شبهه:
فلسفه و هدف تکرار برخی از کلمات، جملهها و آیات در قرآن کریم چیست؟ چرا آیهای در سوره الرحمن 31 بار تکرار میشود؟
پاسخ تفصیلی:
یکى از شیوهها و روشهایى که قرآن کریم در پیامرسانى خود از آن استفاده کرده، تکرار یک کلمه، یا جمله، و یا یک آیه کامل است. این تکرارها فواید و آثارى دارد و از محسنات کلام به شمار میرود. گفتنی است که تکرار در قرآن دو گونه است:
1. تکرار معنوى: منظور از این نوع تکرار، تکرار یک مضمون یا مفهوم است؛ مانند تکرار داستان حضرت ابراهیم (ع)، یا حضرت موسى (ع) که در موارد متعددى با جملات و عبارات متفاوتى تکرار شده، و یا از مقاطع مختلف زندگی آنان آغاز شده است.
2. تکرار لفظى: تکرار لفظی خود انواع مختلف دارد.
2- 1. گاهى یک کلمه تکرار شده؛ مانند: «قَوارِیرَا قَوارِیرَا». (مؤمنون، 36)
2- 2. گاهى یک جمله کامل تکرار شده است که در برخی موارد جمله تکرار شده، در کنار هم نیستند، بلکه در سورههاى مختلف قرار دارند؛ مانند: «وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»، که یکبار در سوره بقره آیه 57، و یکبار در سوره اعراف آیه 160 آمده است. همچنین نظیر: «کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً»، که یکبار در سوره روم آیه 9، و یکبار در سوره فاطر آیه 44، و یکبار نیز مشابه آن در سوره غافر آیه 21 تکرار شده است.
2- 3. گاهى جمله تکرار شده در کنار هم قرار گرفته است؛ مانند: «أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ». (واقعه، 27) «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً».(انشراح، 5- 6)
2- 4. گاهى یک جمله در فواصل آیات یک سوره تکرار شده است؛ مانند: «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» که در سوره الرحمن 31 مرتبه در فواصل آیات تکرار شده، و «فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» که در سوره مرسلات ده مرتبه تکرار شده است. این جملهها پس از بیان مطالبى که شبیه یکدیگرند به صورت ترجیعبند آمده است. (جعفری، 1382: ص 270- 272)
فلسفه تکرارها
مفسران و کارشناسان علوم قرآنی در ارتباط با فلسفه و هدف اینگونه تکرارها میگویند؛ که این تکرارها غالباً براى تأکید مطلب و تقریر کلام و یا نشان دادن عظمت و اهمیت موضوع و جلب توجه مخاطب به مضامینى است که در آن سوره آمده است. به بیان دیگر، در مجموع هدف این است که توجه شنونده به خوبى به سوى موضوع یا مطلب مورد نظر جلب شود. البته در مواردى هم تکرار یک کلمه براى این است که میان موضوع و محمول یا مبتدا و خبر، فاصله زیادى میافتد که در این صورت تکرار موضوع یا مبتدا براى یادآورى مفید است؛ مانند: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ». (نحل، 119؛ جعفری، 1382: ص 272) گاه نیز ممکن است یک عبارت قرآنی در مورد گزارشهای گوناگون - اما با لفظ و معنایی مشابه - مورد استفاده قرار گرفته باشد، چنانچه در آیات 108، 110، 126، 131، 144، 150، 163 و 179 سوره شعراء ملاحظه میکنیم که یک عبارت از زبان پیامبران مختلفی گزارش شده است.
امّا فلسفه تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» در سوره الرحمن اقرار گرفتن به آن نعمتهاى شمرده شده و تأکید در تذکّر به تمام آنها است. پس هر کجا که خداى سبحان نعمتى را که انعام نموده و از آن یاد میکند، در حقیقت بر آن اقرار میگیرد و بر تکذیب به آن توبیخ میکند. چنانچه فردی به دیگرى میگوید: آیا من به تو نیکی نکردم وقتى که مالى را در اختیار تو گذاشتم؛ آیا من به تو نیکى نکردم وقتى که به تو زمین و ملکى بخشیدم؛ آیا من به تو خدمت نکردم وقتى که خانهاى براى تو ساختم، پس تکرار در آن خوب است براى اختلاف آنچه را که اقرار به آن کرده، و مانند آن در کلام عرب و اشعار ایشان زیاد است. (طبرسی، 1372: ج 9، ص 301؛ حسینی عمیدی، 1416:، ج 2، ص 113) لذا تکراری در میان نبوده و تأکید برای یک چیز نیست. (مغنیه، 1424: ج 7، ص 207)
به بیان روشنتر، تکرار در سوره الرحمن، نه فقط براى تأکید است چنانچه به نظر ابتدایی چنین مینماید، بلکه براى اقرار گرفتن و آگاهی دادن غافلان و توبیخ و تنبیه منکران نعمتهاى الهى است که به دنبال هر نعمتى تذکر میدهد که بایستى یک یک موجودات را تحت نظر قرار دهند و بدانند که آنچه روى زمین و بالاى زمین، بلکه هر ممکنى که در عالم ظهور و بروز کرده و میکند، تماماً ملک خدا و تحت تصرف پروردگار و ظهور و پرتوى از رحمت رحمانیه غیر متناهیه حضرت حق است و نمایشى است که از فیض منبسط «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، بروز و ظهور نموده است. (بانوی اصفهانی، 1361: ج 12، ص 14)
منبع
[1]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 12، ص 14، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[2]. جعفری، یعقوب، سیرى در علوم قرآن، ص 270- 272، تهران، اسوه، چاپ سوم، 1382ش.
[3]. حسینی عمیدی، سید عمید الدین بن محمد اعرج، کنز الفوائد فی حل مشکلات القواعد، محقق، مصحح، واعظی، محی الدین، کاتب، حاج کمال، اسدی، جلال، ج 2، ص 113، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 301، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش
[5]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 207، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.