفاظت آسمان بالا از شیاطین نیز هستند و شیاطینی که گوش دهد با شهاب‌سنگ ثاقب هدف قرار می‌گیرد: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ * وَحِفْظاً مِن كُلِّ شَيْطَانٍ  مَّارِدٍ * لاَّ يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ * دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأُتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»؛ (صافات/ 6 ـ 10) ما آسمان این دنیا را به زیور ستارگان آراستیم * و تا آن را از هر شیطان سرکشی حفظ کنیم * آنها نمی‌توانند به عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوی هدف قرار می‌گیرند * با شدت به دور رانده می‌شوند و برایشان عذابی دایم است * مگر کسی که استراق سمع کند که شهابی ثاقب (شکافنده) از پی او می‌تازد.

در این آیه نیز به صراحت گفته که ستارگان تیرهایی برای شیاطینند: «وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ»؛ (ملک/ 5) و در حقیقت آسمان دنیا را با چراغ‌هایی زینت دادیم و آنها را تیرهایی برای شیاطین قرار دادیم و برای آنها عذاب آتش فروزان آماده کرده‌ایم. در آیات زیر نیز ستارگان را شهاب ثاقب می‌داند. «وَالسَّماءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ»؛ (طارق/ 1ـ3)؛ قسم به آسمان و قسم به طارق (کوبنده) و تو چه دانی که کوبنده چیست، ستاره ثاقب است.

در تفسیر این آیات در حدیث صحیحی آمده است: «عن بن عباس قال بینما رسول الله جالس فی نفر من أصحابه إذ رمی بنجم فستنار فقال رسول الله ما کنتم تقولون لمثل هذا فی الجاهلیة إذا رأیتموه قالوا کنا نقول یموت عظیم أو یولد عظیم فقال روسل الله فإنه لا یرمی به لموت أحد ولا لحیاته ولکن ربنا عزوجل إذا قضی أمرا سبح له حملة العرش ثم سبح أهل السماء الذین یلونهم ثم الذین یلونهم حتی یبلغ التسبیح إلی هذه السماء ثم سأل أهل السماء السادسة أهل السماء السابعة ماذا قال ربکم قال فیخبرونهم ثم یستخبر أهل کل سماء حتی یبلغ الخبر أهل السماء الدنیا و یختطف الشیاطین السمع فیرمون فیقذفونها إلی أولیائهم ... قال أبو عیسی هذا حدیث حسن صحیح»؛ (سنن ترمذی، ج 5، ص 362 و تفسیر طبری، ج 23، ص 37) هنگامی که پیامبر در جمعی از اصحابش نشسته بود ستاره‌ای پرتاب شد و نور ایجاد کرد. پیامبر گفت در جاهلیت وقتی چنین چیزی را می‌دیدید در مورد آن چه می‌گفتید؟ گفتند ما می‌گفتیم که فرد بزرگی می‌میرد یا به دنیا می‌آید. پیامبر گفت برای مرگ و حیات کسی پرتاب نمی‌شود و لکن پروردگار هرگاه تصمیم به کاری می‌گیرد (قضی امرا) حمل کنندگان عرش او را تسبیح می‌گویند سپس اهل آسمان مجاور آنان تسبیح می‌گویند تا تسبیح به این آسمان (آسمان دنیا) می‌رسد. سپس اهل آسمان ششم از اهل آسمان هفتم می‌پرسند خدای شما چه گفت؟ پس به آنان خبر می‌دهند. سپس اهل هر آسمان از خبر می‌پرسند تا خبر به اهل آسمان دنیا می‌رسد و شیاطین استراق سمع می‌کنند؛ پس به سوی آنان پرتاب می‌شوند و اولیائشان مورد هدف قرار می‌گیرند.

حدیث فوق هم مطالب آیات را تکرار می‌کند. در مجموع در آیات فوق دو غلط فاحش وجود دارد. اول اینکه ستارگان را همان شهاب‌های ثاقب دانسته است و دوم اینکه گفته این شهاب‌های ثاقب تیرهایی هستند که در هنگام گوش دادن شیاطین (یا جن در آیه‌ی 9 سوره‌ی جن) به سوی شیاطین پرتاب می‌شوند. اما امروزه ما می‌دانیم که ستارگان کرات آسمانی فروزانی شبیه خورشید هستند که با سوخت هسته‌ای حرارت و نور تولید می‌کنند و ربطی به شهاب ثاقب ندارند و آنچه ما به عنوان شهاب ثاقب می‌بینیم خرده‌های سنگ ناشی از انفجارهای ستارگانند که در فضا پراکنده‌اند و هنگامی که زمین در مسیر حرکتش در معرض این قطعات سنگ قرار می‌گیرد، برخورد سنگ‌ها با جو زمین موجب سوختن آنان و ایجاد نور می‌شود. زمان و موقعیت برخورد جو با این قطعات نیز قابل محاسبه و پیش‌بینی است. بنابراین نه ستارگان شهابند و نه شهاب برای زدن شیطان پرتاب می‌شود. (نقد قرآن دکتر سها، 120ـ123)

پاسخ تفصیلی:

از مطالب دکتر سها، پیش‌فرض‌ها، شبهات و سؤالات زیر به دست می‌آید:

1. قرآن کریم شهاب‌ها را تیری به سوی شیطان‌ها معرفی می‌کند، در حالی که شهاب‌سنگ‌های موجود در آسمان شب، خرده‌سنگ‌های فروزان هستند و برای دفع شیطان نیستند.

2. قرآن ستارگان آسمان را شهاب ثاقب می‌داند در حالی که ستارگان (مثل خورشید) ربطی به شهاب سنگ‌ها ندارند.

3. قبل از پیامبر (ص) و قرآن این مطالب در مورد شهاب‌‌ها در فرهنگ عربی و سخنان کاهنان وجود داشته است. (بنابراین احتمالاً از فرهنگ خرافی عرب سرچشمه گرفته است)

4. مطالب شهاب‌ها در احادیث نیز به صراحت بیشتری آمده است که تأیید می‌کند مقصود از شهاب‌ها همین شهاب‌سنگ‌های شب است.

در سه جای قرآن (جن/ 9 - 81، صافات/ 10، حجر / 17) به این مطلب اشاره شده است. «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»؛ (حجر/ 16 - 18) و به یقین، در آسمان برج‌هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان آراستیم؛ و آن را از هر شیطان رانده‌شده‌ای حفظ کردیم؛ مگر آن کس که دزدانه گوش فرا دهد و شهابی روشن او را دنبال کند.

خداوند می‌گوید ما آسمان‌ها را زینت دادیم. ستارگانی در آن قرار دادیم و آن‌ها را از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ داشتیم و هر شیطانی که بخواهد استراق سمع و جاسوسی بکند و اسرار آسمان‌ها را به دست بیاورد، شهاب‌های روشنی به دنبال چنین‌ کسی‌خواهد آمد و او را مورد هدف قرار خواهد داد.

دیدگاه مفسران

واژه «شهاب» در اصل (کتاب العین، ج 3، ص 403) به معنای «شعله خارج شده از آتش» است. به سنگ‌های ریز و گاه سرگردان هم که بر اثر نیروی جاذبه زمین به سوی زمین کشیده می‌شوند، شهاب می‌گویند. این سنگ‌ها بر اثر سرعت زیاد و برخورد با هوای اطراف زمین شعله‌ور و گاهی تبدیل به خاکستر می‌شوند. ما این شهاب‌ها را شب‌ها به صورت نقطه‌های روشنی که به سرعت به سوی زمین می‌آیند و بعد ناپدید می‌شوند می‌بینیم. ممکن است مقصود از شهاب در این آیه، کنایه از امواج نیرومند علم و تقوای دانشمندان یا همین شهاب سنگ‌ها باشد.

دیدگاه مفسران در مورد این آیه

1. معنای ظاهری آیه مراد است؛ یعنی مقصود از آسمان، همین آسمان و منظور از شهاب، شهاب سنگ‌ها است. در حقیقت شیطان‌ها که موجودات خبیثی‌اند، جنیانی‌اند که می‌خواهند به آسمان‌ها بروند و از اخبار ماورای زمین آگاه شوند و جاسوسی بکنند، اما شهاب سنگ‌ها هم‌چون تیری به سوی آن‌ها پرتاب می‌شود و آن‌ها را از رسیدن به هدفشان باز می‌دارد و نمی‌گذارد به سوی آسمان‌ها حرکت بکنند. برخی از مفسران این دیدگاه را قبول ندارند و می‌گویند امروزه خروج از نیروی جاذبه زمین ممکن است. بنابراین شاید این دیدگاه بر اساس، نظریه فلکی نظام قدیم بوده است. (تفسیر نمونه، ج 11، ص 44)

2. برخی این تعبیرها را کنایه می‌دانند. (علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و طنطاوی، تفسیر الجواهر، به نقل از تفسیر نمونه، همان) این گروه خود به سه دسته تقسیم می‌شوند.

الف) تشبیه برای روشن شدن حقایق غیرحسّی یعنی مقصود از آسمان جایگاه فرشتگان و عالم ملکوت است، چون واژه آسمان در قرآن در هفت معنا (جو زمین، جایگاه ستارگان، آسمان معنوی و عالم‌های بالا و...) آمده است که این‌جا جایگاه فرشتگان و عالم ملکوت مقصود است. شیطان‌ها می‌خواهند به آن‌جا نزدیک شوند و از اسرار خلقت و حوادث آینده اطلاع پیدا کنند، ولی با شهاب‌ها (انوار ملکوتی) رانده می‌شوند. (تفسیر المیزان، ج 17، ص 120، تفسیر نمونه، ج 11، ص 45، ج 19، ص 21)

ب) منظور این است که انسان‌ها در زندگی زمین زندانی شده‌اند و چشم به جهان برتر نمی‌اندازند و به آوای آن گوش نمی‌دهند، در حقیقت شهاب‌های خودخواهی، شهوت، طمع و جنگ‌های خانمان‌سوز آن‌ها را از درک حقایق محروم می‌سازد. (تفسیر الجواهرطنطاوی، ج18، ص10 به نقل از تفسیر نمونه، ج11، ص 46)

ج) مقصود از آسمان، آسمان حق، ایمان و معنویت است. شیطان‌ها و وسوسه‌گرها همواره می‌خواهند به این محدوده راه پیدا بکنند و با وسوسه‌ها به دل مؤمنان راستین و حامیان حق نفوذ بکنند؛ اما ستارگان آسمان حقیقت، یعنی دانشمندان و علمای متعهد و در رأس آن‌ها رهبران الهی مانند پیامبران و امامان با امواج نیرومند علم، تقوی، قلم و زبان بر این شیاطین و وسوسه‌های آن‌ها هجوم می‌برند و آن‌ها را از نزدیک شدن به آسمان معنویت باز می‌دارند. شاید آیه توان و تحمل این را دارد که بگوییم آیه ظاهر و بطون مختلفی دارد و ممکن است همه این معانی را در بر بگیرد. مانعی هم از جمع بین این تفاسیر نیست؛ هرچند به نظر می‌رسد تفسیر دوم (عالم ملکوت) و تفسیر چهارم (آسمان معنویت) به ذهن نزدیک‌تر است. سه تفسیر اخیر آیه را از ظاهرش خارج می‌کند و به تفسیر کنایی می‌پردازد؛ ولی در تفسیر اول (شهاب سنگ‌ها) ظاهر آیه حفظ می‌شود.

نکته اول: بر اساس برخی احادیث (تفسیر القمی، ج1، ص373، کشف الاسرار وعدة‌الابرار، ج5، ص296؛ نورالثقلین، ج3، ص5؛ تفسیر الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج 11، ص 10.) ممنوع شدن شیطان‌ها از نفوذ به آسمان‌ها و جاسوسی از تولد حضرت عیسی (ع) آغاز و با تولد پیامبر اسلام (ص) کامل شد.

این احتمال نیز وجود دارد که این حدیث گویای رابطه تولد حضرت عیسی و پیامبر اسلام با کاهش توطئه‌های شیطانی است؛ چون در این دوره بساط بت‌پرستی و برخی خرافات به آرامی برچیده شد و بشریت گام‌های بلندی به سوی معنویت و حقیقت برداشت؛ ولی توجه به همین آیه و روایات روشن می‌شود آن‌چه ممنوع شده، راه یافتن شیطان به آسمان بالا و معنویت و دست‌یابی‌اش به اسرار بود؛ ولی شیطان‌ها از نفوذ در انسان‌ها به وسیله وسوسه منع نشدند؛ یعنی این خود انسان‌ها هستند که راه نفوذ شیطان را برای وسوسه مهیا می‌کنند.

نکته دوم: قرآن از شهاب‌ها به عنوان دورکنندگان شیاطین و نگاهبانان آسمان نام می‌برد. اما این مسأله با یافته‌های علمی ناسازگار نیست چرا که:

1. به طور کل علم امروزی دلیلی بر نفی و ردّ رجم بودن شهاب‌ها برای شیاطین ندارد.

2. دانش نجوم، جنس و نوع اجرام آسمانی را بیان می‌کند در حالی که قرآن از کارکردهای شهاب سخن می‌گوید؛ این‌دو مقوله‌های جداگانه‌ای هستند که هیچ جای تعارض نیست.

3. قرآن رجم شیاطین را به تمام شهاب‌ها نسبت نداده است و چه محذوری دارد که برخی شهاب‌ها دارای این ویژگی باشند؟

4. بسیاری از گزاره‌های علوم تجربی، غیرقطعی است و نمی‌تواند با نصوص قطعی دینی تعارض واقعی داشته باشد.

5. محذوری در تأویل برخی بزرگان که با کمک گرفتن از قرائن و شواهد درباره این آیات ذکر کرده‌اند وجود ندارد به عنوان مثال، المیزان مراد از شهاب را نوری از عالم ملکوت می‌داند که باعث رانده شدن شیاطین می‌شود. (المیزان، ج 17، ص 124)

تذکر: در قرآن کریم سخن از «نجم ثاقب» نیز گفته شده که دکتر سها پنداشته است نجم ثاقب همان شهاب ثاقب است. برای روشن شدن مطلب نخست به آیات و تفسیر آنها توجه می‌کنیم:

«وَالسَّماءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ» (طارق/ 1ـ3)؛ «سوگند به آسمان! سوگند به (اختر) شب‌گرد! * و چه چيز تو را آگاه كرد كه (اختر) شبگرد چيست؟! * (آن) ستاره ى درخشان كه شكافنده ى (تاريكى ها) است.

نکات تفسیری

1. خداى متعال در اين سوره به آسمان و ستاره درخشان و شكافنده (زُحل) سوگند ياد كرده است تا بار ديگر اهميت آسمان وستارگان وسيارات را يادآورى نمايد و توجه انسان را به سوى آنها جلب كند و مطلب بعدى را مورد تأكيد قرار دهد.

2. «طارق» در اصل به معناى رونده ى شب (المفردات فى غريب القرآن، ماده‌ى طرق) يا به معناى كوبيدن است؛ از اين رو به كسى كه در شب وارد مى شود نيز طارق مى گويند؛ چون ناچار است كه در را بكوبد.

در اين آيات مقصود از طارق ستاره‌اى درخشان است، كه در شب وارد مى‌شود و دل تاريكى را مى‌شكافد. (المفردات فى غريب القرآن، ماده‌ى طرق) در برخى احاديث روايت شده كه مقصود همان زُحل است (خصال، ج 2، ص 489؛ احتجاج، ج 2، ص 352؛ بحارالانوار، ج 26، ص 112 و تفسيرنورالثقلين، ج 5، ص 550) كه سياره‌اى پرنور و در منظومه‌ى شمسى است كه با چشم غير مسلّح ديده مى‌شود و در فارسى به آن «كيوان» مى‌گويند. برخى از مفسران نيز احتمال داده‌اند كه ثريا يا زهره يا هر ستاره‌ى درخشان آسمان مقصود باشد. البته بعيد نيست كه هر ستاره و سياره‌ى درخشان آسمان شب، مقصود آيه باشد كه سياره‌ى زُحل يكى از مصاديق روشن آن است.

نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها

1. با توجه به تفسیر آیات و نکات علمی فوق روشن شد که «شهاب» در قرآن تفسیر‌های متعدد شده است و دکتر سها بر اساس یک تفسیر (که مقصود شهاب سنگ معمولی باشد) اشکال کرده است که لازم بود به تفاسیر دیگر آیات هم توجه می‌کرد.

2. دکتر سها در این بحث یک آیه مهم (حجر/ 16ـ18) را در مورد شهاب ذکر نکرد و آیات دیگر (طارق/ 1ـ3) را که ربطی به بحث نداشت، ذکر کرده است و بدون ارائه دلیل و قرینه یا کلام مفسران ادعا کرده است که مقصود از «نجم ثاقب» همان «شهاب ثاقب» است و بر اساس این ادعا به قرآن اشکال کرده و آن را خطای فاحش نامیده است؟!

این شیوه بحث مناسب یک محقق منصف نیست، چرا که هر کس می‌داند که ستارگانی مثل خورشید ربطی به شهاب سنگ‌ها ندارند. اگر ایشان به تفسیر آیه «نجم ثاقب» و روایات آن مراجعه می‌کرد (همان طور که در بالا ذکر کردیم) متوجه می‌شد که مقصود سیاره کیوان (زحل) است و ربطی به شهاب سنگ‌ها ندارد و اینگونه بر اساس یک توهم و بدون دلیل به قرآن نمی‌تاخت.

3. اینکه پیامبر اسلام و قرآن مطالبی در مورد شهاب فرموده‌اند و کاهنان عرب نیز مطالبی در مورد شهاب سنگ‌ها گفته‌اند دلیل نمی‌شود که یکی از دیگری گرفته باشد. بلکه ممکن است مطلب شهاب (همچون هفت آسمان) در کتب ادیان قبلی مطرح بوده است و ریشه الهی داشته که در فرهنگ عرب (که برخی مطالب آن از ابراهیم (ع) و یهود و مسیحیت و دین حنیف بوده) رواج یافته است.

4. حدیثی که دکتر سها از تفسیر طبری، در مورد شهاب نقل کرده قابل استناد نیست؛ چرا که تفسیر طبری از منظر دانشمندان از اهل سنت هم معتبر نیست و احادیث ضعیف و اسرائیلیات در آن نقل شده است. (تفسیر طبری، ج 23، ص 37)