چکیده
مقولهى آزادى و آزادىخواهى از اساسىترین آرمانها و آرزوهاى دیرین بشر بوده است. آزادى بیان، در قرآن دارای محدوده و قلمرو است که در آیات مختلفی به این قلمرو اشاره شده است. آزادی بیان اگر به معناى رهایى مطلق باشد، به گونهاى که هر کسى هر چه دلش خواست بگوید و بنویسد، بدون این که سود و زیان آن را بسنجد، پسندیده نیست. لذا اگرافراد در محدوده و قلمرو تعیین شده حرکت کنند، با خیال آسوده و راحت، مىتوانند اظهار نظر نموده و اعتقاداتشان را صادقانه مطرح نمایند. ولى اگر به بهانهى آزادى بیان، دروغ و تهمت و شایعه پراکنى راه بیندازند و افکار، اعتقادات و ارزشهاى دینى و مذهبى مردم را مضحکه قرار دهند از نظر قرآن و پیامبران الهى و ائمه (علیهم السلام) این گونه اعمال و رفتار، نه تنها سر سازش با آزادى بیان و انواع دیگر آزادى ندارد بلکه خود مخلّ آزادى خواهد بود و جامعه را به سوى بى نظمى و ناامنى و استبداد، سوق میدهد.
مقدمه
مقولهى آزادى و آزادىخواهى از اساسىترین آرمانها و آرزوهاى دیرین بشر بوده است. اهمیت این ویژگى در بافت وجودى انسان، تا بدان پایه است که برخى آن را منبع ارزشها و فصل مقوّم انسان مىشمارند. (خدا انسان در فلسفه یا سپرس، ص 34، عبدالله نصرى، مؤسسه فرهنگى اندیشه، 1375 ش) و اساس شخصیت انسان را در آزادى او مىدانند. بر اساس بینش توحیدى، تکلیف و مسؤولیتپذیرى انسان، زشتى و زیبایى اخلاق و رفتار او، و نیز ثواب و عقاب مطرح شده در مبانى اندیشهى توحیدى، در پرتو اصل آزادى و اختیار، معنى پیدا میکند و همین ویژگى آزادى و اختیار، ملاک برترى انسان، نسبت به سایر موجودات شده و زمینه رشد و تکامل فردى و اجتماعى، مادى و معنوى و حاکمیت ارزشهاى الهى و انسانى را فراهم مىسازد.
گرچه مقولهى آزادى مثل سایر مقولههاى انسانى ـ اجتماعى، در طول تاریخ از سوى جریانهاى فکرى و سیاسى، مورد سوء استفاده و بهره بردارى نامشروع قرار گرفته است، ولى همان گونه که سوء استفاده از دانش و تعقل و... در گذشته و حال، موجب طرد آنها نشده است، سوء استفاده از اصل آزادى و آزادىخواهى نیز از ارزش و اهمیت آن، نمىکاهد و به جایگاه بلند آن، آسیبى نمىرساند. چرا که نعمت آزادى خواهى، موهبت الهى و در سرشت انسان به ودیعت گذاشته است «تا به واسطه آن به حیات اصیل و معقول خویش در حوزهى تکامل انسانى گام نهد» (فلسفه حقوق بشر، ص 197، عبدالله جوادى آملى، چاپ دوم، نشر اسراء، 1371 ش) «و خود را از قیدهاى درونى و بیرونى برهاند» (ولایت فقیه، ص 30، عبدالله جوادى آملى، تهران، مرکز نشر رجاء، 1372 ش.) و از بندگى نفس به بندگى حق که عالىترى درجه آزادى است، نائل گرداند.
واژه آزادى
اهل لغت، معانى متعددى را براى واژه آزادى، ذکر کردهاند از جمله آن را به «رهایى ضد بندگى» (لغت نامه دهخدا، ج 1، ص 77، «آزادى»، على اکبر دهخدا ـ تهران ـ دانشگاه تهران ـ 1373 ش)، «استقلال در عمل» (The Coricisi Oxford Dictionary)، «رها شدن از آمیختگى» (مفردات راغب، ص 224، ذیل واژه حرّ، چاپ اول، دمشق، دارالقلم، 1412 ق) و «قدرت انتخاب» معنا کردهاند. در اصطلاح نیز معانى بسیارى براى آزادى ارائه شده است، برخى آزادى را به فقدان موانع در راه تحقق آرزوهاى انسان دانستهاند، (چهار مقاله درباره آزادى، ص 236، آیزیابرلین، ترجمه محمدعلى موحد، تهران، خوارزمى، چاپ اول، 1368 ش) برخى گفتهاند آزادى عبارت است از سلب مانع ترقى و تکامل (یادداشت هاى شهید مطهرى، ج 1، ص 131، چاپ اول، قم ـ صدرا، 1378 ش.) و مصون ماندن از ارادهى مستبدانه دیگران (فرهنگ علوم سیاسى، ص 164، على آقابخشى و مینو افشارى راد، چاپ سوم ـ تهران ـ مرکز مطالعات علمى ایران، 1376 ش) و بعضى گفتهاند آزادى عبارت است از داشتن حق انجام هر عملى تا حدّى که قانون اجازه مىدهد و صلاح او در آن است. (روح القوانین، ج 1، ص 392، منتسکیو، ترجمه على اکبر مهتدى، تهران ـ انتشارات امیرکبیر) همان گونه که اصل آزادى امر روشن است، مفهوم آزادى نیز آشکار و ارزشمند بودن آن مورد اتفاق مىباشد. اگر هم در باب آزادى، اختلاف نظر وجود دارد، از این لحاظ نیست که کسى آگاهى از معنى و مفهوم آن نداشته باشد و یا نداند که آزادى بهتر است یا استبداد؟ منشأ اختلاف، شناخت و معرفتى است که عدهاى آن را نسبى و گروهى آن را مطلق و ثابت مىدانند. دید برخى نسبت به جهان، مادّى و گروهى دیگر فرامادى و نیز نگرش گروهى به انسان خوش بینانه و برخى دیگر بدبینانه بوده است. (قرآن کریم: نساء/ 6 و مجادله/ 58 و مائده/ 5 و 89) لذا دستیابى به معانى دقیق آزادى و انواع و اقسام آن، با توجه به قیدها و متعلقات آن، به مبناى هستى شناسى، انسان شناسى، معرفت شناسى و جامعه شناسى انسان بستگى دارد و در غیر این صورت، ارائه معنایى فراگیر، متقن و در عین حال دقیق، امر ناشدنى خواهد بود.
آزادى بیان
بحث از آزادى با توجه به قیود و متعلقات آن، به حوزهها و شاخههاى گوناگون و مختلفى، تقسیم و دسته بندى مىشود که هر یک از این حوزهها و شعبهها، مباحث و مطالب خاص خودش را مىطلبد. در این نوشتار، همان گونه که از عنوان آن پیداست، سعى مىشود یکى از مصادیق مهم و اساسى آزادى، یعنى آزادى بیان با استناد به آیات قرآن کریم، تبیین و تفسیر شده و تصویرى از آن، ارائه شود.
با دیدن و شنیدن دو واژهى آزادى و بیان، که قرین هم قرار گرفته و ترکیب شده است، اولین سؤالى که در ذهن و ضمیر انسان، مطرح مىگردد این است که آزادى بیان چیست؟ و حدود و قلمرو آن تا کجا امتداد دارد؟ قدر جامع و مشترک اکثر تعاریف که براى آزادى، بیان شده است را مىتوان این گونه ارائه داد که: «آزادى بیان عبارت است از رفتار سیاسى مردم و تأثیرگذارى آنان به وسیله اظهار دیدگاههاى خود بر تصمیمات و عملکردهاى دولتمردان، که این رفتار در قالبهاى آزادى قلم و مطبوعات، آزادى رسانههاى دیدارى و شنیدارى در قلمرو قانون، تجلى پیدا مىکند.»
وجود این نوع آزادى، موجب رشد افکار افراد جامعه و شکوفایى استعدادها و رواج صداقت و نیکى و کاهش پلیدى و دشمنى مى شود و سلب آن، رکود فکرى، رواج نفاق و دورویى و مختل شدن حرکت تکاملى انسان ها را در پى خواهد داشت. آزادى بیان از سرکوب شدن شخصیت بخشى از افراد جامعه که در نهایت انفجار اجتماعى را در پى دارد و سطحى شدن افکار و اندیشههاى حاکم در جامعه که نتیجهاش آسیب پذیرى در برابر اندیشههاى فریبنده و انحرافى است و نیز از رواج تکفیرها و برخوردهاى خشن و تعصب آمیز، جلوگیرى مىکند. لذا برخى آزادى بیان را گل سرسبد (مبانى فلسفه، ص 344، آصفه آصفى، تهران ـ مؤسسه انتشارات آگاه، چاپ چهارم، 1370 ش) تمامى آزادىهاى مدنى به شمار آوردهاند؛ زیرا بیان تبلور خارجى یا منظر بیرونى عقاید و قضاوتهاى ذهنى و عقلانى انسانها به شمار مىرود و آزادى عقیده و داورى به هیچ وجه نمىتواند از آزادى بیان، مستقل و جدا باشد. (مجله کیان، شماره 24، ص 44)
آزادى بیان در قرآن کریم
در آیات کلام الله مجید از آزادى بیان به عنوان قانون الهى و سفارش اولیاء، به شکلهاى گوناگون و مختلفى تعبیر شده است. در آیات 17 و 18 سوره مبارکه زمر این گونه مىخوانیم: «آنان که از طاغوت دورى جستند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشتند، آنان را مژده باد، پس به بندگان من که به سخن، گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند، بشارت ده آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند.» (قرآن کریم: زمر/ 17 ـ 18)
در این آیه شریفه، قرآن کریم، برخوردارى از هدایت را در گوش دادن به بیانهاى گوناگون، موافق و مخالف، و برگزیدن و انتخاب نیکوترین آنها میداند. چرا که بیان و سخن، مَرکَبى براى انتقال اندیشههاست، فرمان الهى چنین است که به سخن و یا اندیشه دیگران گوش دهیم نه اینکه بیان و اندیشه را در گلو و نطفه خفه کرده و نابود سازیم. اصولاً بدون آزادى بیان امکان ندارد ما اندیشهى دیگران را در ذهن و ضمیرشان بخوانیم و آنگاه بهترین این سخنان ذهنى را انتخاب کرده و از آن تبعیت کنیم. بنابراین، انتخاب و تبعیت از قول احسن، متوقف بر ابراز و اظهار قول احسن است ابراز و اظهار قول حسن هم زمانى ممکن است که آزادى بیان وجود داشته باشد.
در آیهى دیگرى خداى متعال از پیامبرش میخواهد که در برخورد با مخالفان، ضمن دعوت آنان با حکمت و اندرز نیکو، زمینه را براى آزادى بیان و انتخاب آزادانه ى آنان فراهم آورد. (قرآن کریم: نحل/ 125) در این آیهى شریفه، نخستین گام براى دعوت به حق، هدایت و راهنمایى مخالفین به سوى سعادت، استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده؛ یعنى «حکمت» معرفى شده است و حکمت هم به معناى علم و دانش و منطق و استدلال است. دومین گام در طریق دعوت به حق، پند و اندرز نیکو ذکر شده است، مقید ساختن «موعظه» به «حسنه» شاید اشاره به این نکته داشته باشد که پند و اندرز در صورتى مؤثر مىافتد که خالى از هر گونه خشونت، استبداد، برترى جویى و تحقیر طرف مقابل باشد. سومین گام در طریق هدایت را آیه شریفه در مجادله و مناظره مىداند. در مجادله و مناظره مسلماً دو طرف قرار داد و مجادله و منظره احسن هم زمانى امکان پذیر است که دو طرف قضیه، با منطق و استدلال نظریات خودشان را بیان کرده و از همدیگر را استماع بنمایند. بدون توهین و تحقیرى، و چنین امرى ممکن نیست جز در سایهى آزادى بیان و اندیشه. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج 11، ذیل آیه)
در آیه دیگرى خداوند به پیامبرش دستور مىدهد و مىگوید: «اگر با تو به گفتگو و مجادله برخیزند، تو به آنان بگو که من و پیروانم در برابر خداوند و فرمان او، تسلیم شدهایم و به آنها که اهل کتاب هستند و بیسوادان، بگو آیا شما هم تسلیم شدهاید؟ اگر در برابر فرمان و منطق حق - تسلیم شوند، هدایت مىیابند و اگر سرپیچى کنند نگران مباش؛ زیرا بر تو ابلاغ رسالت است و خدا نسبت به اعمال و عقاید بندگان بینا است.» (قرآن کریم: آل عمران/ 20) آیه نمىگوید از بحث و گفتگو با اهل کتاب خوددارى کن، بلکه دستور مىدهد بعد از بحث و گفتگو و بیان مطالب، براى قطع مخاصمه آنان، بهترین راه این است که به آن ها گفته شود: ما تسلیم فرمان خداى متعال هستیم و اگر آنان هم تسلیم خدا و پیرو حقند باید در برابر منطق و استدلال، تسلیم شوند و اگر با روشن شدن حقایق، باز هم دست از مجادله و مخاصمه بر نداشتند در این صورت ادامه گفتگو و مجادله، حاصلى ندارد و باید قطع شود. از این آیه به خوبى استفاده مىشود که روش پیامبر (ص) هرگز تحمیل فکر و عقیده و استبداد رأى نبوده است، بلکه کوشش و مجاهدت داشته است که حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وا مىگذاشته که خودشان تصمیم لازم را در پیروى او حق بگیرند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه)
در آیهى دیگرى باز هم از سورهى آل عمران، پیامبر اسلام (ص) موظف مىشود که در صورت اصرار مخالفان بر عدم پذیرش حق، بعد از اطلاع و آگاهى نسبت به آن، بدون هیچ گونه تهدید و ارعابى، با آنان به مباهله برخیزد (آل عمران/ 61) و این عمل، بزرگترین سند و دلیل بر وجود آزادى در جامعهى اسلامى است.
خلاصهى کلام از مجموع آیات مطرح شده و نیز آیات دیگرى که هر کدام به نحوى ضرورت آزادى بیان را گوشزد مىکند (توبه/ 71، شورى/ 38 و بقره/ 42)[20] و نیز سیرهى عملى پیامبر (ص) و اولیاء الهى و مواجهه صریح همراه با استدلال و منطق آنان با مخالفان، جایگاه و اهمیت آزادى بیان از نظر مکتب اسلام، به خوبى روشن و مبرهن میگردد.
حضرت على (ع) راجع به ایجاد شرائط که در آن، عامهى مردم، بدون دلهره و نگرانى، درد دل و مشکلاتشان را با حاکمان و دولتمردان در میان بگذراند، به مالک اشتر این گونه توصیه مىنماید: «... بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا مشخصاً به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلسى عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.» (نهج البلاغه، نامه 53) آن حضرت در جاى دیگرى مردم را مخاطب قرار داده و این گونه مىفرماید: «با من چنان که با پادشاهان سرکش، سخن مىگویند حرف نزنید و چنان که از آدمهاى خشمگین کناره مىگیرند، دورى نجویید و با ظاهرسازى با من رفتار نکنید، گمان مبرید اگر حقى به من پیشنهاد دهید بر من گران آید یا در پى بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسى که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن براى او دشوارتر خواهد بود.» (نهج البلاغه، خطبه216)
در کجاى دنیا سراغ داریم که پادشاه، حاکم و رئیس جمهور آن، این گونه با ملت و مردم خویش، با نرمى، ملایمت و مهربانى صحبت کند، و فضاى باز سیاسى را عملاً به گونهاى فرام سازد که مردم عادى و عامى کوچه و بازار، بدون دلهره و نگرانى، آراء و عقاید و نظریاتشان را ابراز نمایند و اگر شکایتى از عمال دولت داشته باشند، با خیال آسوده مطرح کرده و اطمینان داشته باشند که به آن رسیدگى خواهد شد.
حدود آزادى بیان در قرآن
در این که آزادى بیان، حد و مرزى دارد یا نه؟ و در صورتى که جواب مثبت باشد، خطوط آن کدام است؟ در جواب باید گفت: آزادى بیان اگر به معناى آزادى بیان اندیشه و عقیده باشد، محدودیتى ندارد، ولى در صورتى که به معناى رهایى مطلق باشد، به گونهاى که هر کسى هر چه دلش خواست بگوید و بنویسد، بدون این که سود و زیان آن را بسنجد. قطعاً داراى قلمرو خاص خواهد بود. به عبارت دیگر، آزادى بیان اگر موجب اظلال و گمراهى انسانها شده و در زندگى فردى و اجتماعى او اختلال به وجود آورد و با اشاعهى فساد و بى بند و بارى، کرامت و شرافت انسانى را لکهدار و متزلزل سازد، حتماً محدود خواهد شد، خطوط کلى که قرآن کریم براى آزادى بیان تعیین کرده است عبارت است از:
1. عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرش حتى در امور مربوط به خودشان لذا در قرآن کریم مىخوانیم: «هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد، هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى «در برابر فرمان خدا» داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند به گمراهى آشکارى گرفتار شده است» (احزاب/ 36) این آیه به صراحت بر لزوم اطاعت و پیروى از خداوند و پیامبر اسلام (ص) تأکید مىکند و بیانگر آن است که مؤمنان حق سرپیچى از اطاعت خدا و رسول را ندارند و چنین است که حکم کسانى که خدا به آنان ولایت داده است. (المیزان، ج 10، ص 372)
2. نیامیختن حق با باطل و عدم کتمان حقایق دینى: «حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با اینکه مىدانید کتمان نکنید.»
3. عدم بدعت گزارى در دین و اظهار نظرهاى خلافت واقع: «به خاطر دروغى که بر زبانتان جارى مىشود، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خدا افترا ببندید، به یقین کسانى که به خدا دروغ مىبندند، رستگار نخواهد شد. (نحل/ 116) یعنى انسان نباید به بهانهى آزادى بیان، از آن سوء استفاده کند و حقایق دینى را وارونه جلوه دهد و با افکار، اعتقادات و ارزشهاى اخلاقى جامعه و مردم بازى کرده و بر آنها حمله نماید.
4. پرهیز از اهانت به مقدسات افراد، اقوام و ملتها: «و آن هایى را که مشرکان به جاى خدا مىخوانند، دشنام ندهید.» (انعام/ 108) در واقع، برخورد ملایم، مستدل و منطقى با مخالفین، خود زمینهى آزادى بیان را فراهم مىسازد، ولى در صورتى که در برخوردها، آداب معاشرت اسلامى و انسانى، رعایت نشود، جاى استدلال، منطق و ملایمت را دشنام، توهین و تحقیر و خشونت بگیرد. مسلماً فضاى جامعه نیز آلوده و مسموم خواهد شد، که نتیجهاى جز خصومت و دشمنى نخواهد داشت. چنانچه در آیهى دیگرى میخوانیم: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد»؛ (نساء/ 148) زیرا به زندگى اجتماعى و فردى و همچنین کرامت انسانى، آسیب مىزند. (من وحى القرآن، ج 7، ص 524)
5. پرهیز از تمسخر، عیبجویى، به کار بردن القاب ناشایست، بدگویى و غیبت، تجسس و پرسشهاى بى مورد از امور زندگى دیگران، «اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند... و نه زنانى زنان دیگر را... یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید... هرگز «در کار دیگران» تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند» (حجرات/ 11 ـ 12)
6. گفتار نیکو با انسانها: «با مردم به نیکویى صحبت کنید» (بقره/ 83) یعنى افراد جامعه، باید قدر فضاى باز سیاسى و آزادى بیان را درک کرده و در گفت و شنود ضمن این که عدالت را رعایت مىکنند و با زبان ملایم و صمیمى با همدیگر صحبت کنند، نه این که انسان از فضاى باز سیاسى و آزادى بیان، سوء استفاده کرده و هرچه دلش خواست بگوید و بنویسد، انسان چنین اجازه اى را ندارد. در دنیاى امروز، براى خوب فروش رفتن اشیاى ناچیز، کارشناس و اهل فن و خبره لازم است، ولى راجع به مسائل اعتقادى و دینى که از حساسترین و دقیق ترین امور زندگى انسانها، به حساب مى آید، با کمال تأسف هر کس و نا کسى، با قید حتمیت، اظهارنظر مىنماید، بدون این که عوارض را سنجیده باشد.
7. پرهیز از گفتار مبتنى بر گمان و سوءظن به دیگران: «کسانى که آن را دروغ بزرگ ـ اتهام کار زشت به یکى از زنان پیامبر ـ را (ساخته و) آورده اند دسته اى از شمایند... براى هر مردى از آنان (که در این کار دست داشتند) همان گناهى است که مرتکب شده و آن کس از آنان که قسمت عمدهى آن را به گردن گرفته، عذابى سخت خواهد داشت چرا آن گاه که آن [بهتان] را شنیدید مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: این بهتان آشکار است». (نور/ 11 و 12) در آیهى دیگرى میخوانیم: «کسانى که زنان پاکدامن را متهم مىکنند سپس چهار شاهد و گواه نمىآورند، هشتاد تازیانه به آنها بزنید و هرگز گواهى آنها را نپذیرید.» (نور/ 4)
8. ممنوعیت خرید و فروش سخنان و نوشتههایى که مخالف حق و ضروریات دین باشند و انسانها را از مسیر حق منحرف سازند: «برخى از مردم کسانىاند که سخن بیهوده را مىخرند تا (مردم را) بى دانشى از راه خدا گمراه سازند [را خدا] را به ریشخند گیرند. براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.» (قرآن کریم: لقمان/ 6)
آیات مطرح شده از جمله مواردى است که حدود و قلمرو آزادى بیان را روشن و مشخص مىنمایند و خطوط کلى و اصلى آن را نشان مىدهد، لذا افراد، اقوام و جوامعى که در محدوده و قلمرو تعیین شده حرکت کنند، با خیال آسوده و راحت، مىتوانند اظهار نظر نموده و اعتقاداتشان را صادقانه مطرح نمایند. ولى اگر به بهانهى آزادى بیان، راه گناه و معصیت را در پیش گیرند، دروغ و تهمت و شایعه پراکنى راه بیندازند و افکار، اعتقادات و ارزشهاى دینى و مذهبى مردم را مضحکه قرار دهند و با اشاعهى فساد، بى بند و بارى و منکرات، ارزشهاى اخلاقى و انسانى را متزلزل سازند، از نظر قرآن و پیامبران الهى و ائمه (علیهم السلام) این گونه اعمال و رفتار، نه تنها سر سازش با آزادى بیان و انواع دیگر آزادى ندارد بلکه خود مخلّ آزادى خواهد بود و جامعه را به سوى بى نظمى و ناامنى و استبداد، سوق داده و زمینه سقوط آن را فراهم خواهد ساخت.