عدم جواز تسرّی آیات اطاعت از پیامبر (ص) به امامان (ع)

عدم جواز تسرّی آیه اطاعت پیامبر (ص) به امامان (ع)
پاسخ اجمالی: 
ادعای دکتر سها در مورد عدم جواز تسرّی آیات اطاعت پیامبر (ص) به جانشینان او ادعای بدون دلیل است و ایشان مشخص نکرد که کدام ضابطه محکم فقهی مانع تسری آیات می‌شود. بلکه ضوابط فقهی مثل الغاء خصوصیت و تنقیح مناط؛ عکس نظر ایشان نتیجه می‌دهد. در مورد جانشینی پیامبر در قرآن و سنت دلایل و نصوص و شواهد زیادی وجود دارد که آیه اولی الامر از آیات عام و آیات اکمال، تبلیغ، ولایت و حدیث غدیر و حدیث انذار، از آیات خاصی است که دلالت بر جانشینی اهل بیت (علیهم السلام) دارد.

شبهه:

دکتر سها مدعی است که آیات اطاعت از پیامبر (ص) را نمی توان به امامان (علیهم السلام) نیز سرایت داد.

پاسخ تفصیلی:

ادعای دکتر سها در مورد عدم جواز تسرّی آیات اطاعت پیامبر (ص) به جانشینان او ادعای بدون دلیل است و ایشان مشخص نکرد که کدام ضابطه محکم فقهی مانع تسری آیات می‌شود. بلکه ضوابط فقهی مثل الغاء خصوصیت و تنقیح مناط بر عکس نظر ایشان را نتیجه می‌دهد. در مورد جانشینی پیامبر در قرآن و سنت دلایل و نصوص و شواهد زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

یک. آیات عام

قرآن دستور اطاعت از اولی الامر می‌دهد و در احادیث متعدد تفسیر آیه 59 سوره نساء، اولی الامر و این جانشینان مشخص شده‌اند. خداوند می‌فرماید: «يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنزَعْتُمْ فِى شَىْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلً»؛ (نساء/ 59) اى كسانى كه ايمان آورده‌­ايد! خدا را اطاعت كنيد؛ و فرستاده [خدا] و صاحبان امر (خود) تان را اطاعت نماييد و اگر در چيزى با همديگر اختلاف كرديد، پس آن را به خدا و فرستاده (اش) ارجاع دهيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، اين (كار) بهتر و فرجام (ش) نيكوتر است.»

نکات تفسیری

1. تعبير «اطاعت كنيد.» در آيه تكرار شده است؛ يك بار براى اطاعت از خدا و يك بار براى اطاعت از پيامبر و رهبران. شايد اين تكرار براى آن است كه اطاعت خدا اصلى است، ولى اطاعت پيامبر به خاطر فرمان خداست؛ يعنى اطاعت آنها در ظاهر يكسان، اما در واقع دو نوع است. (ر. ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 435)

2. تعبير «اطاعت كنيد» در مورد پيامبر كه معصوم و نماينده‌ى خداست و همچنین رهبران الهى، يك بار به كار رفته است؛ يعنى همان اطاعت بى قيد و شرطى كه از پيامبر (ص) لازم است، از رهبران الهى نيز لازم است، پس روشن مى‌شود كه رهبران الهى كه در آيه بدانها اشاره شده، بايد مثل پيامبر داراى مقام عصمت باشند و خطا نكنند اطاعت از آنان به صورت بى قيد و شرط مطلوب باشد.

3. در مورد واژه‌­ى «صاحبان امر»، مفسران شيعه و اهل سنت نظرهاى متفاوتى ارايه كرده‌­اند. برخى از مفسران اهل سنت گفته‌­اند كه مقصود از صاحبان امر اين افرادند: زمام­داران و حاكمان، چه ستمگر و چه عادل، زمام­داران و صاحب منصبانى كه دستورى خلاف احكام اسلامى ندهند، دانشمندان عادل كه از محتواى كتاب و سنت آگاهى دارند، خلفاى چهارگانه، صحابه و ياران پيامبر، فرماندهان لشگر (همان) و اجماع امت.

مفسران شيعه بر آن‌اند كه مقصود از «صاحبان امر» در آيه­‌ى فوق افراد معصوم هستند؛ چرا كه همان طور كه گذشت، اطاعت آنها، مثل اطاعت پيامبر (ص)، بى قيد و شرط واجب است؛ پس آيه­‌ى فوق فقط شامل امامان معصوم (علیهم السلام) مى‌­شود. اين مطلب در بسيارى از روايات نيز آمده است كه برخى از آنها را عالمان اهل سنت نيز حكايت كرده‌­اند. (تفسير بحر المحيط و رسالة الاعتقاد؛ ر. ك: احقاق الحق، ج 3، ص 425) علاوه بر اين كه افراد و گروه­‌هايى كه مفسران اهل سنت نام بردند، اولًا معصوم نيستند، پس آيه شامل آنها نمى­‌شود، ثانياً آيه صاحبان امر را به صورت مطلق و بى قيد و شرط آورده است و اين تفسيرها با اطلاق آيه ناسازگار است.

4. برخى از مفسران اهل سنت گفته­‌اند و رواياتى نيز حكايت كرده­‌اند كه آيه‌­ى فوق در مورد امام على (علیه السلام) و اهل بيت (علیهم السلام) نازل شده است. (ر. ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 443 و ينابيع المودة، ص 116 و 114) و در روايات متعدد شيعه نيز حكايت شده كه مقصود از «اولی الامر»، همان امامان شيعه هستند و نام تك تك آنها برده شده است. (ر. ك: كمال الدين، ج 1، ص 253؛ مناقب ج 1، ص 282؛ بحار الانوار، ج 23، ص 289؛ تفسير برهان، ج 2، ص 103، ذيل آيه و تفسير صافى، ج 1، ص 462)

5. «صاحبان امر» فقط رهبران معصوم جامعه‌­ى اسلامى؛ يعنى امامان (علیهم السلام) هستند، اما اگر كسانى از طرف امامان معصوم (علیهم السلام) به مقامى منصوب شوند، با شرايطى اطاعت از آنها لازم است و دستورات آنها، با واسطه، به دستور معصوم، پيامبر (ص) و خدا منتهى مى‌­شود. البته اين تعيين و نصب مى­‌تواند به صورت مستقيم انجام شده باشد، مثل نايبان خاص امام عصر (علیه السلام)؛ و يا از طريق نصب عام باشد، كه فقها و ولايت فقيه با شرايطى خاص، نايب حجة بن الحسن (علیه السلام) هستند و در زمان غيبت، مردم را رهبرى مى كنند، كه نمونه­‌ى كامل آن در عصر ما، امام خمينى (قدس سره) بود.

6. مقصود از واژه‌­ى «امر» در «صاحبان امر» چيزهايى است كه مربوط به دين يا دنياى مؤمنان است. (تفسير الميزان، ج 4، ص 416)

7. صدر آيه‌­ى فوق دستور به اطاعت مطلق از خدا و پيامبر (ص) و صاحبان امر مى‌­دهد و ذيل آن دستور مى­‌دهد كه مسلمانان اختلافات را نزد خدا و پيامبر (ص) ببرند. از اين تفاوت تعبير روشن مى­‌شود كه اولًا، اختلافات مربوط به احكام كلى نزد خدا و پيامبر (ص) برده مى­‌شود كه تشريع آن با خدا و پيامبر است، وگرنه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و جامعه، همه‌­ى مسلمانان موظف به اطاعت از خدا و پيامبر و رهبران الهى هستند.

ثانياً، مرجع اختلافات «كتاب و سنت» يعنى سخن خدا و پيامبر (ص) است و امامان نيز مُجرى و مبيّن كتاب و سنّت هستند؛ همان­‌گونه كه بارها بيان كرده­‌اند؛ از اين رو لازم نبود كه عبارت اولى الأمر در ذيل آيه تكرار شود. (تفسير نمونه، ج 3، ص 441)

8. آيه­‌ى فوق فصل الخطابى براى جامعه­‌ى مسلمانان تعيين مى­‌كند كه در هنگام اختلافات، حكم خدا و پيامبر (ص)، يعنى قانون الهى، سخن آخر است و همه بايد از آن اطاعت كنند و در عصر حاضر نيز اگر مسلمانان، قرآن و سنت پيامبر (ص) را مرجع حل اختلافات خود بدانند، به اهل بيت (علیهم السلام) رو مى‌آورند و مشكلات آنان زودتر حل مى‌شود و اين براى آنان بهتر و خوش فرجا‌م­‌تر و نشانه­‌ى ايمان آنهاست.

9. اگر نظام مديريتى جامعه ى اسلامى رعايت شود و مردم سخن خدا و پيامبر (ص) (قرآن و سنت) را داور نهايى خود بدانند، اختلافات جامعه كمتر و به زودى برطرف مى‌شود؛ و جامعه‌ى اسلامى سعادتمند مى‌گردد.

دو. آیات خاص

آیاتی که در مورد ولایت و نصب امام علی (علیه السلام) به جانشینی پیامبر نازل شده است و مفسران و محدثان بزرگ شیعه و اهل سنت بدان اعتراف کرده‌اند:

الف. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ  كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ  لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ  الْإِسْلاَمَ دِيناً»؛ (مائده/ 3) امروز، كسانى كه كفر ورزيدند، از (زوال) دين شما نااميد شدند؛ پس، از آنها نهراسيد؛ و (از مخالفت با من) بهراسيد! امروز، دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و از اسلام براى شما [به عنوان ] دين راضى شدم.

نکات تفسیری

1. در این آيه سخن از روز «اكمال دين و اتمام نعمت» شده كه روز نااميدى كفّار است. در مورد مقصود از اين روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:

الف) همان روزى است كه اين گوشت­‌ها (ذکر شده در صدر آیه سوم سوره مائده) حرام شده است. اين احتمال صحيح نيست؛ چون اولًا، مطالب آيه‌­ى فوق در آيه‍‌­ى 173 سوره­ى بقره و آيه­‌ى 115 سوره‌­ى نحل نيز آمده و مطالبى تكرارى و تأكيدى است.

ثانياً، اين احكام آخرين احكامى نيست كه بر پيامبر (ص) نازل شده است تا دين اسلام را كامل كند بلكه بعد از آن نيز در همين سوره­‌ى مائده احكام ديگرى فرود آمد.

ثالثاً، نزول اين احكام آن قدر در روحيه­‌ى كافران مؤثر نبود كه آنان را از اسلام مأيوس سازد.

ب) روز فتح مكه، يا روز نزول آيات سوره ى برائت و يا روز ظهور اسلام و بعثت پيامبر (ص) باشد.

ج) روز عرفه است كه در آخرين سفر حج پيامبر (ص) بود.

اين احتمال نيز صحيح نيست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمى نيفتاد كه كافران مأيوس شوند؛ و انبوه جمعيت آن روز، در مكه و منى نيز همراه پيامبر (ص) بودند، مگر آن كه گفته شود: آيه‌ی فوق در عرفه نازل گرديد ولى پيامبر (ص) به دليل هراس از واكنش منافقان نسبت به ابلاغ ولايت امام على (علیه السلام)، آن را در روز غدير خم به مردم ابلاغ نمود؛ (ر. ك: تفسير عياشى، ذيل آيه؛ تفسير الميزان، ج 5، ص 209) همان­‌طور كه در آيه­‌ى 67 سوره ى مائده به اين مطلب اشاره شده است.

اين احتمالات نيز، از نظر تاريخى، با زمان نزول آيه‌ى فوق كه حدود هشتاد روز قبل از وفات پيامبر (ص) بود، سازگار نيست.

د) تمام مفسران شيعه گفته‌­اند و روايات زيادى از شيعه (تفسير عياشى، ج 1، ص 293؛ غيبة نعمانى، ص 216؛ كمال الدين، ج 1، ص 277 و ج 2، ص 675 و كافى، ج 1، ص 198، ص 290)  و اهل سنت (شواهد التنزيل، ج 1، ص 202، 203، 207، 208، و 256) تأييد مى­‌كند كه مقصود از «اليوم» روز غدير خم است؛ يعنى هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) رسماً على (علیه السلام) را به جانشينى خود تعيين كردند و پشتوانه‌­ى محكمى براى آينده ى اسلام فراهم ساختند، دين خدا كامل شد و كافران و دشمنان اسلام مأيوس شدند؛ زيرا مشاهده كردند كه اسلام قائم به شخص نيست و فردى عالم، عادل، پارسا و قدرتمند جاى پيامبر (ص) را گرفت. اين گونه بود كه با تكميل خط رهبرى، اسلام كامل شد و با موهبت الهى امامت، نعمت‌­هاى خدا بر بشر تمام شد و در آن روز بود كه برنامه‌­ى كامل شده‌­ى اسلام مورد رضايت الهى قرار گرفت و به عنوان آيين نهايى بشر پذيرفته شد.

8. در روايات فراوانى از اهل سنت و شيعه، به ارتباط آيه­‌ى فوق با غدير خم و ولايت على (علیه السلام) تصريح شده است؛ از جمله دانشمندان و راويان اهل سنت كه بدين امر تصريح كرده اند عبارت اند از:

ابن جرير طبرى در كتاب ولايت از زيد، صحابى پيامبر (ص)، حكايت كرده كه آيه­‌ى فوق در روز غدير خم و در باره‌­ى على (علیه السلام) نازل شد. حافظ ابو نعيم اصفهانى نيز از ابو سعيد خِدْرى، صحابى معروف پيامبر (ص)، حكايت كرده كه در روز غدير خم و پس از نصب على (علیه السلام) به ولايت، هنوز مردم متفرق نشده بودند كه آيه­‌ى فوق نازل شد و پيامبر (ص) صدا به تكبير بلند كردند. حتى خطيب بغدادى از ابوهريره حكايت كرده كه پس از جريان غدير، عُمر به على (علیه السلام) تبريك گفت كه مولاى او و مولاى هر مسلمانى شده است. (تفسير فرات، ص 515؛ امالى صدوق، ص 2؛ اعلام الورى، ص 165؛ بحارالانوار، ج 29، ص 35؛ الهداية الكبرى، ص 5؛ و از منابع اهل سنت تاريخ مدينه ى دمشقى، ج 42، ص 234؛ من حياة الخليفة عمر بن الخطاب، ص 194 و الغدير، ج 1، ص 222، 230- 233، 272، 275 و 392)

از دانشمندان و راويان شيعه، در كتاب «الغدير»، 16 روايت (الغدير، همان) «2» و در تفسير «صافى»، (تفسير صافى، ج 2، ص 9- 10) «برهان» و «نور الثقلين» ده روايت از طريق‌­هاى مختلف حكايت شده كه آيه‌­ى فوق در مورد على (علیه السلام) و در روز غدير بر مردم ابلاغ شده است. (تفسير نمونه، ج 4، ص 266)

9. دو آيه از سوره‌­ى مائده در مورد ولايت على (علیه السلام) در غدير خم است، يكى آيه‌­ى 67 و ديگرى آيه‌­ى 3 اين سوره. فاصله‌ى زياد اين دو آيه بدان سبب است كه قرآن طبق ترتيب نزول آيات جمع آورى و مرتب نشده و گاهى آيات مكى در سوره­‌هاى مدنى آمده و يا به عكس؛ و حكايت شده كه جاى آيات به دستور پيامبر (ص) تعيين مى­‌شد و نيز احتمال دارد كه بخش اول سوره‌­ى مائده يكجا نازل شد، سپس اين بخش از آيه‌ى سوم در روز غدير به همراه آيه­‌ى 67 خوانده شد. (ر. ك: تفسير الميزان، ج 5، ص 209- 210)

10. در آيه­‌ى سوم سوره‌­ى مائده مطلب مربوط به ولايت على (علیه السلام) در روز غدير، در لابه لاى احكام تكرارى مربوط به غذاهاى حلال و حرام قرار گرفته است، تا از دسترس تحريف مخالفان در امان بماند. مخالفانى كه از هرگونه تهمت به پيامبر (ص) و اسلام و مبارزه با ولايت على (علیه السلام) كوتاهى نكردند. (تفسير نمونه، ج 4، ص 270)

11. از اين آيه، با توجه به روايات، استفاده مى­‌شود كه قوام مكتب اسلام به رهبرى صحيح است و با وجود او، دين كامل مى­‌شود و مورد رضايت خدا قرار مى‌­گيرد و نعمت با او تمام مى­‌شود و كافران مأيوس مى­‌گردند.

12. همه‌­ى اميد كافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبرى لايق همچون على (علیه السلام) در جامعه، مسلمانان نبايد از كافران ترسى داشته باشند؛ خطر كافران وقتى زياد مى‌شود كه مردم از خط ولايت فاصله بگيرند. (ر. ك: تفسير نور، ج 3، ص 19- 21)

ب. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ (مائده/ 67) اى فرستاده [ى خدا]! آنچه را از طرف پروردگارت به سوى تو فرود آمده، برسان؛ و اگر (چنين) نكنى، پس پيام او را نرسانده‌­اى؛ و خدا تو را از (گزند) مردم حفظ مى‌­كند؛ به راستى كه خدا گروه كافران (منكر) را راهنمايى نمى‌­كند».

نکات تفسیری

1. آيه‌­ى فوق چند ويژگى دارد:

الف) در دو آيه­‌ى قرآن خطاب «يا ايها الرسول» هست كه يكى همين آيه است؛ و روشن مى‌­كند كه مطلب آيه با رسالت پيامبر (ص) ارتباط دارد.

ب) تنها آيه­‌اى از قرآن كه به پيامبر (ص) در مورد كوتاهى كردن در تبليغ هشدار مى‌­دهد همين آيه است؛ و مطلب آن قدر مهم است كه آن را معادل همه‌­ى رسالت پيامبر (ص) مى­‌شمارد.

ج) در آيه­‌ى فوق سخن از حفظ پيامبر (ص) (از دشمنان) است و به ايشان وعده­‌ى محافظت مى‌­دهد.

مجموع اين مطالب نشان مى­‌دهد كه مطلب مهمى بايد ابلاغ مى­‌شد كه تبليغ آن با سرنوشت رسالت گره خورده بود و دشمنان زيادى داشت؛ به طورى كه ابلاغ آن براى پيامبر (ص) خطرناك بود. پس مسائلى مثل مبارزه با شرك، ابلاغ قوانين اسلامى و مبارزه با اهل كتاب و منافقان نمى­‌توانست موضوع آيه باشد؛ زيرا اين امور قبل از نزول اين آيه هم مطرح بوده‌­اند. پس با توجه به آيه­‌ى فوق كه در سوره‌­ى مائده است و در اواخر عمر پيامبر (ص) نازل شده، روشن مى‌­شود كه مسأله‌­ى مهم جانشينى آن حضرت مطرح است كه رقيبانى دارد و دشمنان پيامبر (ص) و على (علیه السلام) را برمى­‌انگيزد.

2. واژه­‌ى «مولى» در حديث غدير که بعد از نزول این آیه توسط پیامبر (ص) بیان شد، به معناى «سرپرست، رهبر، دوست، يار و ياور» مى‌­آيد؛ چرا كه: اولًا، اعلام دوستى على (علیه السلام) اين همه مقدمات و سخنرانى نمى‌­خواهد. ثانياً، اعلام دوستى على (علیه السلام) چيزى نبود كه باعث مخالفت شود و پيامبر (ص) از اعلام آن بهراسند و دل دارى خدا را بطلبند. ثالثاً، در خطبه‌­ى غدير، قراين و شواهدى است كه مولى به معناى اولويت در تصرف و سرپرستى و رهبرى است؛ از جمله آن كه پيامبر (ص) در خطبه، از مردم بر «اولويت خودش بر جان آنان» اقرار گرفتند. رابعاً، در شعر حسّان كه در همان روز گفته شده، تعبير «امام» و «هادى» براى على (علیه السلام) به كار رفته است (ر. ك: امالى صدوق، ص 575؛ الحمل مفيد، ص 220؛ خصائص الائمه علیهم السلام، ص 42؛ بحارالانوار، ج 21، ص 388 و تفسير نمونه، ج 5، ص 13) كه جمعى از بزرگان اهل سنت آنها را حكايت كرده‌­اند.

3. امام على (علیه السلام) در موارد متعددى به حديث غدير استناد كرده است؛ از جمله، در روز شورا و در برابر عثمان در مسجد و در جنگ جمل و صفين در برابر مخالفان. (مناقب، ص 217؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 371؛ فرائد السبطين، باب 58 و تفسير نمونه، ج 5، ص 20)

4. آيات قبل و بعد اين آيه در مورد كافران است، ولى اين ضررى به مطلب نمى‌­زند؛ چون قرآن يك كتاب تربيتى است و گاهى آيات مختلف را در كنار هم مى‌­آورد و لحن اين آيه نيز نشان مى­‌دهد كه با آيات ديگر متفاوت است.

5. در آيه‌­ى فوق، «كافرين»، به معناى لغوى­اش، يعنى «منكران و حق پوشان» آمده است و اشاره به منكران جانشينى على (علیه السلام) دارد كه خدا آنان را هدايت نخواهد كرد. (بقره، 102؛ آل عمران، 97)

ج. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»؛ (مائده/ 55) سرپرست شما، تنها خدا و فرستاده­ى او و كسانى هستند كه ايمان آورده­‌اند؛ (همان) كسانى كه نماز را بر پا مى‌­دارند و در حالى كه در ركوع­‌اند، زكات مى­‌دهند».

نکات تفسیری

1. داستان نزول آيه­‌ى فوق در مورد امام على (علیه السلام) و زكات دادن يا انفاق كردن ايشان در حال ركوع، از بيش از ده نفر از صحابه‌­ى بزرگ پيامبر (ص)، مثل عمار ياسر، جابر بن عبد اللّه انصارى و ابوذر غفارى حكايت شده است؛ همان طور كه از خود امام على (علیه السلام) نيز نقل شده است (المراجعات، ص 155) و حتى حضرت در روز صفين به اين آيه استدلال كردند. (الغدير، ج 1، ص 196) از ابوذر حكايت شده كه امام على (علیه السلام) در روز «شورا» نيز به اين آيه استدلال كردند؛ (منهاج البراعة، ج 2، ص 363) و حتى حسان بن ثابت، شاعر معروف عصر پيامبر (ص)، مطلب فوق را به صورت شعر در آورد. (تفسير نمونه، ج 4، ص 426)

2. امام على (علیه السلام) در حال نماز به غير خدا توجه نمى­‌كرد، اما همان امام در حال ركوع، در حالى كه به خدا توجه دارد، به يك نيازمند نيز توجه دارد؛ اين دو توجه در يك راستاست؛ يعنى توجه به فقير، توجه به خود نيست، بلكه در طول توجه به خدا و در راستاى آن است؛ آرى توجه به خلق خدا، ضررى به اخلاص براى خدا نمى‌­زند.

3. واژه‌­ى «وَلىّ» در اصل به معناى نزديكى و توالى دو چيز است و به معناى سرپرست، صاحب اختيار و متصرف، رهبرى مادى و معنوى، دوست و ياور مى‌­آيد. در اين جا مقصود دوستى و ياورى نيست؛ چون دوستى و يارى مؤمنان يك حكم كلى است كه شامل همه­‌ى مؤمنان مى‌­شود و نه فقط مؤمنانى كه در حال نماز زكات مى‌­دهند. از اين جا روشن مى‌­شود كه واژه‌­ى «ولىّ» در اين آيه به معناى سرپرست و صاحب اختيار بودن و رهبرى مادى و معنوى است كه در رديف ولايت خدا و پيامبر (ص) قرار مى­‌گيرد. (همان، ص 423- 424)

4. ولايت مخصوص خدا، پيامبر(ص) و على (علیه السلام) است؛ و نوع ولايت آنها هم سان، و روح ولايت آنها يكى است.

5. آيه ى فوق ولايت پيامبر (ص) و امام على (علیه السلام) را اثبات مى‌­كند، اما با الغاى خصوصيت، و وجود صفات امامت در بقيه­‌ى امامان، شامل آنان نيز مى‌­شود؛ همان‌طور كه در برخى روايات به اين مطلب اشاره شده (تفسير صافى، ج 2، ص 44 و وسائل الشيعه ج 9، ص 477) و برخى از مفسران نيز اين مطلب را از مضارع بودن برخى افعال آيه استفاده كرده‌­اند كه دلالت بر استمرار دارد. (تفسير صافى، ج 2، ص 46)

6. آيه­‌ى فوق به نصب رسول خدا (ص) و على (علیه السلام) (و امامان بعد از او) به ولايت و امامت اشاره دارد؛ همان­گونه كه در زمان غيبت امام، اين ولايت و رهبرى با ولايت فقيه استمرار مى‌­يابد.

7. واژه­‌ى «ركوع» در اصل لغت به معناى خضوع است، اما در بين مسلمانان و در بسيارى از آيات قرآن، «ركوع» به معناى خم شدن (در حال نماز) است كه در اين جا نيز معناى دوم مراد است و در هيچ جاى قرآن از ما خواسته نشده كه زكات را همراه با خضوع بپردازيم.

8. واژه‌­ى «زكات» به معناى ماليات واجب اسلامى مى­‌آيد و نيز به معناى هر گونه انفاق مستحبى، در سوره‌­هاى مكى قرآن آمده است. (نمل، 3؛ روم، 39؛ لقمان، 4؛ فصلت، 7؛ مؤمنون، 4) در آيه­‌ى فوق يكى از این دو معنا مى‌­تواند مقصود باشد، چرا كه امام على (علیه السلام) در جنگ‌­هاى اسلامى يك سرباز فعّال بود و غنايمى به دست مى‌­آورد و در مدينه نيز كشاورزى مى­‌كرد و بعيد نيست كه به اموال ايشان زكات تعلق گرفته باشد. از طرف ديگر دادن انگشترى ارزان قيمت، (تفسير برهان، ج 1، ص 485) به عنوان انفاق و بخشش به فقير، در شأن امام على (علیه السلام) بود.

9. واژه­‌ى «الّذين» در آيه­‌ى فوق جمع است، ولى در مورد امام على (علیه السلام) به كار رفته است كه يك نفر است. اين نوع كاربرد واژه‌ها در ادبيات عرب رايج است و در خود قرآن نيز در موارد مكرر ديده مى­‌شود. (آل عمران، 172)

10. انجام كارهاى جزئى، نماز را باطل نمى­‌كند.

سه. در سنت

در سنت پیامبر (ص) مکرر به جانشینی امام علی (علیه السلام) به جای ایشان تصریح شده است، از جمله:

ـ در جریان غدیر خم که ذیل آیه 3 مائده گذشت.

ـ در جریان «یوم الدار» که مفسران و محدثان نقل کرده‌اند: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»؛ (شعراء/ 214)؛ «و خاندان نزديكت را هشدار ده.

نکات تفسیری

1. بر اساس اسناد تاريخى، در سال سوم بعثت پيامبر اسلام (ص) مأمور شدند كه مفاد آيه‌­ى فوق را اجرا كنند؛ يعنى دعوت مخفى خود را علنى سازد و در گام اول خويشاوندانش را به اسلام دعوت كند. پيامبر (ص) غذايى آماده ساخت و همه خويشان خود را كه حدود چهل نفر بودند، به خانه­‌ى ابوطالب دعوت كرد، اما ابولهب با سخنان خود زمينه­‌ى صحبت پيامبر (ص) را از بين برد. آن حضرت فرداى آن روز دوباره آنان را دعوت كرد و پس از صرف غذا به آنان گفت: «من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده­‌ام و خدا به من دستور داده كه شما را به سوى آيين (اسلام) دعوت كنم. كدام يك از شما در اين كار مرا يارى مى‌­كند تا برادر من و وصى وجانشين من باشد؟» همه‌­ى خويشاوندان سرباز زدند مگر على (علیه السلام) كه برخاست و گفت: «اى پيامبر خدا! من در اين راه يار و ياور توأم». پيامبر (ص) دست بر گردن على (علیه السلام) نهاد و فرمود: «اين برادر و وصى و جانشين من در ميان شماست؛ سخن او را بشنويد و فرمانش را اطاعت كنيد.» مردم برخاستند و با ريشخند به ابوطالب گفتند: محمّد دستور مى‌­دهد كه به فرمان پسرت (على) گوش دهى و از او اطاعت كنى. اين حديث را كه به حديث «يَومُ الدار» مشهور است بسيارى از دانشمندان شيعه و اهل سنت حكايت كرده‌اند.

دعوت خويشاوندان پيامبر (ص) به اسلام دو علت مهم داشت:

الف) محبت خويشاوندى آنان باعث مى‌­شد كه سخنان پيامبر (ص) را بهتر گوش دهند. (چنان كه بعد از لبيك گفتن على (علیه السلام) به سخنان ايشان، ابوطالب و حمزه و برخى ديگر مسلمان شدند)

ب) اين دعوت نشان داد كه دعوت پيامبر استثنا بردار نيست و او همه‌­ى مشركان را به سوى توحيد دعوت مى­‌كند.

پس کلام دکتر سُها در مورد فقدان دلیل در قرآن و سنت برای تعیین جانشینی پیامبر (ص)، ادعای بدون دلیل بوده و حتی آیات و احادیث برعکس ادعای ایشان را اثبات می‌کند.