شبهه:
چرا اسلام که یک دین مترقى است عمل برده دارى را منع نکرده است و اولیاء دین خودشان به داشتن کنیز یا غلام معروف بودهاند؟
پاسخ تفصیلی:
پاسخ به این پرسش شامل مواردى است که در بندهاى مختلف به آن پاسخ داده مىشود:
الف) آیا بردهدارى مورد تأیید اسلام است؟
قرآن کریم اساس دعوت دینى را بر این نهاده است که همه انسانها بندگان خدا هستند؛ حتى علاوه بر انسان، ملائکه و جنّ را نیز همین گونه توصیف کرده است؛ زیرا خداوند به معناى واقعى کلمه، مالک هر چیزى است هیچ موجودى در آسمانها و زمین نیست، جز آنکه فرمانبردار خداست. (مریم ، 93) (ر .ک: المیزان، علامه طباطبایى، ترجمه موسوى همدانى، ج 6 ، ص 538، نشر رجا)
آیین اسلام، آیین آزادى و آزادگى است، آیین رحم و مروت است و قوانین و شیوههاى برخورد اسلام، با مسأله بردهدارى نیز یکى از مصادیق همین آزادى و آزادى خواهى است. چون در عصر ظهور اسلام، بردهدارى در سراسر جهان معمول بوده است، لذا مناسب است ابتداء به تاریخ برده دارى نگاهى کوتاه انداخته شود. ریشه و اساس برده گیرى یکى از سه چیز است:
1. زور و قلدرى: مثلاً رئیس قبیله به زور مىتوانست دیگران را به بردگى بگیرد.
2 . داشتن ولایت ارث و شوهرى و غیره؛ به عنوان مثال پدر مىتوانست فرزند خود را بفروشد.
3. جنگ که از همه بیشتر بردهگیرى در جنگ معمول بوده است و حتى در بین ملل داراى تمدن، نظیر روم، هند، یونان و ایران نیز معمول بوده است؛ زیرا ابتدا این گونه بود که قبیله پیروز در جنگ، تا آخرین نفر از طرف مغلوب را مىکشت امّا در طول زمان و نیز از باب نوع دوستى، بنا را بر این گذاشتند که اسیران جنگى را به عنوان غنیمت تملک کنند، هر چند در آن دوران هم روشها فرق مىکرد و رومىها و یونانىها سخت گیرتر بودند. (المیزان، علامه طباطبایى، ترجمه موسوى همدانى، ج 6 ، ص 544، نشر رجاء)
دین اسلام قانونى به نام برده دارى تأسیس نکرد، بلکه از سه روش، دو روش را ردّ و یک روش را تحت شرایطى امضا کرد تا به مرور زمان و با شرایطى که قرار داده است، زمینههاى آن نوع برده دارى را هم از بین ببرد. بر اثر این تمهیدات اسلام بود که به مرور زمان و در نهایت، در صد سال پیش و به تبعیت از اسلام، نظام بردهدارى آن هم فقط در یک بخش، یعنى بخش «زور و قلدرى » ملغی اعلام گردید؛ زیرا تمام مبارزات ضد برده دارى، مربوط به بردگان آفریقایى بود و بیشتر بردگان جهان هم آفریقایى بودند و در آفریقا هم که جنگ نشده بود، بلکه به وسیله قهر و غلبه مردم را دستگیر مىکردند، مىفروختند؛ پس دنیا چیزى را الغا کرد که اسلام از قرنها پیش، آن را ملغی اعلام کرده بود. (ترجمه المیزان، همان، ص 554)
اما این که چرا اسلام راه سوم برده گیرى را مردود ندانست، بلکه تضییقاتى در آن ایجاد کرد، بدان خاطر بود که:
الف. اصلاح عادات غلط به زمان نیازمند است.
ب. در آن زمان بردگان فراوانى وجود داشتند و گاهى بخش عظیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند و اگر از ابتدا بردگى به طور کلّى ملغی مىشد، خود رهایى بردگان باعث نابودى آنان و خانوادههایشان مىشد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلى داشتند و نه زندگى مستقلى. (ترجمه المیزان، همان) حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسى این نکته نشان مىدهد که برخورد ضربتى و دفعى با مسأله بردهدارى، امرى غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن بود؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسأله -چنان که در مورد «شراب » عمل کرد- به اصلاح، تدریجى پرداخت.
ج. به طور کلى، دشمن محارب به جز افناء انسانیت و از بین بردن نسل بشر و از بین بردن آبادانىها هدف دیگرى ندارد و بدون تردید، فطرت بشر چنین فردى را محکوم به فنا دانسته و دست کم به بردگى گرفتن او را تجویز مىکند.
د. علاوه بر حکم فطرى، تا آن جا که تاریخ نشان داده است، انسانها دشمنان خود را به عنوان غنیمت اسیر مىگرفتهاند. (ترجمه المیزان، همان، ص 549)
بردهگیرى که اسلام معتبر دانسته حقى است که با فطرت بشر مطابقت دارد که همان بردهگیرى دشمنان اساس دین و مجتمع اسلامى است و چنین کسانى به حکم اجبار به داخل جامعه جذب مىشوند و در لباس بردگى در مىآیند تا به تربیت صالحه دینى تربیت یافته و به تدریج آزاد شوند. به عبارت دیگر، افرادى که تحت تربیت صالحه هستند، آزادى اراده و عمل از آنان سلب مىشود تا این که در آینده به طور کامل صلاحیت آزاد شدن پیدا کنند؛ همانند مریضى که طبیب آزادى عمل او را تحت کنترل در مىآورد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام بردهدارى را آن هم فقط در «زور و قلدرى» ملغی اعلام کرد، امّا هنوز هم همان نظام به شکلى دیگر در جهان معمول است که با نگاهى کوتاه به جنگ جهانى دوم و قیمومیت بر ملل محروم و مغلوب خواهى دید که چه فجایعى به بار آوردند و هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قیمومیتى غلط هستند. (ر .ک: ترجمه المیزان، همان، ص 561- 566) قابل ذکر است که به نظر حضرت امام خمینى (رحمه الله) و بسیارى از فقها در زمان غیبت امام معصوم (علیه السلام) جهاد ابتدایى واجب نیست؛ لذا امام خمینى در هیچ یک از کتابهایشان جهاد ابتدایى را مطرح نکرد؛ بلکه فقط از دفاع بحث کردهاند.
در این قسمت تذکر دو نکته سودمند است یکى اینکه با توجه به آیه نفى سبیل (نساء ، 141) و اجماع فقها بر عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر، مسلمان نمىتواند عبد کافر باشد. بالاتر از این، پدرى که کافر باشد، هیچ گونه تسلطى بر فرزند مسلمانش ندارد و نیز اگر نوه مسلمان و پدرش کافر باشد امّا پدربزرگش مسلمان باشد، ولایت بر نوه، به عهده پدربزرگ است. (تحریرالوسیله، امام خمینى (رحمه الله)، ج 2، ص 229، جامعه مدرسین) حتى اگر مسلمانى بمیرد، ارث او به دورترین فامیل مسلمانش مىرسد و اگر هیچ فامیل مسلمانى نداشته باشد، ارث او به امام مىرسد و مسلمان شدن فامیل پس از مرگ اثرى ندارد. (تحریرالوسیله، همان، ص 328 - 332) دیگرى این که اسلام فقط در مورد اسیران جنگى کفّار و نیز کسانى که تا قبل از ظهور اسلام برده بودهاند، اجازه داد به صورت برده باقى بمانند؛ تا به تدریج آزاد شوند و این بهترین راه حل بود.
البته سیره مستمره علما بر این است عبد مىتواند تصرف مالکانه داشته باشد و حتى مىتواند؛ عقد مکاتبه منعقد کند تا به آزادىاش بیانجامد. در نهایت باید گفت اسلام علاوه بر اینها، این حکم مخصوص را در مورد بردگان دارد که حکومت اسلامى حق دارد در صورت مصلحت جامعه اسلامى، کلیه بردگان را چه از طریق گرفتن قیمتهاى آنان و یا حتى بدون گرفتن چیزى آزاد کند. (ترجمه المیزان، موسوى همدانى، ج 6، ص 569، رجاء)
در پایان همان گونه که گذشت، اسلام نه تنها بردهدارى را تأسیس نکرده، بلکه براى حل تدریجى اما سریع آن راه حلهایى را ارائه داده است که در محورهاى زیر آنها را مورد توجه قرار مىدهیم:
الف ) بستن سرچشمههاى بردگى
چنانچه بیان شداسلام از بین سه راه معمول برده گیرى در آن زمان، دو راه را به کلى ردّ کرد و نپذیرفت (زور و قلدرى، ولایت شوهر، ارث و غیره) و به عللى که گذشت، براى از بین بردن راه سوم (راه برده گیرى در جنگ) تضییقاتى ایجاد کرد، حتى در صورت پیروزى در جنگ هم گرفتن برده الزامى نبوده است، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از خاتمه جنگ با کفار، افرادى که اسیر میشوند، به چند صورت با آنان برخورد مىشود: ـ از آنان فدیه گرفته شده، آزاد مىشوند -با اسیران مسلمان مبادله مىشوند- و در نهایت، در مواردى که دو راه قبلى صلاح نبود، به جاى این که آنها را بکشند، اسیرشان کرده و براى خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند. (ترجمه المیزان، موسوى همدانى، ج 18، ص 337 ـ 341، جامعه مدرسین)
ب) گشودن دریچه آزادى
اسلام تمهیداتى دیگر براى آزادى بردگان اندیشیده است، از جمله:
ـ آزادى اسیر را یکى از کفارات قرار داده است. (تحریرالوسیله، امام خمینى، ج 2، ص 110 ـ 117، جامعه مدرسین)
ـ با ازدواج زنى که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع مىشود تا از سهمیه ارث فرزند آزاد شود. (مکاسب، شیخ انصارى، ص 175، دارالحکمة)
ـ در زکات براى خرید برده و آزاد کردن آن سهمى قرار داده شد که بدین ترتیب یک بودجه دائمى براى این کار از بیت المال در نظر گرفته شده است که تا آزادى کامل همه بردگان ادامه خواهد یافت. (تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418، اسلامیه تهران)
- آزادى بردگان یکى از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بودهاند تا آن جا که گفته شده حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد. (بحارالانوار، مجلسى، ج 41، ص 43، اسلامیه تهران)
- هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهرى آزاد مىشود. (جواهرالکلام، شیخ محمد حسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چاپ بیروت)
- هرگاه کسى مالک یکى از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایى، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزاده خود شود، آنها فوراً آزاد مىشوند. (تفسیر نمونه، مکارم، ج 21، ص 42، اسلامیه تهران)
- در برخى موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به بردهاش مجازاتهاى سختى انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 26 (20 جلدى).) و.. .
ج) احیاى شخصیت بردگان
در دورانى که بناست بردگان به تدریج آزاد شوند، دین مبین اسلام براى اِحیاى حقوق آنان اقدامات وسیعى کرده است، به طورى که هیچ فرقى بین بردگان و آزادها قرار نمىدهد، جزء به تقوا و پرهیزکارى، لذا به بردگان اجازه مىدهد همه گونه پُستهاى اجتماعى را عهده دار شوند و از فرماندهى گرفته تا پستهاى حساس دیگر که به عنوان نمونه سلمان، بلال و قنبر را مىتوان نام برد. (تفسیر نمونه، همان، ج 21، ص 421)
د) رفتار انسانى با بردگان، در اسلام دستورهاى زیادى در مورد مدارا با بردگان آمده است از جمله:
- پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: «جبرئیل آن قدر براى آزادى برده سفارش کرد که من فکر کردم براى آزادى برده مهلت معینى مقرر گردید.» (وسائل الشیعه، همان) روایاتى داریم که در مورد بردگان، أجل هفت سال را مطرح کردهاند و فرمودهاند: بعد از هفت سال برده را از کار معاف و او را آزاد کنید. (وسائل الشیعه، همان) حضرت امام صادق (علیه السلام) مىفرمود: «هرگاه پدرم به غلامش دستورى مىداد و ملاحظه مىکرد که آن کار، سخت است خودش بسم الله مىگفت و کمک مىکرد.» (بحارالانوار مجلسى، ج 74، ص 142، ح 13، چاپ اسلامیه تهران)
خوش رفتارى نسبت به بردگان در این دوران انتقالى، به حدى است که حتى بیگانگان نیز روى آن تمجید کردهاند؛ به عنوان نمونه، جرجى زیدان مىگوید: «اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است و پیامبر این دین در مورد بردگان سفارش بسیار نموده است؛ به عنوان مثال «کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید» یا «هر چه خودتان مىخورید به او بدهید» (تاریخ تمدن ، جرجى زیدان ، ج 4 ، ص 54)
جهت اطلاع بیشتر مىتوانید به کتابهاى ذیل مراجعه کنید:
1ـ ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 494 ـ 497، چاپ جامعه مدرسین.
2ـ بحارالانوار مجلسى، ج 74 ، ص 1141، چاپ اسلامیه تهران.
3ـ مناظره دکتر و پیر، شهید هاشمى نژاد، ص 159 ـ 178.
4ـ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ج 14، ص 451 ـ 467، چاپ اسلامیه تهران.
چرا امامان معصوم (علیهم السلام) داراى غلام بودند؟
این که قرآن کریم در برخى آیات به کنیز و یا آزاد کردن برده جهت کفاره روزه و ... اشاره مىکند در راستاى مبارزه با برده دارى و استثمار انسانها و تبعیض نادرست است و خداوند متعال به این وسیله انسانها را تشویق به آزاد کردن بردگان و غلامان مىکند که به تدریج نظام بردهدارى برچیده شود؛ زیرا اگر خداوند طبق یک فرمان عمومى دستور مىداد که همه بردگان را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف مىشدند و زندگى آنها با توجه به این که نه کارى داشتند و نه مسکن و مأوایى، با خطر روبرو مىشد و مشکلاتى از این قبیل به وجود مىآمد؛ این بود که به مناسبتهاى مختلف، مردم را تشویق به آزاد کردن بردگان کرد، از جمله یکى از مصارف هشت گانه زکات در اسلام، خریدن بردگان و آزاد کردن آنها مىباشد. (توبه ،60) و.. .
پیشوایان اسلام نیز به کمترین بهانهاى بردگان را آزاد مىکردند، تا آن جا که یکى از بردگان امام باقر (علیه السلام) کار نیکى انجام داد امام (علیه السلام) فرمود: «برو تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم». (ر .ک: منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج 1، ص 392، نشر هجرت) یکى از دلایلى که اسلام در آغاز به طور صریح با نظام برده دارى و برده فروشى مخالفت نکرد، به خاطر این بود که نظام اقتصادى مسلمانان ضربه نخورد، چون بسیارى از مسلمانان امور اقتصادیشان بر نظام برده دارى و برده فروشى استوار بود و اگر به طور دفعى اسلام آن را نهى و ممنوع مىکرد مسلمانان دچار شکست اقتصادى مىشدند به همین جهت به تدریج بناى مخالفت خود را با نظام برده دارى و برده فروشى گذاشت.
برخى از دلایلى که پیامبر اکرم و امامان معصوم (علیهم السلام) حاضر مىشدند که بردگان را به کار گیرند عبارتند از:
1. آثار تربیتى و اخلاقى، امامان معصوم (علیهم السلام) گرچه بردگان را به خدمت مىگرفتند ولى آثار تربیتى و اخلاقى بر آنها مىگذاشتند و حتى بسیارى از آنها مسلمان مىشدند و به این وسیله به آنها درسهاى علمى و عملى فراوانى مىآموختند و هر کدام از آنها را به یک دانشمند اسلامى تبدیل مىکردند مانند قنبر غلام حضرت على (علیه السلام) که در خانه آن حضرت فضایل زیادى کسب کرد. (ر .ک: معارف و معاریف، سید مصطفى حسینى دشتى، ج 6 ، ص 119، نشر مفید)
2 . خدمت براى کنیزان و بردگان در خانه پیامبر و امامان (علیهم السلام) افتخار بزرگى بود از این رو بسیارى از آنها به هیچ وجه حاضر نمىشدند خدمت گذارى پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) را ترک کنند یکى از این نمونهها زید بن حارثه بود که پدرش هر چه اصرار کرد، او خدمت در خانه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را رها نکرد. (ر .ک: الکافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 463، دارالکتب الاسلامیة)
3. با توجه به این که کنیزان و بردگان در جامعه آن روز زیاد وجود داشتند، یکى از بهترین راههاى آزادى آنها این بود که پیشوایان معصوم (علیهم السلام) آنها را بخرند و محترمانه آزاد کنند، که از این راه هزاران برده آزاد شدند و آنها بعد از آموزشهاى لازم اعتقادى، اخلاقى، سیاسى و... . در حضور پیشوایان معصوم (علیهم السلام) فرهنگ اسلام را ترویج مىکردند و شأن برخى از کنیزانى که در خدمت پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بودند، تا جایى بالا مىرفت که حتى برخى از آنها، افتخار مادرى برخى از امامان معصوم (علیهم السلام) پیدا مىکردند مانند مادر حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و.. . (ر .ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازى و دیگران، ج 12، ص 63 ـ 70)