شبهه:
در اسلام و به ویژه تشیع، نصف خمس را که مبلغ هنگفتی می شود به سادات اختصاص داده اند. آیا این به نوعی نژاد پرستی نیست؟
خمس یکی از فریضه های اسلامی است و قرآن کریم آن را در کنار جهاد قرار داده است و دارای حکمت ها و اسرار گوناگونی است. از آنجا که ملاک و فلسفه اکثر احکام، توسط شارع مقدس اسلام بیان نگردیده، آنچه در فلسفه احکام به ذهن می رسد را بایستی به گونه ای بیان کرد که انحصار در حکمت را افاده نکند و ذهن مخاطب را دچار انحراف نسازد؛ مثلا فلسفه اعطای صدقه و زکات، وظیفه ی انسان های بزرگ است تا به دیگران کمک کنند. اما درباره خمس باید گفت که یکسری از اموال، قبل از اینکه توسط بندگان خدا تملک بشود، مثل معادن یک پنجمش از ابتدا جزو مملوکات اشخاص محسوب نمی شود و حق الله است؛ تا کسی را بر خدمتگزاران مردم (سادات) منتی و حقی نباشد. شاید این حکم خبر از این می دهد افراد دلسوز نسبت به مردم در فقر نباشند و کرامتشان توسط حاکم شرع حفظ گردد. لذا می توان گفت یکی از دلایلی که سادات نبایستی زکات بگیرند این است که آنها سید و خدمتگزار مردم هستند و باید به مردم کمک کنند نه اینکه از آنها کمک بگیرند و دستشان جلوی مردم دراز باشد. به همین خاطر خداوند در خمس حقی برای آنان قرار داد تا کرامت آنها حفظ شود و در فقر نباشند.
پاسخ:
خمس، در اصطلاح فقه عبارت است از پرداخت یک پنجم درآمد مازاد از مخارج سالانه که از راه تجارت، صنعت، زراعت، پژوهش و یا از راه های کارگری و کارمندی به دست می آید. خمس یکی از فریضه های اسلامی است و قرآن کریم آن را در کنار جهاد قرار داده است و دارای حکمت ها و اسرار گوناگونی است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1. خمس به منظور تأمین هزینه های امام (علیه السلام) به عنوان رئیس حکومت، برای پیشبرد نظام اسلامی و اداره جامعه واجب گردیده است. از این رو در روایت از خمس به عنوان «وجه الاماره» یاد شده است.
2. خداوند متعال برای حفظ کرامت و عزت پیامبر اسلام، محل تأمین بودجه فقیران بنی هاشم و منسوبان به آن حضرت را از خمس قرار داد و سهم آنان را قرین سهم خود و رسول کرد تا زمینه تحقیر نسبت به آنان از بین برود.
3. خمس برای تأمین بودجه هر کار خیری است که امام بخواهد انجام دهد و برای هر موردی که صلاح بداند، مصرف کند.
4. خمس برای احیای دین خدا و تحقق حکومت اسلامی واجب گردیده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ (انفال، 41) و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [ او ] و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [ حقّ از باطل] روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل كرديم، ايمان آوردهايد. و خدا بر هر چيزى تواناست.
باید گفت بخش مهمی از اسلام ، جنگ با نژاد پرستی است. فلسفه جنگ اسلام با اشراف ایران (رستم فرخزاد)، رفع نژاد پرستی در ایران بود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ (حجرات، ۱۳) اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.
به نظر می رسد که اساسا اعطای صدقه و زکات، وظیفه ی انسان های بزرگ است تا به دیگران کمک کنند. از آنجا که ملاک و فلسفه اکثر احکام، توسط شارع مقدس اسلام بیان نگردیده، آنچه در فلسفه احکام به ذهن می رسد را بایستی به گونه ای بیان کرد که انحصار در حکمت را افاده نکند و ذهن مخاطب را دچار انحراف نسازد. و با توجه به قاعده «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال»؛ همین که احتمال بدهیم چنین حکمتی در کار باشد، دیگر مجال ایراد از بین می رود؛ لذا می گوییم: شاید اسلام و قرآن معتقد است که سادات نباید از مردم پول یا صدقه بگیرند بلکه باید به مردم پول بدهند و کمک بکنند. اما سادات کیانند؟ حضرت فرمودند: «سید القوم خادمهم»؛ یعنی سیادت و آقایی از آن کسی است که به دیگران خدمت می کند.
سیادت حقیقی به اسم و حتی به نسل هم نیست. چرا نیست؟ میدانیم که پیامبر فرمودند: «سلمان منا اهل البیت»؛ یعنی سلمان از ما اهل بیت است. (در حالی که می دانیم سلمان از نسل پیامبر نبوده) از طرفی قران می فرماید: ای نوح؛ پسر تو از تو نیست: «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ»؛ (هود، ۴۶) فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از كسان تو نيست، او [ داراى ] كردارى ناشايسته است. پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه . من به تو اندرز مىدهم كه مبادا از نادانان باشى.»
پس معلوم می شود که اهلیت (سیادت)، به لفظ و به نسل نیست. سیادت به بزرگیست. از طرف دیگر سادات باید به دیگران کمک کنند و دست عطا داشته باشند. که ما می گوییم؛ زکات و صدقه گرفتن برای ایشان حرام گردیده. اما چرا خمس بر ایشان تجویز شده؟
یکسری از اموال، قبل از اینکه توسط بندگان خدا تملک بشود، مثل معادن مثل غنائم مثل مازاد بر ارباح مکاسب، یک پنجمش اختصاص به موارد ذکر شده دارد. این اموال از ابتدا جزو مملوکات اشخاص محسوب نمی شود و حق الله است. تا کسی را بر خدمتگزاران مردم (سادات) منتی و حقی نباشد. و شاید این حکم، خبر از این مهم می دهد که نباید اجازه دهیم افراد دلسوز نسبت به مردم در فقر باشند! و شاید این حکم خبر از این می دهد که انسان های با کرامت و خدمتگزار (اگر چه سید هم نباشند)، بایستی کرامتشان توسط حاکم شرع نیز حفظ گردد. مثلا در هنگام افتقار، بایستی توسط مال الله، تأمین گردند نه توسط اموال مردم! از آنجا که بالاخره سادات فقیر هم ممکن است وجود داشته باشند، بخشی از این مال را بایستی به سادات فقیر (آنان که حقا خدمتگزاران به مردمند) داد.
اما در خصوص ادعای برتری سادات نسبت به دیگران (که آیا هر که از نسل ائمه (علیهم السلام) باشد، لزوما از دیگران برتر است؟) باید گفت فرمودند: «النار خلق لمن عصی و لو سیدا قریشیا و الجنه خلق لمن اطاع و لو عبدا حبشیا»؛ (بحار الانوار، ج ۴۶، ص 82) جهنم خلق شده برای معصیت کار، اگر چه سید قریشی باشد! بهشت خلق شده برای بنده مطیع، اگر چه برده حبشی باشد!
«و لقد ورد عن المعصومين عليهم السلام: خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ كَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَ خَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَ لَوْ كَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَهُ تَعَالَي (فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ) ( مؤمنون، 101) وَ اللَّهِ لَا يَنْفَعُكَ غَداً إِلَّا تَقْدِمَةٌ [أي هديّة] تُقَدِّمُهَا مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ»؛خداوند بهشت را آفريده براى بنده مطيع و نيكوكار، گرچه غلام سياه حبشى باشد و جهنم را آفريده براى بنده معصيت كار، گرچه سيد قريشى باشد. مگر نشنيده اى خداوند مى فرمايد: «فاذا نفخ فى الصور فلاانساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون» ( بحار، ج 46، ص 81 )
پس هیچ تمایزی نیست، حتی وجود نازنین پیامبر اکرم در این جهت تمایزی نسبت به دیگران ندارد. اگر خدای متعال محبت ذوی القربی و مودتشان را مزد رسالت قرار داده، دلیلی واضح دارد که در قرآن فلسفه اش را بیان کرده: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»؛ (سبأ، 47) بگو: «هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان! مزد من جز بر خدا نيست، و او بر هر چيزى گواه است.»
یعنی دوست داشتن خوبان، به نفع خود ماست! «قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً»؛ (فرقان، ۵۷) بگو: «بر اين [ رسالت ] اجرى از شما طلب نمىكنم، جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد.» یعنی با دوستی خوبان می شود به درگاه خداوند تقرب جست.
اما راجع به ذوی القربی، ذوی القربی را عاشق بندگانش قرار داده چنانکه از منافع خودشان به خاطر مردم صرف نظر می کنند:
«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً»؛ (انسان، 8) و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى دادند. خداوند با ایشان شرط و شروطی در عالم ذر فرموده: «إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزيلَ ما عِنْدَكَ، مِنَ النَّعيمِ الْمُقيمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْيا الدَّنِيَّةِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَكَ ذلِكَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِىَّ، وَ الثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ»؛ چون بزرگ نعيم باقى بى زوال ابدى را كه نزد تست بر آنان اختيار كردى، بعد از آنكه زهد در مقامات و لذات و زيب و زيور دنياى دون را بر آنها شرط فرمودى. آنها هم بر اين شرط متعهد شدند و تو هم مى دانستى كه به عهد خود وفا خواهند كرد. پس آنان را مقبول و مقرّب درگاه خود فرمودى و علوّ ذكر، يعنى قرآن با بلندى نام و ثناى خاص و عام بر آنها از پيش عطا كردى و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستاده و با وحي خودت آنها را کرامت بخشيدي.
بعدا با این شرایط فرموده که مودت اینها واجب است؛ لذا اهل بیت برای نجات ما از جان مبارک خویش هم دریغ نورزیدند. گاهی تا صبح دعا می کنند لکن گاهی یک دعا هم برای خودشان نمی کنند! اینها شرط سیادت و ولایت مداریست. «ولیّ» شما کیست؟ کسی که آرامشش را فدای شما می کند: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»؛ (توبه، ۱۲۸) قطعاً ، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.
«مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»؛ (طه، 2) قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى.
تا اینجا معلوم شد؛ یکی از دلایلی که سادات نبایستی زکات بگیرند (چه بسا) این است که «سید هستند و خدمتگزار مردم». باید به مردم کمک کنند نه اینکه کمک بگیرند. نباید دستشان جلوی مردم دراز باشد. باید دست دهنده داشته باشند. گو اینکه تمام اهل بیت (علیهم السلام) و تمام انبیاء این گونه بودند. از این شواهد یک مفهوم در میاید و آن اینکه: "خمس هرگز در راستای تبعیض نژادی نیست."