تأملی در شبههی: «گسترهی قرآن در پاسخگویی به نیازهای انسان»
چکیده
برخی از منتقدان با استناد به آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ» (نحل /89) و بعضی روایات، مدعی شدهاند که قرآن پاسخگوی همه نیازهای انسان است و همه علوم در قرآن وجود دارد، این نگرش موجب عقبماندگي مسلمانان از علوم روز و عدم پیشرفت آنان شده است. از مهمترین مباحثی که در آیهی فوق به میان آمده "تبیان کل شیء" بودن قرآن است. از این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم "لِکُلِّ شَئ" به خوبی میتوان استدلال کرد که در قرآن، بیان همه چیز هست، ولی با توجه به اینکه قرآن یک کتاب تربیت و انسانسازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبههای معنوی و مادی نازل شده است روشن میشود که منظور از همه چیز، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاهشناسی و مانند آن در آن آمده است.
مقدمه
از جمله مباحث مبنایی مربوط به شناخت قرآن که در چگونگی فهم و تفسیر آن نقش دارد، جامعیت قرآن است. نوع تلقی هر مفسری از گستره موضوعات و مسائل قرآن، و نیز چگونگی و میزان بیان آنها، در برداشت او از معانی و مقاصد آیات و بالتبع، نحوه تعامل وی با این کتاب الهی و بهرهگیری از آن تأثیرگذار است. این مبحث در کتب تفسیری ذیل آیات مشتمل بر تعابیری چون «تبیانا لکل شیء» یا « تفصیلا لکل شیء» یا «ما فرطنا فی الکتاب من شیء»، همواره مورد توجه قرآنپژوهان یا مفسران بوده است و گاهی نیز با عنوان قلمرو قرآن یا کمال قرآن به آن پرداخته میشود.
درباره عمق مفاهیم قرآن کریم و در خصوص اینکه آیا معانی و مفاهیم قرآن گستره خاص دارد و یا تمام علوم را در برمیگیرد؟ دیدگاهها و تفاسیر مختلفی وجود دارد، درحالیکه نه تفاسیر گذشته توانستهاند از عهده تفسیر کامل آیات این کتاب مقدس برآیند و نه تفاسیر معاصر میتوانند تمام معانیاش را کشف کنند و نه تفاسیر آیندگان خواهند توانست به درک عمیق آیات آن نائل آیند.
شرح و تفصیل «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» نیز از این قاعده مستثنی نیست و اینکه آیا همه چیز و همه علوم در قرآن آمده است یا نه؟ نیازمند دقت نظر و پژوهشی است که به آن پرداختهایم.
1- بیان مفاهیم محوری
پیش از ورود به بحث لازم است مفاهیم کلیدی و محوری پژوهش را بررسی و حوزهی معنایی آنها را سنجید و به تعریفی جامع ومانع از واژگان دست یافت.
1-1-تبیان: تبیان به معنی انکشاف و روشن کردن است و زیادی در لفظ و مبنا دلالت میکند به زیادی و قوّت در معنی. (مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 13،ص 106) «تبیانا» مفعول لاجله است، تبیان مصدر است که دلالت بر مبالغه می کند و از آن اراده اسم فاعل شده و دو مبالغه حاصل گردیده است، تبیان با کسر«ت» است و مصدری با کسر«ت» یافت نمیشود مگر تبیان و تلقاء، که تبیان به معنی بیان و تلقاء به معنی لقاء، و ماسوا از مصادر وارده براین وزن، با فتح «ت» میباشند. (ابن عاشور، محمدبن طاهر، التحریروالتنویر، ج13، ص203)
آلوسی در «روح المعانی» از بعضی از ادبای عرب نقل میکند که تمام مصدرهایی که بر وزن تفعال آمده همه به فتح «ت» میباشد مگر دو لفظ «تبیان» و «تلقاء»، «تبیان» به کسر یا فتح «ت» معنی مصدری دارد؛ یعنی بیان کردن و بعضی این کلمه را مصدر و بعضی اسم مصدر دانستهاند.( آلوسی، محمود، روح المعانی،ج 7، ص 452 ؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه،ج 11،ص 362)
1-2- نیازهای انسان:
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «ثلاثة اشیاء یحتاج الناس طرّا الیها: الامن و العدل و الخِصب»؛ سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیت (آرامش)، عدالت و آسایش (رفاه). (حرانی، حسن بن شعبه، تحفالعقول، ص 320) امنیت به معنی آرامش به دو حوزهی فردی و جمعی اشاره دارد. در فرهنگ قرآن، از هر دو حوزهی امنیت سخن به میان آمده است. آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی به عنوان یک نیاز طبیعی و اساسی مطرح است. بنابراین، انسانها نخستین نیازی که در خود احساس میکنند، همان نیاز آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی است. البته کاملترین درجه از احساس سعادت و خوشبختی زمانی شکل میگیرد که آرامش انسانی فراگیر باشد و از مصادیق «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (یونس/62) باشد که ترسی از آینده و اندوهی نسبت به گذشته در جان و روان آدمی نباشد.
دومین مؤلفهی خوشبختی آسایش است که ارتباط به تن و ماده دارد؛ به این معنا که جسم آدمی نیازهایی دارد که ازجملهی آنها غذا و مسکن و مانند آن است. پاسخگویی به نیازهای مادی انسان به شکل کامل همان مفهوم آسایش است که در روایت از آن به خصب تعبیر شده است. «خِصب» به معنی سرسبزی و آبادانی و نعمت و فراوانی و رفاه است. (بندر ریگی، محمد، المنجد، ج 1، ص 392) در زمینی که انسان به آرامش میرسد، زمینی است که همهی امکانات رفاهی فراهم آید و تن در آسایش باشد. وقتی خصب و نعمت باشد، آدمی ازنظر تن درآسایش است و این آسایش در کنار آرامش است که خوشبختی فردی را رقم میزند.
اما ازآنجایی که انسان در جامعه زندگی میکند و با افراد انسانی ارتباط دارد نیازمند چیزی است که این روابط را به درستی سامان دهد. اینجاست که عدالت به عنوان میزان و ترازوی ساماندهی و نظمبخشی به روابط اجتماعی وارد میشود. انسان در بعد اجتماعی نیازمند آن است که عدالت حاکم باشد تا احساس خوشبختی و آسایش و آرامش کند. اینجاست که امام صادق (علیهالسلام) به مسئلهی عدالت به عنوان نیاز اساسی دیگر انسان در همهی شرایط اشاره میکند و میفرماید: اگر انسانی بخواهد نیازهای واقعی خویش را بشناسد باید آرامش و آسایش و عدالت را اصول اساسی نیاز خود دانسته و به پاسخگویی نسبت به آن اقدام کند و این نیازهای خویش را به درستی برآورده سازد.
1-3- جامعیت قرآن:
جامعیت در لغت به معنی فراگیری، وضع یا کیفیت جامع بودن (صدری افشار و…، غلامحسین، فرهنگ فارسی امروز، ج 1، ص 391) و در برخی دیگر از منابع به معنی «شمول و فراگیری» آمده است.( لویس، معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین،ج1، ص283) واژهی جامعیت مصدر جعلی است که از ریشه جمع گرفته شده و در زبان فارسی رواج یافته است، به معنای فراگیر بودن و شمول آمده و در کتابهای عربی جدید با واژهی «شمولیه» بدان اشاره میکنند.( مصباح یزدی، محمدتقی، قرآنشناسی، ج 2، ص 290) و در تعریف اصطلاحی آن :
1- برخی گفتهاند: منظور از جامعیت این است که در آن از هیچ نکته و مسئلهای غفلت نشده است و همه چیز را در خود دارد و وقتی از جامعیت قرآن میگوییم، مرادمان این است که هر آنچه موردنیاز انسان است در قرآن هست چه نیازهای دینی انسان و چه نیازهایی که وصف دینی ندارند. ( سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 393)
2- عدهای دیگر گفتهاند: منظور از جامعیت، جامع بودن در حوزهی مسؤولیت دین است، یعنی آنچه را دین موظف به بیان آن بوده است، قرآن بیان کرده است. بنابراین مرادمان از جامعیت بیان امور غیر مرتبط با حوزهی مسؤولیت دین نیست تا کسی انتظار بیان علوم و فنون مختلف را از قرآن داشته باشد. (ایازی، سید محمدعلی، فقه پژوهی قرآن، ص 211)
3- بعضی از صاحبنظران نیز معتقدند: جامعیت قرآن به این معنی است که هر آنچه از متون وحیانی دیگر ناب و خالص بوده است و باقی بوده تا زمان بعثت نبی اسلام، تحریف شده است و در زمان وحی محمدی (صلیالله علیه وآله) نبوده است، در این متن وجود دارد، به بیان دیگر قرآن جامع معارف وحیانی است که در دیگر متون دینی بوده است.( ابن عربی، محمد بن علی، فصوص الحکم، ذیل روایت اوتیت جوامع الکلم ای جمیع الحقایق و المعارف.)
4- برخی از مفسران چون علامه طباطبایی و دیگران جامعیت قرآن را در قلمرو هدایت و تربیت تفسیر کردهاند. ( رشید رضا، سید محمد، تفسیر القرآن الحکیم (معروف به المنار)، ج 7، صص 394 و 395) ایشان دراینباره مینویسند: «آنچه ملاک است و کوتاهی را از جانب قرآن منتفی میسازد، این است که قرآن تمام مطالب لازم در حوزهی هدایت و سعادت را همراه دارد و در این زمینه از هیچ کوششی فروگذار نکرده است».(طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 7، ص 115)
نتیجه آنکه جامعیت در اصطلاح به معنی فراگیری و شمول است، حال این شمول چه در عرصهی آموزههای دینی باشد و چه توسعه داشته باشد و امور غیر دینی را نیز شامل بشود.
2-پیشفرضهای شبهه (دکترسها)
پیشفرضهای زیر در مورد شبهه، مطرحشده است:
1- قرآن ادعا میکند که شامل همه چیز است: «... وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ ...»؛ ( نحل /89) ما بر تو کتابی نازل کردیم که بیانکنندهی همه چیز است. اعتقاد به همه چیز داشتن اسلام، آزادی استفاده از دانش و تجربیات بشری و آزادی عمل را از مسلمانان میگیرد.
- عن النبی (صلیالله علیه وآله): «...و انزل علی القرآن فیه تبیان کل شیء»؛ (طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج 15، ص 8) بر من قرآن نازل شد که در آن بیان همه چیز هست.
- عن النبی (صلیالله علیه وآله): «من ابتغی العلم من غیره اضله الله»؛ (عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 6) کسی که برای علم به غیر قرآن رجوع کند خدا او را گمراه میکند.
- قال الصادق جعفر بن محمد (علیهماالسلام): «ان الله انزل فی القرآن تبیان کل شیء، حتی والله ما ترک شیئا یحتاج العباد الیه الا بینه للناس»؛ امام صادق (علیهالسلام): خداوند در قرآن بیان همه چیز را نازل کرده است. حتی به خدا سوگند چیزی که مردم به آن احتیاج داشته باشند را ترک نکرده و برای مردم بیان کرده است. (قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ص 745)
2- این باور که جواب همهی نیازهای بشر در اسلام هست یک فاجعهی بزرگ و یک عامل اساسی در عقبافتادگی مسلمانان است چون آزادی جستجو و عمل را از مسلمانان میگیرد و موجب میشود مسلمانان از دانش بشری در ادارهی حکومت و امور زندگیشان محروم شوند.
3- پاسخ شبهه
يکي از پيشفرضهاي دکتر سها در کتاب «نقد قرآن» این است که، قرآن ادعا میکند که شامل همه چیز است: «... وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ ...»؛ ( نحل /89) ما بر تو کتابی نازل کردیم که بیانکنندهی همه چیز است. اعتقاد به همه چیز داشتن اسلام، آزادی استفاده از دانش و تجربیات بشری و آزادی عمل را از مسلمانان میگیرد.
اینک پس از بیان مفاهیم محوری و طرح پیشفرضهای شبهه به بیان پاسخ شبهه میپردازیم:
در مورد قلمرو قرآن و اینکه آیا همهی علوم بشری در قرآن وجود دارد یا نه، سه دیدگاه عمده وجود دارد (رضایی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی، ص 31) که بررسی آنها میتواند پاسخگوی شبههی مطرحشده باشد.
3-1- دیدگاه حداکثری
بر اساس این دیدگاه همهی جزئیات علوم در قرآن وجود دارد، قرآن جامع مسائلی است که مبین قوانین علوم نظری و تجربی است. این دیدگاه ابتدا در سخنان غزالی (غزالی، ابو حامد، جواهر القرآن، ص 18 و احیاء علوم الدین، ج 1، ص 289) سپس ابوالفضل مرسی (ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 478 ـ 482) و آنگاه زرکشی، (زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 181) سیوطی، (سیوطی، جلالالدین، الاکلیل فی استنباط التنزیل، ص 2 و الاتقان، ج 2، صص 271-282) فیض کاشانی، (فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، ج 1، ص 57) و... قابل مشاهده است.
3-2-دیدگاه حداقلی
بر اساس این دیدگاه قرآن و علم تقریباً از همدیگر جدا هستند. به عبارت دیگر قرآن به مسائل اخروی میپردازد و مسائل دنیوی را به مردم واگذار کرده است. سرچشمه این دیدگاه را میتوان در سخنان شاطبی (م 790 ق) یافت که در مخالفت با دیدگاه غزالی بیان کرده است: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسائل جنبی آن آمده است».( شاطبی، ابواسحاق، الموافقات، ج 2، ص 488) تفسیرهای مجمعالبیان و کشاف نیز مینویسند: «منظور از بیان همه چیز در قرآن، مسائل مربوط به هدایت و دین است». (طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج 4، ص 289؛ زمخشری، محمود، کشاف، ج 2، ص 628) محمد عزة دروزه (عزة دروزه، محمد، التفسیر الحدیث،ج 6، ص 91) و دکتر سروش (سروش، عبدالکریم، فربهتر از ایدئولوژی، ص 48، 58 و 122) نیز در شمار این گروه جای دارند.
در نظر این گروه اکمال دین عبارت است از تبیین کامل امور معنوی و آخرتی و واگذاردن علوم انسانی و تجربی، از جمله شیوه حکومت به مردم.
3-3-دیدگاه اعتدالی
دیدگاه اعتدالی معتقد است قرآن کریم ضمن بیان کلیات و اصول و قواعد ارزشی و نگرشی، برخی از روشهای سرنوشتساز و مؤثر در هدایت را نیز تبیین میکند.
بر اساس این دیدگاه قرآن و علوم رابطه سازگارانه دارند و بیش از دو هزار آیه قرآن به مسائل علمی پرداخته است و در موارد متعددی به اهداف و مبانی و روشهای علوم انسانی و اخبار علوم طبیعی اشاره کرده است که در حد شگفتی و اعجاز علمی یا نظریهپردازیهای علمی مطرح میشود که همگی این مطالب در راستای هدایت انسان، خداشناسی و معادشناسی است اما اینگونه نیست که همه جزئیات علوم در قرآن بیان شده باشد چرا که هدف قرآن هدایت انسان است و کتاب شیمی و فیزیک و ... نیست.
3-4-آيا همه علوم بشري در قرآن وجود دارد؟
3-4-1- دلايل موافقان
دلیل اول: ظاهر آيات قرآن، دلالت بر اين دارد که همه چیز در قرآن هست، مانند آيه: «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلَّا فِي کتَابٍ مُبِينٍ»؛ (انعام/59) و هیچ تر و هيچ خشکى نيست، جز اينکه در کتاب روشنگر (علم خدا ثبت) است.
در آيهاي ديگر چنين آمده است: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْک الْکتَابَ تِبْيَاناً لِکلِّ شَيْءٍ»؛ (نحل/89) و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم که بيانگر هر چيز (از کليات دين) و رهنمود و رحمت و مژدهاى براى مسلمانان است و در آیهای ديگر آمده است: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْءٍ»؛ (انعام/38) هیچ چیزی در کتاب فروگذار نکرديم.
قرآن وجود کتبي جهان تکوين و خلاصهاي از اسرار آفرينش است، پس همه علوم در قرآن وجود دارد و از آن الهام گرفته است حتي مسائل فيزيک، شيمي و رياضي در قرآن هست و اگر ما نتوانیم آنها را پيدا کنيم، علتش اين است که عقل ما، از درک و استخراج آنها قاصر است و در آينده بشريت پيشرفت ميکند و همه مسائل را از قرآن به دست ميآورد. اين امر (وجود همه علوم دنيايي، علوم بشري و معارف ديني در قرآن) در تفسير «مجمعالبیان» به عنوان يک احتمال ذکرشده است. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج 4، ص 289) سيوطي نیز در «الاتقان»، اين ديدگاه را انتخاب کرده و به آيات فوقالذکر استشهاد نموده است.( سیوطی، جلالالدین، الاتقان، ج 4، ص 38)
دليل دوم، بر اينکه تمام معارف بشري، در قرآن وجود دارد، آياتي است که اشاره به علوم مختلف ميکند براي مثال به یک مورد اشاره ميکنيم:
علوم رياضي، قال الله تعالي: «وَإِن کانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَکفَى بِنَا حَاسِبِينَ»؛ (انبیاء/47) و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم. چون در آيه از حساب و اندازه، سخن گفته است، پس اشاره به علوم رياضي دارد.(رضایی اصفهانی، محمدعلی،درآمدی برتفسیرعلمی قرآن،صص 162-167، با تلخیص)
غزالي در کتاب «جواهر القرآن»، بر اين مطلب اصرار ميورزد و مثالهاي فراوان ميزند که علوم مختلف، از قرآن نشأت گرفته است. (غزالی، ابو حامد، جواهر القرآن، ص 18)
دکتر ذهبي نيز، در کتاب «التفسير والمفسرون» مثالهاي زيادي از ادعاي کساني که معتقدند، همه علوم در قرآن، يا از قرآن است آورده است. مانند: علم طب، جدل، هيئت، هندسه، جبر، مقابله و ... براي هر مورد نيز، آياتي ذکر ميکند. (ذهبی، محمد حسین، التفسير و المفسرون، ج 2، ص 475 ـ 484)
دليل سوم، بر وجود همه علوم در قرآن رواياتي است که در اين زمينه واردشده و مؤيد عموميت مستفاد، از ظاهر آيات است و به علاوه ائمه (ع) در مورد علوم مختلف (مانند: پزشکي، فضايي و ...) سخن گفته، فرمودهاند که تمام علوم ما، از قرآن است. بر اين اساس معلوم ميگردد که علوم مختلف، در قرآن وجود دارد لکن افراد خاصي از آن مطّلع هستند، براي مثال به روايتی اشاره ميکنيم:
عن الباقر(ع): «ان الله تبارک و تعالي لم يدع شيئاً تحتاج اليه الامة الانزله في کتابه و بيّنة لرسوله»؛ خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که مسلمانان، به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است و آنها را در قرآن، نازل فرموده و براي پيامبر (ص) بيان کرده است. (عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلين ،ج 3 ،ص 74)
دليل چهارم، بر وجود همهی علوم در قرآن، مسئلهی بطون قرآن است. در بسياري از روايات، به بطون قرآن و اينکه هر آیه يک بطن دارد اشاره شده است. (محمدی، محمد، ميزان الحکمه، ج 8، ص 94 ـ 95) پس اين اعجاز قرآن است که از یک آيه، هر کس يک مطلب میفهمد و به بطن آن آگاهي مييابد و عارف، فقيه، فيلسوف، فيزيکدان و ... هر کدام برداشت جداگانه، از آیههای قرآن دارند؛ پس هیچ کدام نبايد برداشت ديگري را رد کند؛ زيرا اگر فيلسوف هم يک فيزيکدان بود، مثل او برداشت ميکرد.
به اين مطلب غزالي در «احياء العلوم» استشهاد کرده و تعداد علوم قرآن را، تا هفتاد و هفت هزار و دويست علم ذکر کرده است و بعد ميگويد: «اين عدد چهار برابر ميشود، چون هر کلمه ظاهر و باطن دارد و حد و مطلع دارد».(غزالی، ابو حامد احیاء العلوم، ج 1، ص 289)
3-4-2- دلايل مخالفان
دلیل اول: هدف قرآن، تربيت معنوي انسان است و در اين راه، لازم نيست همه معارف تجربي و غیر تجربی را براي بشر بيان کند؛ چون انسان عقل و احساس دارد و خود ميتواند مسائل تجربي و علوم را، به دست آورد. به علاوه اين علوم، لازمة لاينفک تربيت معنوي انسان نيست.
استاد مصباح يزدي ميفرمايد: «لازم نيست قرآن در يک مسئلة علمي، حتماً نظريه داده باشد؛ زيرا قرآن در صدد و در جايگاه حل مسائل علمي نيست. البته آنچه فرموده باشد حق است و اگر اشارهاي به نکتهاي علمي داشته باشد و به راستی لفظ قرآن، بر آن دلالت کند حق است و جاي هيچ حرفي نيست».( مصباح يزدي، محمد تقی، معارف قرآن، ص 229)
دلیل دوم: ظهور آياتي که دلالت بر اين دارد که همه چیز در قرآن است، قابل اخذ نيست؛ يعني نميتوان عموميت آنها را پذيرفت که بگوييم همه علوم بشري و همه معارف ديني با هم و به صورت مفصل، در قرآن موجود است و براي رفع اين ظهور، سه شاهد داريم:
الف. اين ظهور خلاف بداهت است؛ چون بسياري از مسائل علوم جديد مانند: فرمولهاي شيمي، فيزيک و رياضي در ظواهر قرآن، موجود نيست و اين مطلب را هر کس که یک بار، قرآن را با دقت مطالعه کند، متوجه ميشود (البته مسئله بطون قرآن و علم ائمه (ع) بحث ديگري است).
ب. بعضي از مفسران قرآن، صريحاً اين ظهور را، انکار کردهاند و جالب اينکه در ميان اين مفسران، کساني به چشم ميخورند که از سردمداران تفسير علمي قرآن هستند.
براي مثال: سيد محمد رشيد رضا، در ذيل آيه شريفه: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْکتَابِ مِن شَيْءٍ»؛ (انعام/38) ميگويد: اگر مراد از کتاب، علم الهي، يا لوح محفوظ باشد، پس عموميت آيه به ظاهرش محفوظ است (يعني تمام چيزها و امور دين و دنيا در علم الهي موجود است)؛ اما اگر منظور از کتاب، قرآن باشد «شيء» منظور، موضوع ديني است و آن هدايت الهي است... . (رشید رضا، سید محمد، تفسيرالقرآن الحکيم (معروف به المنار) ج 7،ص 395؛ رضایی اصفهانی، محمد علی، درآمدی بر تفسیرعلمی قرآن، صص168-178، با تلخیص)
ابواسحاق ابراهيم بن موسي الشاطبي (790 ق) در کتاب «الموافقات»، ظهور آيات را شديداً انکار میکند و دکتر ذهبي نيز در «التفسير و المفسرون» با او همراهی مینماید. (ذهبی، محمدحسین، التفسير والمفسرون، ج 2، ص 489)
ج. در مورد کتاب، در آیات شريفه، چند احتمال ذکرشده است که يکي از آنها اين است که منظور قرآن باشد. پس به طورقطع نميتوان گفت که قرآن کريم ميفرمايد همه چیزها، علوم و معارف ديني و دنيايي، در قرآن موجود است.
دلیل سوم: در مورد آيات قرآن که اشاراتي به علوم طبيعي، تجربي و شناخت طبيعت دارد، آيا هدف آن بيان کشف فرمولهاي هندسه و شيمي است؟ يا به طور استطرادي و حاشيهاي، اين بحثها را مطرح کرده است؟ در اينجا بسياري معتقدند که ذکر مثالهاي علمي در قرآن، موضوعيت ندارد؛ يعني صرف مثال است و هدف، آموزش علوم نيست؛ بلکه مثال را براي هدفي ديگر آورده است.
دلیل چهارم: در مورد بطون قرآن و اينکه آيا منشأ علم ائمه (ع) به تمام معارف و علوم گذشته و آينده از طريق قرآن است و یا علم به مبادي و مقومات اسباب که فيض کاشاني، در مورد قرآن مطرح ميفرموده است؟ به چند صورت ميتوانيم پاسخ دهيم:
الف. در ضمن احتمالات در تفسير آيات شريفه، بيان گردید که بعضي کتاب را، به معناي امام يا لوح محفوظ يا علم الهي گرفتهاند بنابراين تفسير، مسئله حل ميشود؛ چون علوم و معارف، نزد امام مبين است، يا همه علوم در علم الهي يا لوح محفوظ است که پيامبر (ص) و امام (ع) از آن اطلاع دارند، بنابراين مسأله وجود جميع علوم در قرآن، مطرح نميشود و اگر در روايات هم اشارهاي به کتاب الله (و اينکه منشأ علوم ائمه( ازآنجاست) شده است، اشاره به همان لوح محفوظ، يا علم الهي است (که شايد منظور فيض کاشاني هم، همين مطلب باشد) و قرينه جالب اين است که در روايتها کلمه «کتاب الله» (نه کلمة قرآن) آمده بود.
ب. احتمال دارد که علوم ائمه (ع) يا باطن قرآن هم، مربوط به همان چيزي باشد که ظواهر قرآن، مربوط به آن است؛ يعني در ارتباط با احکام الهي و هدايت الهي باشد، نه اينکه تمام علوم و معارف بشري، مانند: شيمي و فيزيک در باطن قرآن باشد.
دلیل پنجم: دليل ديگر بر اينکه نميتوان گفت: همه علوم بشري، در قرآن وجود دارد اين است که بر اساس اين قول؛ اشکالات و محذورات متعددي به وجود ميآيد از جمله:
الف. تفسير به رأي و تأويل.
ب. نشان داده شدن قرآن به صورت يک کتاب مجمل و مبهم و پر از اسرار کشف نشده.
ج. تعصب و جمود و تهمت به طرف مقابل.
د.اگر بگوييم قرآن بر تمام علوم دلالت دارد، لازم ميآيد الفاظي که در عصر نزول نازل شده، معاني جديدي در نسلهای بعد داشته باشد و این مطلب در نظر هیچ انسان عاقلي، صحيح به نظر نميرسد.
ه.چون علوم جديد و نظريات علمي، در معرض خطا و تغيير است و اگر قرآن بر اين نظريات، تطبيق شود و گفته شود که همه علوم در قرآن وجود دارد لازم ميآيد که الفاظ و آيات قرآن هم، در معرض اين آفات قرار گيرد؛ درحالیکه قرآن از باطل به دور است. (ذهبی، محمد حسین، التفسير والمفسرون، ج 2، ص 492، با تلخيص و اضافات)
آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ» در تفاسیر
در تتمه ی طرح دیدگاهها درباره جامعیت قرآن برای تکمیل بحث، آراء برخی از بزرگان تفسیر را نیز در بحث جامعیت قرآن و تفسیر آیهی فوق اختصاراً میآوریم.
علامه طباطبایی در معنای آیه «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» و اینکه قرآن بیان کننده همه چیز است میفرماید: مىگويند اين آيه شريفه استينافى و غير مربوط به سابق خويش است و در آن قرآن كريم را با صفات برجستهاش توصيف مىكند، يك صفت عمومى آن اين است که تبیان براى هر چيزى است و تبيان- به طوری که گفته شده- به معناى بيان است و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار، شأنی ندارد لذا ظاهراً مراد از«لِكُلِّ شَيْءٍ» همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاجاند، و قرآن تبيان همه اینها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد). و صفت خصوصى آنکه مربوط به خصوص مسلمين است كه حاضر شدهاند در برابر حق تسليم شوند اين است كه هدايتى است كه مسلمين به وسیله آن به سوی صراط مستقيم راه یافته و رحمتى است از ناحيه خداى سبحان به سوی ايشان كه به وسیله عمل به آن، به خير دنيا و آخرت رسيده به ثواب خدا و رضوان او نائل مىگردند و بشارتى است براى ايشان كه به ايشان مغفرت و رضوان و بهشتهاى خدا را كه در آن نعيم مقيم است، نويد میدهد.
اين آن مطلبى است كه مفسرين در اين آيه گفتهاند، و اين وقتى صحيح است كه منظور از تبيان، همان بيان معهود و معمولى، يعنى اظهار مقاصد به وسیله كلام و دلالتهای لفظى بوده باشد، قرآن كريم با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفتهاند دلالت ندارد، ليكن در روايات آمده كه قرآن تبيان هر چيزى است، و علم «ما كان و ما يكون و ما هو كائن» يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود، همه در قرآن هست و اگر اين روايات صحيح باشد لازمهاش اين مىشود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات از اسرار و نهفتههايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد. (طباطبایی، محمد حسین، الميزان، ج 12، صص 469 - 470)
مرحوم طبرسی در تفسیر آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» آورده است: قرآن را بر تو نازل كرديم، تا بيان هر امر مشكلى باشد؛ يعنى براى اينكه هر امر مشكلى را كه از لحاظ شرعى مورد احتیاج مردم باشد، بيان كند؛ زيرا هیچ چیزی نيست كه از لحاظ دينى مورد احتیاج مردم باشد و در قرآن كريم تصريح به آن نشده باشد يا رجوع به بيان پيامبر و جانشينانش نداده باشد يا به اجماع امت واگذار نشده باشد، بنابراین حكم همه اینها از قرآن كريم استفاده مىشود. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج 14، ص 34)
مؤلف احسن الحدیث آورده است: «جمله وَ نَزَّلْنا ... شايد توجيه صدر آيه باشد؛ يعنى كتاب را براى روشن شدن هر چيزى و از جمله روشن شدن مسئله شهادت، نازل كردهايم، مسئله شهادت نيز از مصاديق «كل شىء» است. غرض از «كل شىء» همهچیزهایی است كه در هدايت شدن به آنها احتياج هست نه تمام اشياء جهان، به عبارت دیگر: اين کلیّت نسبى است، بايد دانست كه تبيان و هدى راجع به عموم مردم رحمت و بشرى خاص مسلمين است كه به دستورهاى قرآن مطيع هستند.» (قرشی،علی اکبر، أحسن الحديث، ج 5، ص 485)
آیت الله مکارم در تفسیر آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» مینویسد: «از مهمترین مباحثی که درآیات به میان آمده « تبیان کل شیء» بودن قرآن است. « تبیان» (به کسر«ت» یا فتح آن) معنی مصدری دارد؛ یعنی بیان کردن (آلوسی، محمود، روح المعانی، ج 7، ص 452) و از این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم «لِکُلِّ شَیءٍ» به خوبی میتوان استدلال کرد که در قرآن، بیان همه چیز هست، ولی با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسانسازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبههای معنوی و مادی نازل شده است، روشن میشود که منظور از همه چیز، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاهشناسی و مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانشها کرده که تمام دانشهای یاد شده و غیر آن در این دعوت كلى جمع است، به علاوه گاهگاهی به تناسب بحثهای توحيدى و تربيتى، پرده از روى قسمتهای حساسى از علوم و دانشها برداشته است، ولى با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهايى قرآن را تشكيل مىدهد، همان مسئله انسانسازی است و در اين زمينه چيزى را فروگذار نكرده است.
قرآن گاهى انگشت روى جزئيات اين مسائل گذارده و تمام ریزهکاریها را بيان مىكند (مانند احكام نوشتن قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهكارى كه در طولانىترين آيه قرآن؛ يعنى آيه 282 سوره بقره طى 18 حكم بیان شده است). (مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج 2 ، ص 283 به بعد) و گاهی مسائل حياتى انسان را به صورتهای كلى و كلىتر مطرح مىكند، حتى فروع اين دستورهاى كلى را نيز بلاتكليف نگذارده، و مجرايى كه بايد از آن مجرا اين برنامهها تبيين شود بيان كرده و مىگويد: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ آنچه پيامبر به شما دستور مىدهد اجرا كنيد و آنچه شما را از آن نهى مىكند باز ايستيد. (حشر / 7). ( مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج 11، صص 361- 366)
طبری در جامع البيان في تفسير القرآن مینویسد: «وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛ نازل کرد بر تو ای محمد این قرآن را که بیانکننده هر آن چیزی است که مردم را به آن نیاز است از شناختن حلال و حرام و ثواب و عقاب. و هدایت کننده از ضلالت و رحمت است برای کسی که تصدیق کند آن را و عمل کند به آنچه در آن است از حدود الهی و امر و نهی او، و حلال کرده حلالش را و حرام کرده حرامش را و بشارت است برای مسلمانان، میگوید و بشارت است برای کسی که اطاعت کند خدا را و خضوع کند به یگانگی او و فرمانبردار اطاعتش باشد، بشارت میدهد او را به ثواب فراوان و کرمش در آخرت.» (طبری، محمد بن جریر، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 14، ص 108)
ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم در تفسیر آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» آورده است: «ابن مسعود گوید: به تحقیق روشن کرده برای ما هر علم و هر چیزی را. و مجاهد گوید: هر حلال و حرامی را ، قول ابن مسعود عمومیت و شمول بیشتری دارد، پس قرآن مشتمل است بر هر علم سودمند از اخبار گذشته و علم آینده، و هر حلال و حرام، و آنچه مردم نیازمندند به آن از امر دین و دنیا و معاش و معادشان، و هدایتکننده قلبها و رحمت و بشارت برای مسلمین است. اوزاعی گوید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛ یعنی به وسیله سنت.» (ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج 4، ص 510)
زمخشری در تفسیر آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» مینویسد: «اگر کسی بگوید: چطور قرآن تبیان هر چیزی است؟ میگویم: معنی این است که قرآن بیان کننده هر چیزی از امور دین است، طوری که بر بعضی نص وجود دارد و بعضی احاله به سنت شده است. آنجا که امر به اتباع و اطاعت از رسول خدا (ص) کرده و فرموده: «وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (النجم/ 3). و تشویق بر اجماع «وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ»(نساء/115) و رضایت رسول خدا (ص) بر امتش، اتباع اصحابش و اقتداء به آثارشان را، چنانکه در فرمایش رسول خدا (ص) است: «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»: اصحاب من چون ستارگاناند به هرکدامشان اقتداء کنید هدایت مییابید ... و از این جهت میباشد تبيانا لكل شيء.(زمخشری ،محمود،الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 2، ص 628)
لکل شیء: در بیان مصداق «لکل شیء» در آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ...» تفاسیر متفاوتی دیده میشود که برگشت اکثر تعابیر به موضوع واحدی است به چند مورد اشاره میکنیم:
1- بحرالعلوم مینویسد: «بیانکنندهی هر چیزی از امر و نهی، الا اینکه بعضی مفسر و بعضی مجمل که نیازمند استخراج و استنباط است. مجاهد گوید: آنچه مردم دربارهی چیزی میپرسند بیان آن در قرآن است، علی بن أبی طالب (علیهماالسلام) میفرماید: هر چیزی، علم آن در قرآن است الا اینکه آراء مردم از آن عاجزند.» (سمرقندی، نصر بن محمد، بحرالعلوم، ج 2، ص 287)
2- در تفسیر جلالین آمده است: «هر چیزی که مردم از امر شریعت محتاج آن هستند.» (محلی و سیوطی، جلالالدین، تفسیر الجلالین، ص 280)
3- در تفسیر المراغی آمده است: «هر چیزی که مردم محتاج به آن هستند از شناختن حلال و حرام و ثواب و عقاب.» (مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 14، ص 128)
4- مقاتل بن سلیمان آورده: «تِبْیاناً لِکلِّ شَیء» از امر و نهی، و وعده و وعید و خیر امتهای گذشته.» ( بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 2، ص 483)
5- طنطاوي در تفسير خود «لکل شيء» را امور ديني ميداند. ( طنطاوي، ابن جوهر، تفسير الجواهر، ج 8، ص 170)
6- شیخ طوسی میفرماید: «معنی عموم از «لکل شیء» این است که مراد از آن امور دین است: یا با نص یا احاله به آنچه موجب علم میشود از بیان پیامبر(صلیالله علیه وآله) یا حجج قائم مقام او، یا با اجماع امت یا با استدلال، برای اینکه اینها وجوه اصول دین و طریق وصول به معرفت است.» ( طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 418)
« تبيان كل شىء» بودن قرآن در روایات
در روایات اسلامى مخصوصاً روى جامعيت قرآن به مناسبت همين آيه و مانند آن بسيار تأکید شده است. از جمله در حديثى از امام صادق (ع) که مىفرماید: «ان اللَّه تبارك و تعالى انزل فى القرآن تبيان كل شىء حتى و اللَّه ما ترك شيئا تحتاج اليه العباد، حتى لا يستطيع عبد يقول لو كان هذا، انزل فى القرآن، الا و قد انزله اللَّه فيه»؛ خداوند در قرآن هر چيزى را بيان كرده است، به خدا سوگند چيزى كه مورد نیاز مردم بوده است كم نگذارده، تا کسی نگويد اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مىشد، آگاه باشيد همه نیازمندیهای بشر را خدا در آن نازل كرده است. (عروسی حویزی،عبدعلی بن جمعه، نور الثقلين،ج 3 ، ص 74)
و در حديث ديگرى امام باقر (ع) فرموده است: «ان اللَّه تبارك و تعالى لم يدع شيئا تحتاج اليه الامة الا انزله فى كتابه و بينه لرسوله (ص) و جعل لكل شىء حدا، و جعل عليه دليلا يدل عليه، و جعل على من تعدى ذلك الحد حدا»؛ خداوند متعال چيزى را كه مورد نیاز اين امت است در كتابش فروگذار نکرده و براى رسولش تبيين نموده است، و براى هر چيزى حدى قرار داده، و دليل روشنى براى آن نهاده، و براى هر کسی كه از اين حد تجاوز كند، حد و مجازاتى قائل شده است. (همان)
حتى در روايات اسلامى اشاره روشنى به اين مسئله شده كه علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مىفهمند، باطن قرآن نيز اقيانوسى است كه بسيارى از مسائلى كه فكر ما به آن نمىرسد در آن نهفته است، اين بخش از قرآن، علم خاص و پيچيدهاى دارد كه در اختيار پيامبر و اوصياى راستين او است، چنانکه در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم: «ما من امر يختلف فيه اثنان الا و له اصل فى كتاب اللَّه عز و جل و لكن لا تبلغه عقول الرجال»؛ تمام امورى كه حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطهاى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمىرسد. (عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلين، ج 3، ص 75)
رطب و يابس در كتاب
خداى سبحان، قرآن كريم را «كتاب مبين» معرفى میکند: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»؛ ( مائده / 15 ) در آیات گوناگون، آنچه پيامبران آوردهاند، به عنوان كتاب منير و مبين وصف شده است: «جاؤُا بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ» ( آلعمران/ 184) و در جاى ديگر میفرماید: «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِى كِتابٍ مُبِينٍ»؛ (انعام / 59) يعنى هیچ تر و خشكى نيست، مگر آنكه در كتاب مبين آمده است. مقصود از «رطب و يابس» به قرينه قبل و بعد آيه، علم همه اشياء است چنانکه در آيه ديگر میفرماید: «ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»؛ ( انعام/ 38) يعنى هیچ چیزی در كتاب الهى فروگذار نشده و همه امورى كه در سعادت بشر دخالت دارد، بیان شده است.
در اين زمينه احتمالات و دیدگاههای چندى وجود دارد:
1. منظور از «كتاب مبين» در آيه 59 سوره «انعام»، علم الهى يا لوح محفوظ است و «كتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجيد. در بعضى از روايات نيز «كتاب مبين» به «امام مبين» معنا شده است. (زركشى، بدرالدين محمد بن عبداللَّه، البرهان، ج 1، ص 529)
2. منظور از «كتاب» همين قرآن، به لحاظ باطن والاى آن است كه «امالکتاب» مى باشد؛ زيرا همه حقايق در آن نهفته است و انسان كامل به آن دسترسى دارد.
3. منظور از «كتاب» قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دين و دنيا وجود دارد.
4. منظور از «كتاب» همين قرآن، در همه مراتب آن است؛ ليكن مراد از همه چیز، اصول و كلياتى است كه بر اساس آن، دانشها و معارف مختلف را میتوان بنيان نهاد و رشتهها و انگارههای گوناگون علمى را توليد كرد.
5. منظور از كتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ ليكن مراد از همهچیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامی معارف و دستوراتى است كه در جهت هدايت بشر و نيل به سعادت او مؤثر است. اين مجموعه مشتمل بر عقايد، جهانبینی، آموزههای اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه باخدا، ديگران، خود و جهان) است.
در اين انگاره هدف اصلى قرآن، بيان حقايق دينى و هدايت گرايانه بشر است. اين انگاره مانع از آن نيست كه بعضى از حقیقتهای علمى، با دقايق و لطايف اعجاز آمیزی، در قرآن وجود داشته باشد؛ ليكن بيان اين امور، هدف اصلى قرآن نيست و ادعاى جامع بودن همه علوم و دانشهای تجربى را ندارد.
حال با توجه به نگاهی که به دیدگاههای طرحشده در خصوص جامعیت قرآن و تفسیر و توضیح آیهی «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ وَهُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ» در منابع شیعه و اهل سنت صورت گرفت، میتوان پاسخ روشن و مستدلی برای شبههی مطرح شده ارائه داد:
عبارت «همه چیز در قرآن هست» دارای یک معنای ظاهر و قابل فهم برای عموم است. که هر آنچه مرتبط با رسالت اصلی قرآن و هدایت بشر است در قرآن آمده است. همانند متن قانون اساسی که شامل مبانی و اصول و تذکرات لازم و مهم میباشد اگر چه تفسیر و تبیین آن توسط شخصیتها و نهادهای حقیقی و حقوقی انجام میگیرد. قرآن نیز چنین است و مفسر و تبیین کنندهی اصلی آن پیامبر (صلیالله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهمالسلام) میباشند.چنانکه نویسندهی کتاب ریاضی وقتی میگوید: «من همهچیز را در این کتاب گفتهام» مخاطبان خردمند بهخوبی متوجه میشوند منظور هر آنچه مربوط به دانش ریاضی و مورد نیاز مخاطبان ریاضی است در این کتاب بیانشده است. البته چه بسا مراد خداوند از عبارت «تبیانا لکل شیء» بیان حقایق فراتر و اصول و مبانی همهی دانشهای گسترده نیز باشد.
نتيجهگيری
1- با توجه به توضیحات مفسرین اعم از شیعه و سنی از «تبيان كل شىء» بودن قرآن و با توجه به وسعت مفهوم «لِكُلِّ شَيْءٍ» به خوبی مىتوان استدلال كرد كه در قرآن، بيان همه چیز هست، ولى با توجه به اين نكته كه قرآن يك كتاب تربيت و انسانسازی است كه براى تكامل فرد و جامعه در همه جنبههاى معنوى و مادى نازل شده است روشن مىشود كه منظور از همه چیز، تمام امورى است كه براى پيمودن اين راه لازم است، نه اينكه قرآن يك دائرةالمعارف بزرگ است كه تمام جزئيات علوم رياضى و جغرافيايى و شيمى و فيزيك و گیاهشناسی و مانند آن، در آن آمده است.
2- با توجه به مطالب گذشته، به اين نتيجه ميرسيم که ظاهر آيات قرآن، بر تمام علوم بشري (با تمام فرمولها و جزئيات آن) دلالت ندارد و اگر با توجه به بطون و علم پيامبر (ص) و ائمه (ع) کسي چنين چيزي اثبات کند، از محل بحث خارج است و علم آن، مختص به پيامبر (ص) و ائمه (ع) است. بلي در قرآن، اشاراتي به بعضي از علوم و مطالب علمي شده است ولي همه علوم بالفعل در قرآن مذکور نيست.
3- در مورد واژه «کتاب»، درآیات شريفه، چند احتمال ذکر شده است که يکي از آنها اين است که منظور قرآن باشد. بعضي کتاب را، به معناي امام يا لوح محفوظ يا علم الهي گرفتهاند بنابر اين تفسير، مسئله حل ميشود؛ چون علوم و معارف، نزد امام مبين است، يا همه علوم در علم الهي يا لوح محفوظ است که پيامبر (ص) و امام (ع) از آن اطلاع دارند، بنابراين مسأله وجود جميع علوم در قرآن، مطرح نميشود و اگر در روايات هم اشارهاي به کتاب الله (و اینکه منشأ علوم ائمه (ع) از آنجاست) شده است، اشاره به همان لوح محفوظ، يا علم الهي است (که شايد منظور فيض کاشاني هم، همين مطلب باشد) و قرينه جالب اين است که در روايتها کلمه «کتاب الله» (نه کلمه قرآن) آمده بود. پس به طور قطع نميتوان گفت که قرآن کريم ميفرمايد همه چیزها، علوم و معارف ديني و دنيايي، در قرآن موجود است.
4- در مورد روایاتی که دکتر سها به آنها استدلال کرده است (بر فرض صحت سندشان) ذکر نکاتی روشنگر مطلب است.
الف) روايت پيامبر (ص) که از طبري نقل کردهاند، قرينه نقلي و عقلي و بداهت حسّي مخالف آن است چون ميبينيم که همه جزئيات علوم در ظواهر قرآن نيست.
ب) در مورد روايت پيامبر (ص) که از تفسير عياشي نقل شده است، الف و لام در کلمه «العلم» اشاره به علم خاص دارد که به قرينه ذيل روايت که ضلالت را مطرح کرده است به علوم مربوط به هدايت اشاره دارد. پس مقصود روايت جستجوي همه علوم طبيعي و انساني در قرآن نيست.
ج) در مورد روايت امام صادق (ع) که از تفسير قمي نقل شده است، منظور وجود همه علوم بشري در قرآن نيست؛ چون که کلمه «العباد» و تبيان کل شيء بودن قرآن، دو قرينه براي آن است که مقصود مطالب مطرح شده در راستاي هدف قرآن (علوم هدايتي) و مطالب مورد نیاز مردم با توجه به بنده بودن آنها (عباد) است.
منابع و مآخذ
-قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
1- آلوسی،محمود،روح المعانی،بی چا،دارالکتب العلمیه،بیروت،1415ق.
2- ابن عاشور، محمدبن طاهر، التحریروالتنویر، بی چا، بینا، بیجا، بی تا.
3- ابن کثیر،اسماعیل بن عمرو،تفسير القرآن العظيم،بی چا،دارالکتب العلمیه،بیروت،1419ق.
4- ابن عربی، محمد بن علی، محمد بن علی،فصوص الحکم،مترجم: محمدعلی موحد،کارنامه، تهران،1386 ش.
5- ایازی، سید محمدعلی، فقه پژوهی قرآن، بی چا، بوستان کتاب، قم،1380 ش.
6- بلخی، مقاتل بن سليمان ،تفسير مقاتل بن سليمان، بی چا،دار احیاءالتراث،بیروت،1423ق.
7- بندر ریگی، محمد، المنجد، چاپ دوم، انتشارات ایران، تهران، 1386 ش.
8- حرانی، حسن بن شعبه، تحفالعقول، بی چا، انتشارات جامعه مدرسین، قم،1404 ق.
9- ذهبی، محمدحسین، التفسير والمفسرون،بی چا،دارالکتب الحدیثه،1381ق.
10-راغب اصفهانی،حسین بن محمد ،مفردات الفاظ القرآن،محقق:ندیم مرعشلی،بی چا،مطبعه التقدم العربی، 1392 ق.
11-رشید رضا،سید محمد، تفسير القرآن الحکيم (تفسیر المنار) ،بیروت،دارالفکر ،بیتا.
12- رضایی اصفهانی،محمدعلی،درآمدی بر تفسیر علمی قرآن،چاپ اول،انتشارات اسوه،قم، 1375 ش.
13-_______________ ،پژوهشی در اعجاز علمی قرآن،چاپ اول، انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، قم،1385ش.
14-____________________، بررسی مبانی کتاب «نقد قرآن» دکتر سُها، چاپ اول، انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، قم،1395ش.
15-زركشى، بدرالدين محمد بن عبداللَّه، البرهان فى علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بی چا، دار احياء الكتب العربيه، قاهره،بیتا.
16- زمخشری ،محمود،الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل،بی چا،دارالکتاب العربی، بیروت، 1407ق.
17- سایت اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، گروه علوم قرآن حدیث ،1395 ش.
18- سروش ، عبدالکریم ، فربهتر از ایدئولوژی، چاپ دهم،مؤسسه فرهنگی صراط،1388ش.
19- سها، ،نقد قرآن ،پیدیاف، بینا، بیجا،1391ش.
20- سیوطی،جلالالدین ، الاتقان،چاپ اول،انتشارات امیرکبیر،تهران،1363ش.
21-__________________، الاکلیل فی استنباط التنزیل ، بی چا، بینا، بیجا، 1405 ق.
22- سمرقندی،نصر بن محمد،بحرالعلوم، بی چا، بینا، بی جا، بیتا.
23- شاطبی،ابواسحاق، الموافقات،بی چا،مکتبه ومطبعه محمدعلی صبیح،قاهره،1347ق.
24- صدری افشار و…، غلامحسین، فرهنگ فارسی امروز، چاپ دوم، مؤسسه نشر کلمه، تهران، 1375 ش.
25- طباطبایی،سید محمدحسین،المیزان،مترجم:سیدمحمدباقرموسوی،چاپ پنجم،دفتر انتشارات اسلامی، قم ،1374 ش.
26- طبرسی،فضل بن حسن ، مجمعالبیان،بی چا، فراهانی ،تهران،1360ش.
27- طبری، محمد بن جریر، جامع البيان في تفسیر آی القرآن،بی چا،دارالمعرفه،بیروت،1412ق.
28- طنطاوي،ابن جوهر، الجواهرفی تفسیرالقرآن ،بی چا،مطبعه مصطفی البابی،1346 ق.
29- طوسی،محمد بن حسن،التبيان في تفسير القرآن، بی چا،داراحیاءالتراث،العربی،بیروت،بیتا.
30- عروسی حویزی،عبدعلی بن جمعه، نور الثقلين،بی چا،انتشارات اسماعیلیان،قم،1415ق.
31- عزة دروزه ،محمد،التفسیر الحدیث،بی چا،داراحیاءالکتب العربی،قاهره،1831ق.
32- عیاشی،محمود بن مسعود،تفسیر عیاشی،بی چا ، چاپخانه علمیه، تهران،1380ق.
33- غزالی،ابو حامد، جواهر القرآن ،بی چا،دار احیاءالعلوم،بیروت،1406ق.
34-_______ ،احياء علوم الدين، بی چا، دارالمعرفة،بیروت،بیتا.
35- قرشی ،علیاکبر، احسن الحدیث ،بی چا،بنیاد بعثت،تهران، 1377ش.
36-_________ ، قاموس قرآن، چاپ پنجم،دارالکتب الاسلامیه، تهران،1367ش.
37- قمی، علی بن ابراهیم ،تفسیر قمی،بی چا ،دارالکتاب،قم،1367ش.
38- لویس، معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین ،(ترجمه المنجد)،مترجم:احمد سیاح،چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش.
39- مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار،بی چا، داراحیاء التراث الاسلامی، بیروت،1403ق.
40- محلی و سیوطی،جلالالدین،تفسير الجلالين، بی چا،مؤسسه النورللمطبوعات،بیروت،1416ق.
41- محمدی ریشهری،محمد،ميزان الحکمه،بی چا،مکتب الاعلام الاسلامی،1372ش.
42- مصباح يزدي،محمدتقی، معارف قرآن،بی چا،مؤسسه درراه حق،قم،1371ش.
43-______________________، قرآنشناسی ، محقق: غلامعلی عزیزی کیا، چاپ ششم، انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی (قدس سره)، قم،1394 ش.
44- مصطفوی،حسن،تفسير روشن،بی چا، تهران، مرکز نشر کتاب ،1380ش.
45- مکارم شیرازی ،ناصر،نمونه ،بی چا،دارالکتب الاسلامیه،تهران ،1374ش.