شبهه:
در سوره مبارکه قلم به داستان افرادی اشاره میکند که به خاطر اینکه به مستمندان کمک نکردند، باغشان سوخت و ویران شد. با توجه به متن این آیات، بفرمایید آیا ما اختیار مالمان را داریم یا خیر؟
پاسخ تفصیلی:
دقت در متن آیات سوره مبارکه قلم، نشان میدهد که فکر محروم نمودن مستمندان از میوههای باغ، تنها در دایره اندیشه آنها نبوده بلکه عزمشان را جزم نموده و بر انجام این کار سوگند یاد نمودند: «...إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ»؛ ... هنگامى كه سوگند ياد كردند كه ميوههاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند و هيچ از آن استثنا نكنند. (قلم/ 17 -18)
به خاطر همین عزم راسخ و سوگند محکم بود که صبحگاهان، بی سر و صدا و به دور از چشم نیازمندان، برای چیدن میوههای باغ رفتند: «فَتَنادَوْا مُصْبِحينَ أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمينَ فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكينٌ وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»؛ صبحگاهان يكديگر را صدا زدند كه به سوى كشتزار و باغ خود حركت كنيد اگر قصد چيدن ميوهها را داريد! آنها حركت كردند در حالى كه آهسته با هم مىگفتند: «مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود! (آرى) آنها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيرى كنند. (قلم / 21 -25) وقتی با باغ سوخته و تلی از خاکستر مواجه شدند، سرانجام به اشتباه و طغیان خود پی برده و صریحا بدان اعتراف نمودند: «قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغينَ»؛ گفتند: منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بوديم! سپس رو به يكديگر كرده به ملامت هم پرداختند، (و فريادشان بلند شد) گفتند: واى بر ما كه طغيانگر بوديم!( قلم/ 29 - 31)
مطابق برخی روایات، همین عذاب و بلا، آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و متوجه خدای سبحان نمود. این آسیب دنیوی این کار بود! دنیا دار مکافات است و برخی نتیجه عمل و نیتشان را در همین دنیا میبینند. با این توضیح معلوم شد که کار آنها تنها در دایره اندیشه و فکر نبود بلکه به وادی عمل هم وارد شد، گر چه به سرانجام نرسید و ناکام ماندند. مطابق روایات، فکر بد میتواند تبعات وضعی داشته باشد؛ یعنی آثار نامناسبی با خود به همراه داشته باشد.
در روایتی صحیح السند از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: مؤمن [گاهی] به جدّ نیت گناه میکند، پس روزیاش از او سلب میشود. «عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَنْوِي الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ رِزْقَهُ»؛ (وسائل الشيعه، ج 1، ص 58، ش 121) این از متن آیه کریمه، اما درباره اختیار داشتن یا نداشتن مال، عرض میکنم که: ما اختیار مالمان را داریم اما این اختیارات، حد و حدود مشخصی دارد. توضیح این که بخشی از این حدود، واجبات شرعی است مثل خمس و زکات، اما بخشی دیگر به گونهای است که اگر چه ممکن است به صورت واجب شرعی نباشد، اما انجام دادن یا ندادنش، ثمرات یا عوارض دنیوی و اخروی دارد؛ مثلا فرمودهاند با صدقه بلا را از خود دور کنید. این بدین معناست که اگر صدقه ندهد و نسبت به نیازمندان جامعه بی تفاوت باشد، ممکن است به بلاهایی که به طور طبیعی یا تقدیری در سر راه زندگیاش وجود دارد، گرفتار آید که اگر صدقه میداد و به حال مستمندان و ایتام می رسید، به برکت آن رسیدگی، آن بلاها از او دور می شد.
از منظر اخلاقی و انسانی، اطعام فقیر و توجه به مساکین و ایتامی که پیرامونمان هستند و به ما امید بستهاند، یک تکلیف و وظیفه است. یکی از صفات دوزخیان، عدم توجه به اقشار نیازمند جامعه است: «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»؛ و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمىنمود (حاقه / 34) یکی از پرسشهای قیامت پرسش از مال است که از چه راهی به دست آوردهایم و در چه راهی خرج نمودهایم!
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» (بحارالأنوار، ج 7، ص 258) مورد دیگر از حدود اختیار مال، اسراف است. اگر اموالی ـ و لو از راه حلال کسب و جمع شده باشد ـ در هنگام خرج و مصرف، حیف و میل و اسراف شود، عقاب دارد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً»؛ و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگيرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء / 26 -27)