شبهه:
چندین آیه در قرآن آمده است که به خاطر جرمهایی، افرادی را در آتش میاندازند و آن افراد تا ابد در آن جاودانه میمانند. با وجود خصوصیاتی که قرآن از معاد ارائه میدهد، که تمام جسمانیت آدم و سیستم اعصاب و ادراک به همراه روح، بازسازی خواهد شد، آدمی دچار چنین سرانجامی شود ... گناه فرد هر چیزی که باشد، تحمل درد سوختن در آتش برای یک انسان، آن هم تا ابد، به نظر من بسیار غیر منطقی است. در نظر بگیرید که فردی را در آتش انداختهاند و یا به هر ترتیب دیگری در معرض آتش قرار دارد و کباب میشود! در نظر بگیرید که این فرد محکوم است که تا ابد در آن وضعیت بماند و درد بکشد! یعنی نه یک سال و دو سال و صد سال، و نه هزار و میلیارد سال و ... بلکه تا ابد. با توجه به علم ازلی که قرآن برای خداوند قائل میشود، چه فلسفهای در وجود و خلقت یک فرد نگون بخت است که باید تا ابد در آتش بسوزد؟ و اصلا این مجازات چه فایدهای دارد؟
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این شبهه را میتوان در دو قسمت بيان نمود:
الف: عذاب ابدي شامل کساني ميشود که در مقابل حق، گردنکشی کرده و راه حق را بر روی خود و دیگران بستهاند. اینها با اینکه میدانستند خدایی هست و حجّت بر آنها تمام شده بود، باز ایمان نیاوردند و نه تنها ایمان نیاوردند، بلکه در مقابل خدا صف آرایی کرده و راه حق را بر روی مردم بستند؛ نظیر ابلیس که از روی علم و از سر عناد با خدا ، راه حق را بر مردم میبندد یا مثل ابن ملجم که با کشتن امیرالمومنین (ع) تمام بشریت را از هدایت آن حضرت محروم کرد؛ یا مثل شمر و ابن زیاد که باعث دوام ظلم تا روز ظهور موعود شدند. چنين کساني اگر تا ابد هم عمر کنند باز هم به روش خود ادامه خواهند داد؛ چون جوهره انسانی وجودشان را نابود کردهاند و راه بازگشت را به روی خودشان بستهاند اینها مانند کسانی هستند که با اختیار خود از بالای یک آسمان خراش میپرند؛ چنین کسانی حتی اگر در وسط راه پشیمان هم شوند راه بازگشت ندارند. خودشان هم از اول میدانستند که که اگر به این کار اقدام کنند راه بازگشت نخواهند داشت:
«َقالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِه»؛ (الكافي، ج2، ص 85 باب النية) امام صادق (عليه السّلام) فرمود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيّت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند، هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند، هميشه اطاعت خدا كنند، پس اين دسته و آن دسته به سبب نيّت خويش جاودانى شدند، سپس قول خداى تعالى را تلاوت نمود: «بگو هر كس طبق شاکلهی خويش عمل ميكند فرمود: يعنى طبق نيّت خويش.» خداوند متعال در باره اهل جهنم فرمود: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ،لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ (مؤمنون، آيه 99 و 100) (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مىگويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
پاداش و کیفر آخرت را نباید مثل مجازات یا پاداش کار دنیا تصوّر کرد. در دنیا وقتی کسی کاری میکند و در مقابل کارش پاداش یا مجازات میشود پاداش یا کیفر غیر از خود کار است، امّا پاداش یا کیفر کار، در آخرت عین خود عمل است؛ یعنی شخص در آخرت حقیقت خود عمل را در وجود خویش مییابد؛ .به عبارتی در آخرت عمل و عامل با هم متحدند.
خداوند متعال میفرماید: «و براى انسان نیست جز سعى و كوشش او؛ و اينكه تلاش او به زودى ديده مىشود.» (نجم، 39 و40) و فرمود: «در آن روز مردم به صورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! پس هر كس به اندازه ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند! و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!» (زلزال، 6 و 7 و8) و فرمود: «كسانى كه كتمان مىكنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده و آن را به بهاى كمى مىفروشند، آنها جز آتش چيزى نمىخورند؛ (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مىآورند، در حقيقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد و آنان را پاكيزه نمىكند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است. اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كردهاند؛ راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!! اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توأم با نشانهها و دلايل روشن،) نازل كرده و آنها كه در آن اختلاف مىكنند، (و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مىآورند،) در شكاف و (پراكندگى) عميقى قرار دارند.» (بقره، 174 و 175 و 176) و فرمود: «كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقيقت،) تنها آتش مىخورند؛ و به زودى در شعلههاى آتش(دوزخ) مىسوزند.» (النساء، 10) و فرمود: «اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است!» (الإسراء، 72) در این آیات سخن از مشاهده خود اعمال و اتحاد با عمل است نه از اجر یا کیفری در مقابل عمل. بنابراین عذاب آخرت، نتیجه قهری و حقیقت خود عمل است و عمل از عامل آن جدا شدنی نیست؛ چون عامل، علّت عمل است و جدایی معلول از علت محال است. اگر ذات یک انسان عین آتش شد او در آتش ابدی خواهد شد چون ذات شخص را نمی توان از او جدا کرد.
افرادی نظیر صدام و جرج بوش عین آتشند؛ لذا دائما مشغول سوزاندن و ویران کردنند. اینها در آخرت نیز هیزم آتش جهنم میشوند و آنان که در دنیا از آنها تبعیت کردهاند در آتش آنها میسوزند «و اگر درباره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كردهايم شك و ترديد داريد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد! پس اگر چنين نكنيد- كه هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم و سنگها [بتها] است و براى كافران، آماده شده است! » (بقره، 23 و 24)
تمثیل
عجیب نیست که در آخرت عمل موقت و اندکی موجب خلود در آتش شود. کما اینکه در دنیا نیز چنین است و کسی در دنیا آن را بی عدالتی نمیداند. در دنیا اگر کسی سوزنی را در چشم خود فرو کند برای همیشه کور میشود. اگر بنا بود که چنین کسی در دنیا تا ابد زندگی کند تا ابد کور میماند و کسی حق نداشت خدا را بابت این کار مذمت کند.
کوری همیشگی نتیجه قهری سوزن در چشم فرو کردن است؛ بنابراین اگر کسی این کار را کرد و کور شد تنها خودش مقصر است و بس. نه خدا مقصر است نه سوزن و نه کارخانه سوزن سازی. خدا به مردم خبر داده است که چه کاری منجر به افتادن در آتش و چه کاری موجب خلود در آتش است. بنابراین اگر کسی این کارها را مرتکب شد و در آتش مخلد شد تنها خودش مقصر است. اگر به کسی گفتند که در خانه گاز جمع شده کبریت نزن و او عناد کرد و کبریت زد و صورتش برای همیشه سوخت و زیبایی او برای همیشه از بین رفت، مقصر تنها خودش است نه خدا.
ب. خلقت فرد شرور منافاتي با علم ازلي الهي ندارد، زيرا اولا: خداوند متعال انسان را مختار آفریده است، پس انسان نمیتواند که مختارانه کار نکند. کاری که اختیاری است و خدا به آن کار، مشروط به اختیار نمودن انسان وجود میدهد، محال است بدون شرطش (اختیار انسان) تحقق یابد. پس علم خدا، صرفاً به کار بشر تعلّق نمیگیرد بلکه متعلّق علم خدا، کار اختیاری انسان است که وصف اختیار از آن منفک نمیشود. بنابراین درست نیست که گفته شود: «خدا میداند چه کسی بد و چه کسی خوب خواهد شد.» قضیّۀ درست این است که «خدا میداند چه کسی با اختیار خود، بد یا خوب خواهد شد.» بنابراین خدا نه انسان بد آفریده و نه انسان خوب؛ خدا فقط انسان مختار آفریده است.
ثانيا: علم پیشین خدا منشاء پیدایش موجودات است؛ یعنی موجودات قبل از اینکه عینیّت بیابند در علم الهی وجود علمی داشتهاند. پس اگر خدا به وجود انسانهایی که با سوء اختیارشان بد میشوند علم پیشین داشته و میدانسته که آنها تحقق خواهند یافت، محال است که آنها تحقق نیابند. به عبارت دیگر اختیار خدا، اختیار وجوبی است نه اختیار امکانی؛ لذا درباره خدا معنی ندارد که گفته شود: «اگر خدا بخواهد چنین میکند و اگر نخواهد چنان میکند.» راهیابی چنین صفتی به ذات قدس الهی مساوی با ممکن الوجود شدن واجب الوجود است.
ثالثا: انسان با فطرت الهی آفریده شده است و فطرت الهی، محال است نابود شود؛ بلکه تنها زیر غبار گناه و کفر و شرک دفن میشود. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لاتَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»؛ پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند. (الروم، 30)
«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها * وَ قَدْخابَ مَنْ دَسَّاها»؛ و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته * سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است * كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده * و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه مخفی ساخته، نوميد و محروم گشته است. (الشمس، آيه 10-7)
بنابراین، حتّی بدترین موجودات مختار نیز فطرت الهی را در ذات خود دارا هستند؛ بر این اساس، جهنّم وسیلهای است برای استخراج این فطرت پنهان؛ نه صرفاً برای اذیّت نمودن و انتقام کشی. شخص جهنّمی در واقع از اعتقاد و اخلاق و عمل باطل خود در رنج است، لذا آنقدر باید از دست خود و نقص خود عذاب بکشد تا از خود متنفّر شود؛ همان خودی که حجاب فطرت شده است؛ در این هنگام است که حجاب خودی برداشته شده و فطرت الهی رخ نشان میدهد و شخص خود را خلاص از جهنّم مییابد. لذا در روایات اهل بیت (ع) ذکر شده که بسیاری از انسانها بالاخره از جهنّم خلاص خواهند شد. بنابراین، جهنّم نیز داخل در رحمت عامّ خداست اگر چه نسبت به بهشت، غضب خداست. بنابراین، عذاب اکثر مردمان بد، موقّتی است ولی در نعمت بودن آنها ابدی است و بهشت ابدی نسبت عذاب موقّت ـ هر قدر هم که شدید باشد ــ خیر کثیر است. بر این اساس، خلقت افرادی که با سوء اختیارشان بد می شوند هم خیر است.