تغییر از خطاب به غیبت و بالعکس
چکیده
التفات یکی از مباحث علوم قرآنی محسوب میشود و ارتباط تنگاتنگی با این کتاب آسمانی دارد. فایده التفات این است که وقتی گوینده، در سخن از اسلوبی به اسلوب دیگر منتقل میشود، سخن او بیشتر به دلها مینشیند، که با یادگیری آن به فهم عمیقتر اعجاز بلاغی قرآن و ساختار کلامش و درک صحیح آیات الهی نایل میشویم. صنعت التفات با اهداف مختلفی در قرآن کریم به کار رفته است که این اهداف، نشاندهنده فصاحت و بلاغت بینظیر قرآن کریم است. برخی از این اهداف عبارتند از: تفخیم و تعظیم، تهدید، توبیخ، نصیحت، موعظه، تحقیر و... . از سویی شبهه افکنان این جنبه فصاحت و بلاغت ادبی قرآن را به عنوان نقطه ضعف بزرگنمایی کردهاند و با برداشت نادرست و استناد نابجا به برخی آیات که صنعت التفات در آنها به کار رفته است سعی در مخدوش کردن چهره قرآن به عنوان وحی الهی دارند اما مستشرقانی نظیر بلاشر به این شبهات پاسخ داده و در مورد سبک و سیّاق ادبی قرآن مینویسند: «قرآن کلام الهی است، از نظر فصاحت و بلاغت واجد مرتبهای است که از حدّ کلام بشر بالاتر است و کمالی به وجود آورده است که در لغت بشری نظیر ندارد. و از نظر بیان انسانی، عالیترین مرحله قابل وصول است.... قرآن تنها به واسطه محتوا و تعالیم معجزه نیست، بلکه نیز یک شاهکار ادبی است.»
مقدمه
قرآن به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اکرم «صلّی الله و علیه و آله و سلّم»، از دیرباز از جنبههای مختلف مورد توجّه مسلمانان و حتّی غیر مسلمانان بوده است. توجّه به اسباب فهم سخن خداوند مستلزم یادگیری علومی است که ما را در این مهم یاری کند. یکی از آرایههای ادبی که در فن فصاحت و بلاغت از آن یاد میشود، صنعت «التفات» است. مقصود از «التفات» این است که متکلّم در یک سیاق واحد که سخن میگوید، از حالتهای سه ضمیر، یعنی حالت ضمیر غایب یا خطاب یا تکلّم، از یکی به دیگری التفات پیدا میکند. مثلاً سیاق سخن سیاق غیبت است، ناگهان این سیاق به سیاق خطاب تغییر مییابد، در صورتی که مطلب همان مطلب است و این امر مترتب بر علل و عواملی است که علم «معانی» پاسخگوی آن میباشد.
ابن صنعت ادبی از گزند مخالفان و شبهه افکنان مخفی نمانده و اشکالاتی در این زمینه مطرح کردهاند و برخی آیات را که صنعت التفات در آن به کار رفته مورد شبهه قرار دادهاند. از جمله در کتاب نقد قرآن سها به عنوان یک اشکال بر قرآن مطرح شده است که مقاله حاضر اساس کار را پاسخ گویی به این شبهات قرار داده است و از آنجا که این شبهات ریشه در تفکرات مستشرقان و پیشینیان دارد، نوع پاسخ شبهات هم نظر مستشرقان اشراب دارد.
التفات در لغت
واژه «اللفتُ» به معنای رویگردانی است و گفته شده است: «ما لَفَتَکَ عَن فلانٍ»؛ یعنی دید تو را نسبت به او عوض نکرد. (ابن منظور الإفریقی، لسان العرب، 12/103) خداوند میفرماید: «قَالُواْ أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبرْيَاءُ فىِ الْأَرْضِ وَ مَا نحَنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ» (یونس: 10/78) «گفتند: آيا به سوى ما آمدهاى تا ما را از شيوهاى كه پدرانمان را بر آن يافتهايم بازگردانى، و بزرگى در اين سرزمين براى شما دو تن باشد؟ ما به شما دو تن ايمان نداريم.»
جوهری میگوید: واژه لفت، به معنی پیچاندن، و جمله «لَفَّتَ وَجهَهُ عَنّی» به معنای صرف و رویگردانی است و جمله «لَفَتَهُ عَن رَأیِهِ» یعنی او را از رأی و نظرش عدول داد. (الجوهری، الصحاح اللغة، فصل اللام، ص 125) در آیه: «قَالُواْ يَالُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَ لَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبهَا مَا أَصَابهَمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» (هود: 11/81) «گفتند: اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانوادهات را حركت ده و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بىگمان، وعدهگاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟»
امر به ترک التفات شده تا پیامبر الهی عذاب سخت قومش را نظارهگر نباشد. «فیروزآبادی» میگوید: «جمله لفته – یلفته» به معنای بازداشتن شخص است از اندیشه و فکر خود، و روشن است که واژه التفات از همان ریشه و توأم با تأکید است. (فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده لفت) زمخشری میگوید: ریشه «لفت» به معنی انحراف از طریق اصلی است. (زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، 3/324)
التفات در اصطلاح
التفات انتقال گوینده از مخاطب است به نفس خبر و بالعکس و مانند آن و بدیهی است که التفات اصطلاحی به معنای انتقال از معنایی به معنای دیگر است. (ابن معتزّ، البدیع، ص 58) التفات از افراد علم بدیع بوده کاربرد آن در جایی است که کلام در معرض ایراد و شبهه قرار گرفته باشد. (باقلانی، اعجاز القرآن، ص 99)
انواع التفات و فایده آن
دانشمندان بلاغت و مفسّران انواع التفات را به شش دسته تقسیم میکنند:
1-التفات از تکلّم به خطاب؛ 2- التفات از تکلّم به غیبت؛ 3- التفات از خطاب به تکلّم؛ 4- التفات از خطاب به غیبت؛ 5- التفات از غیبت به تکلّم. 6- التفات از غیبت به خطاب.
علمای بلاغت و مفسّران، فوائد التفات را به فایدههای عام و خاص تقسیمبندی میکنند و آنها چنین بیان کردهاند: تفنن در گفتار؛ ایجاد نشاط در نوشنده و جلب بیشتر توجّه از فایدههای عام التفات به شمار میآیند. امّا فایدههای خاص آن بیشمار که از جمله آنها میتوان به تهدید و ترساندن، سرزنش، مبالغه، یادآوری، بزرگداشت، تشویق، تأکید، شگفتی، و ... اشاره کرد. (ر.ک: زمخشری، الکـشّاف عـن حقـائق غوامـض التنـزّيل، 1/14؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 3/314، 330 – 325)
دیدگاههای برخی از مستشرقان درباره فصاحت و بلاغت قرآن
دیدگاههای فراوانی از سوی مستشرقین پیرامون بافت و صورت ظاهری قرآن کریم بیان شده که گاه تحسین محقّقان و گاه ایراد از کلام الهی خواسته شده است. بلاشر در مورد سبک و سیّاق ادبی قرآن مینویسد: «قرآن کلام الهی است، از نظر فصاحت و بلاغت واجد مرتبهای است که از حدّ کلام بشر بالاتر است و کمالی به وجود آورده است که در لغت بشری نظیر ندارد. و از نظر بیان انسانی، عالیترین مرحله قابل وصول است.... قرآن تنها به واسطه محتوا و تعالیم معجزه نیست، بلکه نیز یک شاهکار ادبی است، حتّی قبل از هر چیز تحفه و بدیعهای است که از هر اثر گرانبها که بشریّت آن را دریافت کرده و گرامی داشته، فراتر است.» (بلاشر، درآمدی بر قرآن، ص 15) کارل بروکلمان در کتاب «تاریخ الشعوب الإسلامیّه»، آیات قرآن را سرشار از مطالب زیبا و لحن خطابی آیات را برانگیزاننده احساسات شمرده است. (زمانی، مستشرقان و قرآن، ص 102)
در مقابل این گروه قرآن پژوهانی دیگر علی رغم آگاهی از زیبایی و استحکام کلام الهی، به زعم خود ایراداتی را به ساختار قرآن وارد ساختهاند. تئودور نولدکه دگرگونیهای ناشی از کاربرد التفات در آیات قرآن را نامتعارف و فاقد زیبایی دانسته است. (ر.ک: علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ص 37) جان وانزبرو در بخشی از کتاب خود (مطالعات قرآنی) التفات را در نمایه واژههای فنی نیاورده و از مشخّصههای سبکی قرآن ندانسته است. (سلمانی زاده، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص 44)