نقدی بر مقاله محمد (ص) و زنان

نقدی بر مقاله محمد (ص) و زنان
نویسنده: 

چکیده:

مقاله پیش رو، تلاشی است برای نشان دادن ناجوانمردی حاکم بر هجمه‌های صورت گرفته نسبت به پیامبر اسلام (ص) در یکی از این ساحت‌های غبارآلود تخریب و ترور شخصیت. این مقاله در پاسخ به نوشتاری تحت عنوان «محمد و زنان» که به قلم «شهاب الدمشقی» نگاشته و توسط فردی به نام کیانوش، برگردان و از سوی «آرش بی‌خدا» [1] ارائه شده است، تنظیم گردیده است. محور شبهات نویسنده در این مقاله، موضوع تعدد زوجات پیامبر اسلام (ص) و مسائل مربوط به آن می‌باشد. تلاش شده است در سه قسمت به این مباحث پرداخته شده و سپس جمع‌بندی نهایی ارائه گردد.

در بخش اول، به بررسی سجایای اخلاقی پیامبر در دوران جاهلیت پرداخته و پس از اشاره به وضعیت تعدد زوجات در آن دوران، به دیدگاه اسلام پیرامون این مسأله می‌پردازیم و در پایان، به ‌منظور پاسخ‌گویی به شبهات نویسنده در خصوص ازدواج‌های نبی مکرم (ص) به این مسأله می‌پردازیم که چگونه پیامبر تا قبل از وفات خدیجه به یک همسر اکتفا نمود و پس از رحلت وی، به تعدد زوجات روی آورد.

مقدمه

پیش از مطالعه این مقاله توجه به چند نکته ضروری است:

1. چهره‌ای که در این مقاله، از پیامبر و همسران وی ترسیم گشته برگرفته از منابع اهل سنت است. در پاسخ به شبهات نویسنده، تلاش شده تا آنجا که موارد اختلافی، مخلّ به سیمای مطهر رسول اکرم (ص) نیست، با فرض صحت گزارش‌های تاریخی اهل سنت، بیشتر به ردّ شبهات پرداخته شود تا بررسی‌های صرفاً‌ تاریخی.

2. مقاله «محمد و زنان» دارای ادعاهای اثبات نشده فراوانی است و به جرأت می‌توان گفت بیشتر به بحث‌های جدلی پرداخته و از شاخص‌های مقاله‌ای مستدل و علمی محروم است.

3. چون در تاریخ، تمامی زوایای زندگی شخصی پیامبر (ص) بیان نشده و گزارشات چندانی از حریم‌های خصوصی در خانه و خانوادۀ ایشان در دست نیست، قضاوت پیرامون برخی ابعاد رفتارهای رسول‌ الله (ص) در برخورد با همسران دشوار است. مثلاً چون پیامبر (ص) به ‌واسطه حیا، اهل بیان کردن امور خصوصی زندگی زناشویی نبوده در روابط دو نفره با همسران، فرد دیگری نیز حضور نداشته است، نمی‌توان به‌طور کامل و قطعی، در مورد برخی گزارشات از درون منزل ایشان قضاوت کنیم و به ‌طور نمونه اگر پیامبر از «سوده» - یکی از همسران - دوری گزید، با اطمینان بگوئیم این مسأله به‌خاطر نازیبایی و مسن بودن «سوده» است؛ زیرا ممکن است آزارها و رفتارهای ناشایست او در داخل منزل، پیامبر را ناگزیر از این عمل نموده باشد.

4. نگاه گزینشی، منفعت‌جویانه و مغرضانه به سیره پیامبر (ص) و روایات آن حضرت، مانع از اعتراف ناخواسته نویسنده به برخی حقایق که حاکی از میزان طهارت و مبرّا بودن شخصیت رسول الله (ص) از تهمت‌های ناروا می‌باشد، نگردیده است.[2] اگر این وضوح در پاکی سیمای حضرت نبود، قطعاً‌ نویسنده دچار این دوگانه‌ گویی‌ها و اعترافات گریزناپذیر، نمی‌شد.

ضمن آنکه اکثر استدلال‌های نویسنده بر پایه استناد به آیات و روایات برگرفته از آئین آن رسول مکرم است. اگر نویسنده با استناد به تفسیر خویش از برخی آیات، به داوری شخصیت و رفتار پیامبر اسلام (ص) نشسته است نمی‌تواند این نکته را انکار کند که دین یک نظام و مجموعه می‌باشد و برخورد گزینشی، انتزاعی و سودجویانه با آموزه‌های اسلامی (بلکه هر آئین و مکتب دیگر)، برخوردی ناجوانمردانه و قضاوتی غیر منصفانه و ناعادلانه است. اگر نویسنده، آیات قرآنی را به عنوان شاهدی بر ادعاهای خود می‌آورد نباید فراموش کند که همین آیات، دوری آن حضرت از هرگونه هوی و هوس را از جمله در آیه شریفه «و ما ینطق عن الهوی» (نجم، آیه 3) فریاد می‌زنند. همین آموزه‌های دینی، پیامبر را معصوم و هرگونه رجس و آلودگی را از وی دور می‌داند (احزاب/ 33) و ایشان را اسوه‌ای نیکو برای همگان توصیف می‌کند. (احزاب، 21) خداوند به صراحت وی را دارای خلق عظیم معرفی می‌نماید. (قلم/4) در همین آیات مورد استناد، به علیم و بصیر بودن خداوند و اینکه هیچ‌یک از اعمال و رفتار ایشان از خداوند عالم پوشیده نیست، تأکید شده است. خداوند به صراحت به پیامبر هشدار می‌دهد که اگر سخنی دروغ و استنباطی باطل از دین نماید که با رسالت الهی او در تنافی باشد به‌شدت با او برخورد نموده و رگ قلبش را قطع می‌کند و در این امر مسامحه‌ای نخواهد کرد. (الحاقه/ 46-44)

حال چگونه ممکن است پروردگار، رسولی را متولی تربیت و دعوت بشریت به پاکی، طهارت و صداقت قرار دهد که وی آلوده به شهوات،‌ هوسرانی و ناپاکی‌های اخلاقی باشد و او در مقابل این رفتارهای پیامبرش سکوت و مصالحه کند؟!

سجایای اخلاقی و پاکدامنی پیامبر در دوران جاهلیت

به گواهی تمام تاریخ‌نویسان و به اعتراف نویسنده مقاله، پیامبر اکرم (ص)، در شرایطی این دوران را سپری کرد و بی‌بند و باری‌های جنسی آن را پشت سر گذارد که همگان او را به زهد، پاکی و صداقت می‌شناختند. به‌واسطه راست‌گویی، امانت‌داری و راست کرداری، به او لقب «محمد امین» داده بودند. او که جوانی جذاب و خوش‌منظر، از قبیله‌ای برجسته و از خاندانی شرافتمند بود و سجایای اخلاقی او زبانزد بود، نه‌ تنها تسلیم جاذبه‌های جنسی این عصر نشد؛ بلکه ملاک‌ها و ارزش‌های والای خود را در ازدواج با خدیجه (س) به نمایش و تصدیق همگان گذارد. با وجود ویژگی‌هایی همچون زیبایی، شهرت فامیلی و شخصیت ذاتی در محمد (ص) جوان 25 ساله قریش، که دست او را برای بهترین انتخاب‌ها باز می‌گذارد ولی او زن 40 ساله‌ای را که تا آن زمان، دو بار ازدواج کرده بود و دارای فرزندانی بود به همسری برگزید (ر.ک: رسولی محلاتی، سیدهاشم، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج 2) و این ازدواج تنها به دلیل ویژگی‌های معنوی و اخلاقی خدیجه (س) بود.

تعدد زوجات در اسلام

بر‌‌خلاف برخی ادیان دیگر که غریزه و رابطه جنسی را امری آلوده به گناه می‌دانند، (ر.ک: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 118 و اخلاق جنسی، ص 18) اسلام آن را صرفاً یک مفهوم خشک حیوانی برای ارضای نیاز جنسی و بقای نسل ندانسته؛ بلکه ازدواج و ارتباط صحیح جنسی را عامل کمال و موجب ایجاد آرامش جسمی، روحی و روانی می‌داند. اسلام، برنامه‌ای جامع و هماهنگ با طبیعت بشری را برای ارضای صحیح قوای جنسی ارائه نموده است که تعدد زوجات یکی از حلقه‌های این برنامه تربیت جنسی اسلام است. امروزه، تحقیقات نشان داده است که عمر دستگاه تناسلی مرد بیش از زن است و گرچه زن، پس از گذشت زمانی، دیگر امکان زاد و ولد و باروری نخواهد داشت و لیکن مرد، تا سالیان آخر عمر خویش نیز این توانایی را خواهد داشت که زمینه تولد فرزند را فراهم نماید. (ر.ک: آرتور گایتون و جان‌ هال، فیزیولوژی پزشکی، ج2، ص 1512). همچنین تحقیقات روان‌شناسان نشان می‌دهد که زنان در مقابل غریزه جنسی بسیار مقاوم هستند، اما مردان به سرعت و شدت در برابر مناظر تحریک‌آمیز، دچار طغیان شهوت می‌شوند و مقاومت خویش را از دست می‌دهند. از این‌رو مردان، در مقابل شهوت جنسی ضعیف‌تر از زنان هستند و نیازمندی بیشتری دارند. (ر.ک:‌ علی غلامی، «زن، مرد؛ تفاوت»)

دیگر آنکه با توجه به اینکه نظام خلقت، به‌واسطه زودتر بودن بلوغ دختران، آنان را پیش از پسران، آماده ازدواج می‌کند و تقریباً در بیشتر دوران‌های تاریخی، به‌واسطه آنکه مردان بیشتر در معرض آسیب‌ها، خطرات و جنگ‌ها بوده‌اند و مرگ‌ و ‌میر آنان بیشتر و تعداد آنها کمتر از زنان بوده است، مردان آماده ازدواج، تعدادی کمتر از زنان مهیای ازدواج داشته‌اند. (جعفری مژدهی، افشین، مقاله عدم تعادل در وضعیت ازدواج در ایران، فصلنامه پژوهش زنان، ش5) همچنین، نیازمندی زنان بیوه و فاقد سرپرست به حمایت‌های اقتصادی، برنامه جدی و مستمر برای حمایتگری از آنان را می‌طلبد. از سوی دیگر، ساختار بیولوژیک و ویژگی‌های جسمی زنان که موجب محرومیت مردان از رابطه جنسی در دوران‌های معین (قاعدگی، وضع حمل و...) می‌شود، موجب می‌شود که نیازهای جنسی مردان در این دوران، نیازمند پاسخ‌گویی خارجی باشد.

اسلام، اصل بحث تعدد زوجات را به عنوان یک راهکار طبیعی برای جلوگیری از شیوع فساد در جامعه و پاسخگویی به نیازهای طبیعی پذیرفت، ولی آن را از شکل نامحدود و غیر منضبط دوران جاهلیت تغییر داد و آن را تحت ضابطه درآورد. به‌گونه‌ای که اولاً آن را محدود به چهار همسر کرد و ثانیاً گزینش همسران متعدد را منوط به یک شرط مهم – یعنی اجرای عدالت میان همسران – نمود و در قرآن به صراحت بیان نمود که «اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک نفر را به همسری برگزینید.» (نساء/3)

بررسی مهم‌ترین شبهات مطرح در مقاله محمد (ص) و زنان

در مقاله ادعا شده است که خدیجه (س) با قدرت معنوی و مادی برترش، مانع از آن شد که محمد (ص) برای او "هوو" بیاورد. لذا آنچه شخصیت محمد مصطفی (ص) را متحول ساخت یکی وفات خدیجه (مانع روانی) و دیگری پست و مقام سیاسی جدید او به عنوان رهبر سیاسی و فرمانده نظامی بود. بهره‌مندی‌های جدید همچون سهم حضرت در غنایم جنگی از جمله زنان موجب شده بود محمد (ص) به «زندگانی همراه با عیش و نوش» بازگردد. همان زندگانی که تمام همتایان او در آن پست سیاسی و جایگاه رهبری داشته و دارند.

برای پاسخ به این ادعا، ابتدا باید بررسی شود که آیا خدیجه (س) واقعاً شخصیتی بود که از ثروت و جایگاه اجتماعی و سن بیشتر خود، برای برتری‌جویی و کنترل رفتار پیامبر در راستای منویات خود استفاده کند؟ به‌ حدی که حضرت تمایل به ارتباط با زنان داشته باشد ولی از ترس خدیجه (!) نتواند به اهداف خود برسد و همچون عقده‌ای روانی، پس از وفات خدیجه (س) این مسأله به حالت انفجاری درآمده و به یک‌باره حضرت به زندگی همراه با عیش و نوش (!) بپردازند!؟

شخصیت معنوی و ارزش‌های والای اخلاقی حضرت محمد (ص) و خدیجه کبری، نویسنده مقاله را به اعتراف واداشته است که دوران 25 ساله زندگی محمد (ص) و خدیجه (س) دورانی است که هوسرانی، شهوت‌پرستی و ارزش‌های مادی در آن ‌جایی ندارد. اگر محمد (ص) در این انتخاب، نگاهی پاک، ارزش‌مدارانه و غیر شهوت‌آلود دارد و اگر خدیجه (س) به اذعان نویسنده، دارای قدرت معنوی و مادی است و این قدرت را تماماً با عشق وافر در خدمت پیامبر (ص) قرار می‌دهد به‌طوری که تمام ثروت او در اختیار ایشان قرار می‌گیرد، (ر.ک: ریاحین الشریعه، ج 2، ص 211) آیا نتیجه این دو اعتراف نویسنده، چیزی جز اذعان به شخصیت برجسته این دو بزرگوار نیست؟! چه کسی می‌پذیرد که خدیجه (س) با این همه تعالی روحی و اخلاقی، آن‌چنان خودخواه، حسود و تمامیت طلب باشد که برعکس تمام زنان عصر خویش و در مخالفت با ساختارهای فرهنگی که تعدد زوجات در آن به‌صورت نامحدود و به عنوان امری کاملاً پذیرفته شده و مرسوم، رواج دارد، مانعی برای ازدواج محمد (ص) با دیگران باشد؟! و این در حالی باشد که خودش پیش از آن، دو بار ازدواج کرده و صاحب فرزندانی باشد!! این ادعای مطرح شده در مقاله که: «برای خدیجه ممکن نبود به «هوو یا کنیز رضایت دهد» یا ناشی از ظلم در حق شخصیت خدیجه است و یا ناشی از عدم شناخت اوضاع جاهلیت و سنت‌های حاکم بر آن.

خدیجه‌ای که خود را کنیز حضرت می‌داند (بحارالانوار، ج16، ص 22) و دارای برجستگی‌های معنوی و اخلاقی فراوان بوده، عاشقانه، محو جاذبه‌های معنوی پیامبر اسلام (ص) است و در این راه سختی‌های فراوان را تحمل نموده (بحارالانوار، ج 16، ص 80؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج13، ص 208) و از مشرکان، آزارهای بی‌شمار دیده است، نمی‌توان رفتارش را در خارج از چارچوب عشق و اطاعت از ولی خدا تفسیر نمود. (بحارالانوار، ج 39، ص 1؛ ابن هشام، سیره نبوی، ص 249؛ میانجی، محمد، مقاله نگاهی به ویژگی‌های رفتاری اولین بانوی مسلمان) چنین ایثار و عشق خالصانه‌ای است که موجب شده است حضرت محمد (ص) تا آخر حیات شریف خود، تجلیل و تقدیر زایدالوصفی از این همسر فداکار خویش نماید. چنانچه پیامبر (ص) فرمود: «افضل نساء اهل الجنه»؛ خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه. (الاصابه، ج 4، ص 366 و خصال صدوق، ج1، ص 96)

وقتی عایشه نسبت به مقام خدیجه در نزد رسول خدا حسادت می‌کند و می‌گوید: «خدیجه جز پیرزنی بیش نبود در حالی که خداوند بهتر از او (منظور عایشه، خودش است) را بهره تو کرده است»، پیامبر غضبناک شده و فرمود: «به خدا سوگند، خداوند بهتر از او زنی به من نداده، او بود که به من ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند و او بود که مرا تصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده (و دروغگویم خواندند) و او بود که در مال خود با من مواسات کرد (و مرا بر خود مقدم داشت) در وقتی که مردم مرا محروم کردند و از او بود که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت به فرزند محرومم ساخت». (اسدالغابه، ج 5، ص 438 و الاصابه، ج 4، ص 274 و الاستیعاب، ج4، ص 384)

مناسب است که نویسنده مقاله «محمد و زنان» پاسخ دهد که این جملات را چگونه می‌تواند توجیه کند؟! آن محمدی که او ترسیم کرده است و پس از رسیدن به پست و مقام و خلاصی از خدیجه، انقلابی شهوانی در او روی داده و چون یک شکارچی هوس‌ران به‌دنبال زنان زیباروست، زمانی که این جملات را می‌گوید در اواخر عمر خود و قدرت برتر جزیره‌العرب است و باید به اوج لذت‌جویی‌ها و تمایلات خود رسیده باشد. حال چگونه ممکن است او، چنین عتاب‌آلود به عایشه‌ای که به تعبیر نویسنده «اعجاب‌ برانگیز» بود، بگوید که خداوند بهتر از خدیجه(س) به من زنی نداده است؟! آن محمد شهوت‌ران که نویسنده ادعا می‌کند چگونه ممکن است خدیجه 40 ساله را که دو بار ازدواج نموده است به عایشه جوان، زیباروی و بکر، چنین ترجیح دهد که عایشه‌ بارها از حسادت خویش نسبت به خدیجه بگوید؟! (بیهقی، السنن الکبری، ج 7، ص 307 و ابن اثیر، اسدالغابه، ج 5، ص 557) اگر عایشه مکرر می‌گفت که «هرگاه می‌خواستم نزد پیامبر، قربی به هم رسانم، خدیجه را به نیکی یاد می‌کردم و با نام او به رسول خدا(ص) تقرب می‌جستم»، (.ر.ک: آشنایی، علی محمد، چرایی تعدد همسران، ماهنامه پرسمان، ش 20) به ‌واسطه آن است که می‌داند نه‌تنها پیامبر؛ بلکه خداوند نیز به‌خاطر خدیجه به فرشتگانش مباهات می‌کند. (بحارالانوار، ج 16، ص 80) او می‌داند که زیبایی ملاک ارزیابی همسران از سوی پیامبر (ص) نبوده و آنچه برای آن حضرت مهم است، سجایا و کمالات اخلاقی، سبقت در ایمان، ایثار و یاری است که در خدیجه (س) به بهترین نحو نمود داشته است. این ویژگی‌هاست که پیامبر را قدردان خدیجه نموده و زمانی که همسر ایثارگرش در وصیت‌‌های هنگام وفاتش به او می‌گوید که «من در حق شما کوتاهی کردم مرا عفو کن» چنین پاسخ می‌دهد که: «هرگز از تو تقصیر و کوتاهی ندیدم و تو هر آنچه در توان داشتی (برای من) انجام دادی و در خانه من بسیار رنج متحمل شدی». (شجره طوبی، ج 2، ص 235)

نویسنده مقاله، در بخش دوم ادعای خود، مقتضای تحول در شخصیت پیامبر (ص) پس از وفات خدیجه (س) را پست و مقام سیاسی جدید پیامبر و بهره‌مندی‌های مادی جدید ایشان عنوان می‌کند. اگر نویسنده به آیات سوره احزاب که در متن به آن اشاره کرده است توجه می‌نمود در نسبت دادن زندگی عیاشانه به پیامبر (ص) چنین به صراحت، تندروی نمی‌کرد. این آیات به روشنی به همسران پیامبر می‌گوید که به‌خاطر موقعیت ویژه ایشان در انتساب به رسول خدا(ص)، باید از لذت‌های زندگی دنیوی و زینت‌های مادی درگذرند و سختی‌های ویژه را تحمل نموده و حتی در سطحی پائین‌تر از مردمان عادی باشند. (احزاب/ 35 – 28؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 192)

آن‌گونه که مفسرین گفته‌اند، همه و یا برخی از زنان رسول خدا، از زندگی خود راضی نبود‌ه‌اند و به ایشان سخت می‌گذشته است. (علامه طباطبایی، محمدحسین، زن در قرآن، ص 551) عایشه نقل می‌‌کند که خانواده پیامبر، تا آن زمانی که آن حضرت از دنیا رحلت نمود؛ حتی سه روز پی‌در‌پی از نهار و شامی سیر نگشتند. معمولاً شب‌ها شام نداشتند و بیشتر از نان جوین استفاده می‌کردند. خانه‌های همسران رسول خدا به ساده‌ترین وجهی از گل و چوب نخل بنا شده بود و پرده‌های درهای آنها از موی بز و کرک شتر بود. (همراه با پیامبران در قرآن، عبدالفتاح طباره، ص239)

نویسنده نمی‌تواند انکار کند که مردانی که به بهره‌مندی از زنان می‌اندیشند، تلاش می‌کنند تا با تهیه لباس، توسعه آسایش و هزینه کردن از اموال، دل آنان را به‌دست آورند. اما پیامبر اکرم (ص) با آنکه می‌توانست و امکان برایش فراهم بود، نه‌تنها این کار را نکرد؛ بلکه حتی آنان را میان زندگی با سختی در کنار رسول خدا (ص) و یا برخورداری از لذت‌های دنیوی پس از طلاق، مخیر نمود. نویسنده در چند جای مقاله خود، به زیبارویی ماریه تصریح می‌کند و قاعدتاً چنین همسری می‌بایست مورد توجه ویژه پیامبر (ص) و برخوردار از امتیازات مادی قابل توجهی باشد. وی جالب است بداند که در جوامع روایی اهل سنت و کتب اهل تشیع نقل شده که روزی «عمر بن خطاب» برای دیدار پیامبر (ص) به خانه ماریه در مشربه ام ابراهیم رفت. وی در توصیف وضعیت آن خانه، از نشستن پیامبر بر روی حصیر سخن گفته و بیان می‌کند که در خانه، غیر از سه پوست دباغی شده، چیزی نیافتم. (المیزان، ج 19، ص 340)

اگر مقصود نویسنده از انقلاب و تحول در پیامبر (ص)، ازدواج‌های آن حضرت است، به مطالب زیر توجه کند: پس از وفات خدیجه (س) پیامبر (ص) تا یکسال بدون همسر بود و پس از این یکسال با «سوده بنت زمعه» که زنی بیوه و سالخورده بود ازدواج کرد و تا دو سال، وی تنها همسر پیامبر بود و پس از آن به اصرار صحابی برجسته خود یعنی ابوبکر، با تنها همسر دوشیزه خود یعنی عایشه بنت ابوبکر ازدواج کرد. (ابن کثیر، «البدایه و النهایه»، ج 3، ص 161؛ ابن سعد، «الطبقات الکبری»، ج 8، ص 44) سپس، در دلجویی از عمر که از بیوگی دخترش حفصه بی‌قرار بود و ابوبکر و عثمان نیز از قبول همسری حفصه سرباز زده بودند، حفصه را به تزویج خود درآورد. در آن زمان که با عایشه باکره و زیباروی همسر بود، با زن سالخورده‌ای چون «زینب بنت خزیمه» که دو بار ازدواج کرده بود، تزویج نمود که 3 یا 8 ماه بعد، وی درگذشت. پس از آن، ام سلمه کهنسال که در جواب خواستگاری پیامبر، بزرگی سن و داشتن چهار فرزند یتیم را مانع از ازدواج خود با ایشان می‌دانست را به همسری خود درآورد. پس از ام‌سلمه که بیش از پنجاه سال سن داشت، زینب بنت جحش هفتمین همسر رسول الله بود که او نیز متجاوز از 35 سال از عمرش گذشته بود. صفیه، جویریه، میمونه و ام حبیبه سایر همسران پیامبر بودند که همگی بیوه زن بوده و توضیح خواهیم داد که پیامبر به‌ واسطه چه شرایطی با آنان ازدواج نمود و چه مصالح و منافعی از تزویج با آنان نصیب اسلام گردید.

اولین نکته‌ای که در این ازدواج‌ها جلب توجه می‌کند، ازدواج رسول الله (ص) با زن بیوه پس از تزویج با دختر باکره و همسری زنانی سالخورده پس از ازدواج با زنانی جوان است. آیا این نحوه همسرگزینی، برای نویسنده مقاله «محمد و زنان» تعجب‌آور نیست؟ وی می‌داند که به حسب معمول، کسانی که زن دوست هستند و اسیر دوستی با آنان و خلوت با آنانند، معمولاً عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمه‌اند و جمال و ناز و کرشمه هم در زنان جوان است که در سنّ خرّمی و طراوتند. (طباطبایی، محمدحسین، زن در قرآن، ص 582) نزدیکی و معاشرت با پیرزنان، آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسی که در اوان عمرش ولع و عطشی برای این کار نداشته و اکنون نیز دست او برای انتخاب بهترین و زیباترین دختران قبایل عرب باز است، برای نویسنده تأمل برانگیز نیست؟!

از سوی دیگر با بهانه‌جویی‌ها و اشکال‌تراشی‌های فراوانی که در صدر اسلام وجود داشته است، اگر نقطه ضعفی در بحث تعدد زوجات پیامبر وجود داشت، به‌صورت برجسته‌ بیان می‌شد. نه‌تنها در تاریخ عیب و ایرادی به پیامبر گرفته نشده است؛ بلکه حتی ابوسفیان که سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت بوده است، پس از ازدواج پیامبر (ص) با دخترش از فرط شادمانی می‌گوید: «ذلک الفحل لایرغم انفه»؛ پشت این مرد بر زمین مباد. ابوسفیان این رفتار دشمنش را نشانه بزرگواری، رأفت و مهربانی وی می‌داند. (عابدینی، احمد، پیامبر در خانه، سازگاری، مهربانی، مدیریت، قسمت سوم، پیام زن) ضمن آنکه کسی می‌تواند چنان اصحاب و یاران فداکار و جان‌بر‌کفی – نه ‌تنها در زمان حیات بلکه تا قرن‌ها پس از آن – داشته باشد که بتواند اعتماد کامل آنان را نسبت به خود جلب کند. حال چگونه ممکن است پیامبری که مردم را به ورع، تقوا و دوری از شهوات و دل نبستن به لذات زودگذر دنیوی فرا می‌خواند، میان رفتار و عملش این فاصله آشکار باشد که در منظر همگان و در مسأله آشکاری مثل همسرگزینی، به حدّی نسبت به زندگی زاهدانه جوانی و آموزه‌هایی که به آن فرا می‌خواند تغییر رفتار دهد که به تعبیر نویسنده، بتوان نام انقلاب و تحول را بر روی آن گذارد و هیچ‌کس هم به آن اعتراض نکند؟!

بنابراین همان طور که در مقدمه‌ی مقاله با بیان برخی نکات کلی، اشکالات اساسی و محتوایی مقاله محمد (ص) و زنان مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه، به ‌منظور پاسخ تفصیلی به نکات طرح شده توسط نویسنده، این پیش‌فرض ذهنی وی، که رد پای شهوت را در تمام رفتارهای حضرت جستجو می‌کند مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. بدین منظور، با اشاره به سجایای اخلاق پیامبر (ص) در دوران جاهلیت، با استناد به اعتراف نویسنده در مورد پاکی رسول اکرم (ص) در وضعیت نابهنجار اخلاقی جاهلیت، چنین نتیجه‌گیری شده است که با وجود گذشت 50 سال از عمر شریف آن حضرت، همان‌گونه که نویسنده نیز اذعان نموده ردپایی از شهوت‌رانی در رفتارهای ایشان دیده نمی‌شود و لذا این ادعای اساسی نویسنده در بخش اعظم حیات ایشان، مؤیدی ندارد.

زیبایی، عامل اصلی شکار زنان

نویسنده در ادامه سلسله‌ ادعاهای بی‌اساس خویش مدعی می‌شود که سیره رفتاری پیامبر نشان دهنده بروز عقده‌های شهوانی پیامبر پس از وفات خدیجه (س) است. چنانکه پیامبر را چون شکارچی، در کمین زنان زیبا‌روی تصویر می‌کند که در انتخاب شکار خویش، کافی بود هر زنی را برای او وصف کنند تا به خواستگاریش برود. ای کاش نویسنده مقاله «محمد و زنان» شخصیت داستان خویش را کمی متین‌تر و جذاب‌تر تصویر می‌کرد. مشکل این است که محمد داستان او در مقایسه با حضرت محمدی که سخنان و آموزه‌های غیر قابل خدشه او موجود است،‌ بسیار متناقض‌گو و دچار دو شخصیتی است. خواننده‌ای که این حدیث را با این لحن شدید از پیامبر اسلام (ص) شنیده باشد که «هرکس اوصاف زنی را نزد مردی بیان کند و آن مرد فریفته آن زن و مرتکب گناهی شود، شخص وصف کننده در حالی که مشمول غضب خداوند است از دنیا خواهد رفت»، (بحارالانوار، ‌ح 25380) نمی‌تواند این مطلب را هضم کند که اصحابی که حضرت برای آنان این سخنان را نقل می‌کرده، خودشان پیش پیامبر (ص) بیایند و از زیبائی‌های ظاهری و اندام‌های زنان سخن بگویند و او نیز به سخن آنها گوش دهد و سپس به سرعت، به شکار آنان برود! (ابن سعد، ج 8، ص 205؛ ابن حجر، الاصابه، ج8، ص 222 و ابن حبیب بغدادی، کتاب المحقق، ص 227) برعکس، آنچه در تاریخ موجود است، واکنش تند و شدید حضرت نسبت به افرادی بوده است که از روی شهوت، به توصیف زنان می‌پرداختند. (کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 523 و مقریزی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 419) در وهله‌ی بعد، این سؤال به ذهن می‌آید که پیامبری که اکنون قدرت برتر سیاسی و نظامی جزیرة العرب است و چنان جماعتی را شیدای خود ساخته است که برای او از جان و مال خود دریغ نمی‌کنند و همچنین اگر از رسوم غیرقابل انکار قبایل عرب در آن دوران، ابراز محبت و دوستی از طریق تزویج و بخشش زنان زیباروی قبیله است، و آئین او نیز به سرعت خیره کننده‌ای در حال گسترش است، این شکارچی قدرتمند، ثروتمند و محبوب‌ عرب که از ابراز تمایلات شهوانی خود ابائی ندارد، می‌بایست حرم‌سراهایی با تعداد زنانی همسان و یا بیش از پادشاهان سرزمین‌های اطراف داشته باشد.

نویسنده خوب است پاسخ دهد که آیا ازدواج با 11 همسر که 9 مورد آن به صورت همزمان بوده و این تعدد همسران در سن 54 تا 61 سالگی آن پیامبر رخ داده و از میان آنها فقط عایشه دختری باکره بوده و برخی از آنان در زمان ازدواج بیش از 50 سال داشته‌اند (آن هم زن 50 ساله آن منطقه جغرافیایی که بسیار مسن‌تر از زنان مناطق معتدل و یا سردسیر بودند) و از همسران قبلی خود دارای چندین فرزند بوده و برخی دیگر، بیش از 2 بار ازدواج نموده بودند، همه آن شکارهای این شکارچی زبردست و تشنه شکار است؟!! و اگر به ادعای نویسنده، وجه مشترک تمام ازدواج‌های حضرت، زیبارویی زنان بوده است، نویسنده خوب است قبل از تأمل مجدد در متون تاریخی، حداقل به عبارات خود در بیان نازیبایی دو تن از همسران (سوده و حفصه) یکبار دیگر رجوع کند!

نویسنده را به تأمل در این نکته دعوت می‌کنیم که مگر نه اینکه شرایط آب و هوایی گرم عربستان، موجب می‌شده است که دختران بسیار زودتر از سایر نقاط رشد یافته و آماده ازدواج شوند و معمولاً پیش از ده سالگی به یک زن کامل تبدیل شوند، پس چگونه ممکن است برای زنان مسن، بیوه و چند بار ازدواج کرده، طراوت و زیبایی خیره کننده و سرمست کننده‌ای باقی مانده باشد؟! به این جملات توجه کنید:

سوده بنت زمعه دومین همسر پیامبر (ص): «من زنی مسن هستم و دیگر به معاشرت با مردان نیازی ندارم. اما مایلم در زمره همسران شما باشم».(ابن سعد، طبقات الکبری، ج 8، ص 41)

ام سلمه ششمین همسر پیامبر (ص) در پاسخ به خواستگاری حضرت: «سنّ من زیاد است و عیالمندم و در این سن، عار دارم ازدواج نمایم». (ر.ک: قرشی، سید علی اکبر، از هجرت تا رحلت)

همچنین اگر "زینب بنت جحش" هفتمین همسر پیامبر(ص) که دختر عمه رسول خدا (ص) بود و از کودکی کنار پیامبر رشد و نمو کرده بود، علی‌رغم حداقل اینکه بیش از 35 سال از عمرش گذشته بود، باز هم زیبایی رغبت‌انگیزی داشت، چطور پیامبر (ص) پیش از خواستگاری او برای زید (پسر خوانده پیامبر (ص) )، با آنکه می‌توانست،‌ زینب را برای خودش شکار ننمود و این چنین سخاوتمندانه از وی چشم پوشید؟! مگر نه اینکه پیامبر ترسیم شده در مقاله «محمد و زنان» به شکار زنان زیبارو می‌رفت تا آنان را برای تمتعات جنسی خود مورد استفاده قرار دهد، پس خواستگاری از "ام حبیبه" (یازدهمین همسر پیامبر (ص) ) که در حبشه بود و پیامبر (ص) به وی دسترسی نداشت و معلوم نبود چه زمانی با پیامبر ملاقات خواهد نمود، چه سودی داشت؟! واقعیت آن است که هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد، پیامبری که آمده است انسان‌ها را به مراتب عالیه معنوی و اخلاقی برساند، (مستدرک الوسایل، ج11، ص 187، ح 12701) چنان اسیر شهوات باشد که از یک طرف، زنان را یاری­گر مردان در دینداری بداند و از طرف دیگر، زیبایی زنان مهمترین عامل انتخاب همسر از سوی او باشد. (نهج‌الفصاحه، ح 1601)

فارغ از تمام مباحث فوق، چه کسی گفته است که زیبارویی همسر، امری ناپسند است و پیامبر (ص) ‌نیز از آن نهی کرده است؟! اتفاقاً آموزه‌های دینی نه تنها از گزینش همسران زیبا نهی نمی‌کند؛ بلکه آن را یک پایه مهم رضایت جنسی به عنوان یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در آرامش و استحکام خانواده می‌داند. (ر.ک: زیبایی‌نژاد، محمدرضا، مقاله زن و خانواده در بازخوانی سیره پیامبر (ص)، نشریه حوراء ش 19.« ویژه‌نامه تربیت جنسی»، فصلنامه تربیت اسلامی، ش 8، پائیز 1383) آنچه که اسلام نفی کرده است، لحاظ کردن زیبایی در همسر به عنوان یکی از ملاک‌های ازدواج نیست؛ بلکه قرار دادن آن به عنوان تنها ملاک است. در همین زمینه پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «هر کس، زنی را به ‌خاطر دارائیش تزویج کند خداوند او را به خود واگذار می‌نماید و کسی که زنی را به‌خاطر زیبائیش تزویج کند در وی چیزی مشاهده خواهد نمود که ناپسندش دارد و هر کس زنی را بخاطر دینداریش تزویج نماید، خداوند آن دو را نیز برایش گرد می‌آورد».(وسایل الشیعه، ح 25009)

تفاوت‌گذاری میان همسران

یکی دیگر از مؤیدات نویسنده برای اثبات انقلاب و تحول در پیامبر (ص) پس از وفات خدیجه (س)، تبعیض قائل شدن ایشان میان همسران می‌باشد. وی مدعی می‌شود که این تبعیض و فرق‌گذاری میان همسران که مایه آبرو‌ریزی برای پیامبر (ص) نیز شده بود، به سود زنان زیباروی بوده و موجب شده همسری همچون عایشه، «سوگلی» حضرت گردد و همسری سالخورده همچون "سوده" مطرود شده و مجبور گردد برای آنکه حضرت وی را طلاق ندهد، شب خود را به "عایشه" ببخشد.

البته نویسنده نمی‌تواند خصایص و ویژگی‌های اخلاقی رسول اکرم (ص) از جمله عدالت محوری ایشان(المعجم الکبیر، ج 23، ص 219 والسیره النبویه،‌ج 4، ص 644؛ صحیح بخاری، ج 3، ص 68 والبدایه والنهایه، ج 4، ص 228) را به این وضوح نادیده بگیرد و لذا این اعتراف را می‌کند که موارد نقض نوبت همسران اندک بوده و ایشان عدالت را میان زنان خویش رعایت می‌نمودند ولی دلیل آن، خصلت عدالت پیامبر نبوده؛ بلکه به ‌واسطه رسم اعراب جاهلیت بوده است. در مقام پاسخ، اولین نکته‌ای که به ذهن می‌رسد، وجود تناقضات در متن فوق است. نویسنده از یک ‌سو موارد تبعیض را اندک شمرده و از طرف دیگر آن را (یعنی همان موارد اندک ادعایی را) مایه آبروریزی برای حضرت دانسته (!) و از سوی دیگر در پایان، به صراحت در تناقضی آشکار اعتراف می‌کند که حضرت، عدالت در هم‌خوابگی را رعایت می‌کردند (گرچه آن را ناشی از خصلت عدالت در ایشان نمی‌داند؛ بلکه به‌واسطه وجود این رسم از دوران جاهلیت عنوان می‌کند)!

از سوی دیگر، خواننده‌ای که از ابتدا، متن پیش رو را همراهی نموده و با ویژگی‌های شخصیتی، آموزه‌ها و نیز اقدامات رسول مکرم اسلام(ص) آشنا شده باشد،(الکامل فی التاریخ، ج2، ص 5) با کمترین تأمل، سستی ادعای تبعیض و ظلم در حق همسران به ‌واسطه رعایت نکردن حق هم‌خوابگی با آنان و یا داشتن «سوگلی» را معترف خواهد بود. (مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 353) چگونه ممکن است احیا کننده حقوق واقعی زنان و بزرگترین مصلح بشریت که یکی از مهمترین دستاوردهای آئینش بهبود بخشی چشمگیر در عدالت جنسیتی است و آثار آموزه‌ها و رفتارش در تحولات بنیادین در آن عصر و سایر اعصار کاملاً مشهود است، خود اهل تبعیض و ظلم علیه زنان باشد؟!

شیعه و سنی نقل کرده‌اند که پیامبر (ص)، حتی در حالی که مریض بودند، با اینکه حالشان نامساعد بود و نمی‌توانستند حرکت کنند، از اصحاب می‌خواستند ایشان را به منزل همسران ببرند تا حتی در این حال بیماری شدید، عدالت را رعایت کرده باشند و در ایام آخر عمرشان که دیگر نمی‌توانستند از بستر بلند شوند و در منزل یکی از همسران اقامت گزیدند، رضایت و اجازه سایر همسران را کسب کردند. (الطیننجی، محمد، مقاله الحکمه فی تعدد الزوجات، مجله الازهر، ش 28، جزء 8 و 9)

 البته نمی‌بایست این نکته را فراموش کرد که اگر اسلام، شرط تعدد زوجات را رعایت عدالت می‌داند، منظور این نیست که در تمامی‌ جنبه‌ها هیچ‌گونه تفاوتی میان همسران گذارده نشود؛ زیرا این امر مقدور نبوده و در برخی موارد از جمله رعایت عدالت در محبّت، از اختیار آدمی خارج است. (ر.ک: الجزیری، عبدالرحمن، مقاله السنه تعدد الزوجات و مایترتب علیه من متاعب، مجله الازهر، ش12، جزء 9) انسان‌ها به واسطه اختلاف طبایع و سلایق، به صورت غیر ‌ارادی برخی افراد را بیشتر دوست داشته و از برخی دیگر دوری می‌گزینند. لذا آنچه مهم است این است که در امور ارادی و اختیاری و در حقوق مشترک، ظلم و تبیعضی صورت نگیرد که هیچ یک از گزارشات تاریخی،‌ حکایتی که از آن، چنین ناعدالتی و ظلمی از سوی پیامبر (ص) برداشت شود را نقل نکرده‌اند.

در همین‌جا مناسب است ادعای نویسنده در مورد وقوع چندین مرتبه اقدام به طلاق و یا تهدید آن از سوی پیامبر (ص)، نیز مورد بررسی قرار گیرد. وی به صورت مشخص بیان می‌کند که پیامبر چون عاشق زیبایی بود، به ‌واسطه نازیبایی و پیر شدن و کم رغبت شدن به «سوده»، وی را طلاق داده و یا نیّت طلاق کرده و وی را به آن تهدید می‌نماید که با التماس و تمنای «سوده» و حتی گذشت وی از حق هم‌خوابگی و در عوض، ماندن در زمره همسران رسول، مواجه می‌شود و از تصمیم خود منصرف می‌گردد. چه خوب بود نویسنده توضیح می‌داد که چگونه مردی که تا این مقدار، زیبایی، جوانی و طراوت برایش مهم است که حاضر است همسرش را صرفاً به‌خاطر پیر و فرسوده شدن و نازیبایی طلاق دهد، پس از ازدواج با سوده به عنوان دومین همسر، اقدام به تزویج چندین همسر سالخورده دیگر می‌کند تا مجبور باشد آنها را تحمل نموده و حتی شب‌هایش را میان آنان و همسران جوان‌تر به‌طور مساوی تقسیم کند و با دست خود، لذت بودن در کنار همسران با نشاط‌تر را از خود سلب کند؟! اصلاً چرا چنین فردی، از همان ابتدا با زنی سالخورده و نازیبا تزویج نموده تا حالا بخواهد او را طلاق دهد؟!

ویژگی‌های سوده در زمان خواستگاری پیامبر از او، همچون فقدان همسر، مورد اذیت و آزار دشمنان قرار گرفتن، بی‌بهره بودن از هر‌گونه حامی و مسن بودن او، همگی حاکی از این امر است که پیامبر رحمت (ص) از روی وظیفه اخلاقی و انسانی، وی را به عقد خویش در آورده است. لذا بحث جوانی و زیبایی از همان ابتدا برای پیامبر مطرح نبوده و فردی چنین فداکار، مهربان و اخلاق‌گرا که در آن ایام می‌توانست هر دختر زیباروی عرب را به تزویج خود درآورد، نمی‌تواند چهره‌ای شبیه چهره ترسیم شده در مقاله «محمد و زنان» داشته و عاشق زیبایی و شهوت‌پرست باشد. این مقدار بی‌تدبیری از فردی که نقشی تازه در عالم درافکنده و در زمان ازدواج با سوده، رهبر حکومت اسلامی در مدینه است، چگونه توجیه می‌شود؟!

وی همچنین نگفته است که پیامبری چنین ظالم، خودخواه و هوسران(!)، چطور از این امر خجلت زده نمی‌شد که از یک‌سو، همسری که خودش آزادانه انتخاب کرده را با چنین بهانه غیرقابل پذیرشی تهدید به طلاق نماید و از سوی دیگر، بارها در میان مردم سخنرانی نموده و طلاق را مبغوض‌ترین امر در نزد خداوند و عامل به لرزه در آمدن عرش الهی توصیف کند؟! (کنزالعمال، ج 9، ص 661)

عده‌ای گفته‌اند که چون سن سوده زیاد بود و پذیرای مرد نبود، خودش به پیامبر پیشنهاد کرد که شبی که نوبت اوست، نزد عایشه باشد و فقط عنوان همسری پیامبر (ص) برای او باشد تا در زمره زنان پیامبر (ص) محشور شود. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی، بزرگ زنان صدر اسلام، ص 122) بر فرض پذیرش این مطلب، باز هم ادعای نویسنده مبنی بر طلاق سوده به‌خاطر نازیبایی کجا و پیشنهاد رسیدگی بیشتر پیامبر به عایشه جوان، از سوی خود سوده کجا؟! (ر.ک: الاصابه ، ج 4، ص 338، مجمع الزوائد، ج9، ص 246 و جواهر الکلام، ج 31، ص 186) لذا اگر عامل طلاق، پیری و نازیبایی و کم رغبتی نسبت به وی بوده، اصلاً توجیه‌پذیر نمی‌باشد و اگر عامل دیگری همچون آزار و اذیت پیامبر توسط آن همسر بوده است (المغازی، ج1، ص 118 و تاریخ طبری، ج2، ص 460) که فلسفه تشریع طلاق برای رهایی از چنین شرایطی است. و در مواردی که چاره‌ای جز طلاق نیست، اسلام نه تنها طلاق راممنوع نکرده است؛ بلکه آن را تجویز نموده است. ضمن آنکه حضرت تا پایان عمر خویش، هیچ‌ یک از زنان خود را طلاق نداده‌اند و این در حالی بوده است که از برخی آنها، آزار و اذیت‌های فراوان دیده است.

حرص و ولع پیامبر در به دست آوردن زنان بیشتر

نویسنده مقاله «محمد و زنان» مدعی شده است که خصایصی همچون هوسرانی، سوء استفاده از قدرت و زیبا‌‌‌طلبی موجب شده بود تعداد 11 همسر برای حضرت کم باشد و لذا زنان دیگری (چهار زن که مشهورترین آنها ماریه قبطیه بود) را به عنوان همسر صیغه‌ای به حرمسرای خود ببرد!. (ر.ک به: سیاست و حرمسرای زن در عصر قاجار، ص 156 و 159) سؤال این است که آیا نویسنده در هنگام نگارش این مطلب، کمی تأمل نکرده بود که پیامبری چنین هوسران و دارای حرص و ولع به زنان،‌ چه لزومی داشت «زن صیغه‌ای» بگیرد؟! و به جعل عنوان صیغه‌ای و دائم و تفاوت‌گذاری میان آنها چه نیازی داشت؟! ضمن آنکه چه کسی گفته است "ماریه قبطیه" زن صیغه‌ای پیامبر بوده است؟! ‌حتی در منابع شیعی که بنا بر معتقدات خود، ازدواج موقت (یا همان «صیغه») را از احکام مترقی شریعت اسلامی دانسته و بر‌خلاف نظر اهل سنت آن را جایز می‌دانند، نام ماریه در زمره کنیزان پیامبر اکرم (ص) آمده است نه همسر صیغه‌ای پیامبر! (ر.ک به: قرشی، سیدعلی‌اکبر، از هجرت تا رحلت)

همچنین یکی از افتخارات پیامبر اسلام (ص) این بوده است که زمینه‌ای فراهم نمود تا از ظلم و تعدّی به کنیزان و غلامان جلوگیری شود و مسلمانان هرچه بیشتر به آزادی آنان ترغیب گردند. در آن زمانه، رسول رحمت و مهربانی و بزرگ احیاگر حقوق واقعی زنان، هویت انسانی کنیزان را گرامی داشت و حتی با آنکه خداوند واجب نکرده بود،(علامه طباطبایی، محمدحسین، زن در قرآن، ص 300) شب‌های خود را میان همسران و دو کنیز خود (ماریه قبطیه و ریحانه قرطنیه) تقسیم می‌کرد و با آنان، معامله همسران آزاد را می‌نمود. (خصال، ج 2، ص 419) نویسنده اگر منصف باشد اعتراف خواهد کرد که صفت حرص، صفتی نیست که یک شبه در انسان ایجاد شود و انسان حریص و طمع‌کار، 54 سال از دوران جوانی را در زهد و تک‌همسری (آن هم در جامعه آن روز که تعدد زوجات رایج بود) نمی‌گذراند. پیامبر (ص) در شرایطی در سال اول هجرت اقدام به آغاز تعدد زوجات نمود که در سال هفتم هجرت یعنی 5 سال پیش از رحلت، تنها 5 همسر داشت که از سال اول تا هفتم، به ‌تدریج و در سال‌های گوناگون آنها را تزویج کرده بود و همه آنان به جز عایشه، بیوه و اکثر آنان سالخورده بودند. همچنین کسی حریص در به ‌دست آوردن چیزی می‌شود که از داشتن آن چیز احساس لذت و مسرت نموده و در عین حال از آن منع شود. پیامبری که هم در گذشته و حتی پیش از ازدواج با خدیجه و هم در شرایط فعلی می‌تواند با دختران برجسته عرب ازدواج نماید و مانعی در سر راه او وجود ندارد، چگونه می‌تواند حریص و طمّاع باشد؟

بنابراین همان‌گونه که به تفصیل بیان گردید، زیبایی و طراوت را با نگاهی به وضعیت سِنّی و نیز سیره‌ی پیامبر (ص) نمی‌توان آن‌گونه که نویسنده ادعا کرده است عامل اصلی و مهم ازدواج‌های رسول‌الله (ص) دانست. از سوی دیگر، رفتار عدالت محورانه آن حضرت و اهتمام ایشان نسبت به حقوق همسران، هرگونه شبهه در خصوص رفتار ناعادلانه‌ی رسول اکرم (ص) با همسرانشان را با چالش جدی مواجه می‌سازد. ادعای نویسنده در نسبت دادن حرص و ولع در به‌دست آوردن زنان بیشتر نیز با سیره منقوله از آن حضرت سازگاری ندارد. با توجه به این نکات، نتیجه‌گیری می‌شود که نمی‌توان به فردی که 50 سال از عمرش را به اعتراف خود نویسنده در پاکی غیر‌قابل خدشه گذرانده است، با چنین شبهات فاقد استناد و استدلال کافی، ادعای شهوت‌طلبی را منتسب کرد.

رویکرد اصلی نبی مکرم (ص) در ازدواج‌های خویش

"توماس کارلایل" نویسنده غربی در کتاب معروف خود «الابطال» به این حقیقت چنین اشاره می‌کند: «محمد هرگز شهوت‌پرست نبود. از روی عناد و ستم، دشمنان او را متهم به شهوت‌رانی نمودند و این تهمت‌، زهی بی‌انصافی است». (حسامی، فاضل، مقاله تحریف حقایق در یک کتاب، کتاب زنان، سال5، ش 20، به نقل از الابطال، ص 108) با آنکه تأمین نیازهای تبرّجی و تجملّی زنان و فراهم کردن امکانات رفاهی مجلّل، یکی از عوامل تحریک و تشویق زنان به قرار گرفتن تحت سلطه افراد شهوت‌ران است، رسول اکرم (ص) با آنکه امکان مهیاسازی یک زندگی تجملاتی و ایجاد رضایت‌مندی از امکانات مادّی برای همراهانش را داشت، نه تنها این کار را نکرد؛ بلکه آنان را به زهد و ترک خودآرایی و تجمل واداشت. کدام انسان هوی‌پرستی است که با دست خود، شرایطی را رقم بزند که علاوه بر محدودیت از تمتّعات جنسی به‌واسطه همراهی نکردن با مطلوبات زنان، رغبت سایر زنان برای قرار گرفتن تحت سلطه ‌خویش را کاهش دهد؟! اما پیامبر اکرم (ص)، همسران خویش را میان ادامه زندگی زاهدانه و در سطحی پائین‌تر از مردم عادی و یا آزاد بودن از این سختی و طلاق با خوشی و خرّمی مخیر ساخت و بنابر ادعای نویسنده و گفته خود زنان رسول خدا (ص)، این همسران نیز امکان فراهم آوردن زندگی مادی بهتری پس از وصلت با خویشان خود داشته‌اند.

«جان دیون پارت» نویسنده مسیحی انگلیسی‌تبار، که به جهت اوج بروزات جنسی در غرب، از ابزارهای شهوت‌رانی به خوبی آگاه است، در این خصوص چنین می‌نویسد: «خداوند متعال در آیه تخییر، (احزاب / 28) زنان پیامبر را میان دو امر سلبی مختار نمود: یا طلاق گیرند یا ترک زینت نمایند. مبلغین نادان و عده‌ای از اهل عناد و الحاد و دسته‌ای از کوته‌نظران این زمان که در این بحث تحقیقی وارد می‌شوند، تصور می‌کنند که رسول اکرم (ص) از راه هوی و هوس، با زنان متعددی ازدواج کرده است. متأسفانه تصور این اشخاص به‌صورت گمان و از گمان به‌صورت شبهه و از شبهه به سوء‌ظن و از سوءظن، به درجه سخافت رأی رسیده است. آنچه پیش من مسلم است این است که همه این افراد، مردمی کوته‌نظر و نادان هستند؛ زیرا این قسمت از آیات قرآنی حاکی از نفی زینت و جلوگیری همه زنان از به‌کاربردن آن می‌باشد. این آیه با منطقی صحبت می‌کند که زنان از آن گریزانند و در عرف شهوت‌پرستی، هیچگاه این کلمات خشن را به‌کار نمی‌برند». (عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، چاپ 2، ص 136)

باید توجه داشت که رواج چند همسری بی‌حد و مرز در دوران جاهلیت، (ر.ک به: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 292)آن را به یک رسم و ضابطه تبدیل کرده بود و مفهوم خاص خود را دارا بود و به عنوان یک ابزار مهم، کارایی‌های ویژه‌ای در مناسبات قبیله‌ای، سیاسی و نظامی داشت. به‌طور مثال، تزویج، یکی از مهمترین ابزارهای نزدیکی قلوب، ایجاد دوستی‌های مستحکم و تأثیر بر رئیس قبیله و به‌تبع آن، اعضای قبیله بود. بنابراین در تحلیل تعدد همسران پیامبر (ص) نباید از این نکته غفلت کنیم که شرایط خاص آن دوران، ابزارها و روش‌های خاصی نیز طلب می‌کرد. مثلاً توجه به این نکته که حتی دو تن از همسران پیامبر هم از یک قبیله نبودند، نشان می‌دهد که تحکیم پیوندها از طریق وصلت با قبایل، نقش و اثر غیر‌قابل چشم‌پوشی در تعدد همسران نبی مکرم (ص) داشته است. (آشنایی، علی محمد، چرایی تعدد همسران، پرسمان، ش 20) جامعه صدر اسلام که می‌دانست به علت اهمیت و تعصب نسبت به پیوندهای قبیله‌ای، تنها پیوندهای نسبی و سببی در قبایل است که می‌تواند عامل حمایت قبایل از اشخاص باشد، جایگاه خاص و شرایط ویژه پیامبر را عامل مهم این پیوندها می‌دانست. (ابن اثیر، اسدالغابه، ج2، ص 341)

باید این نکته را در نظر داشت که اگر نقش زمان و مکان را لحاظ کنیم، محتمل است اگر پیامبر در عصر ما زندگی می‌کردند، در نحوه و چگونگی انتخاب ابزارها و روش‌ها، تفاوت‌هایی اعمال می‌نمودند. نویسنده، نکاتی که در نوشتارهای اسلامی معاصر در توجیه تعدد زوجات پیامبر (ص) بیان شده از جمله: «مطابقت با منافع اجتماعی، سیاسی و دیپلماتیک، برقرار نمودن نظم و قانون معین و نرم کردن دل‌های مشرکین» را بدون آوردن دلیل محکم، صرف توجیه و فاقد ارزش دانسته است. همچنین اشکال نموده است که چرا پیامبر از این روش در زمان خدیجه برای نرم‌ کردن دل‌های مشرکین استفاده نکرد؟ در پاسخ باید گفت که تاکنون، موجّه و مستند بودن نکات ذکر شده در تشریح علت تعدد همسران نبی اسلام (ص) روشن گردید و نمی‌توان بدون آوردن دلیل و به صرف ادعا، آنها را فاقد ارزش دانست. از سوی دیگر، بی‌توجهی به اوضاع، شرایط و جایگاه پیامبر در ابتدای بعثت با اواخر عمر رسول اسلام (ص)، بی‌انصافی است.

کجا می‌توان موقعیت پیامبر (ص) در اواخر عمر، به عنوان شخص اول جزیرة العرب و انتظاراتی که از او می‌رفته است و شرایطی که جامعه اسلامی داشته است را با دوران ابتدای بعثت مقایسه نمود؟! اگر سیاست تعدد زوجات عاملی برای گسترش اسلام و افزایش یاران گشت، به این خاطر بود که پیامبر به عنوان حاکم جامعه اسلامی، قدرت و منزلتی یافته بود که همگان از انتساب به آن حضرت احساس افتخار می‌کردند. حال آنکه در سال‌های آغازین فعالیت، نه پیامبر شناخته شده بود و نه وصلت با او، عاملی برای ترغیب اعضای قبیله به اسلام آوردن بود.  همچنین تعداد زنانی که خود را به حضرت می‌بخشیدند،‌ از ایشان تقاضای حمایت و کمک می‌کردند و نیز انتظاراتی که از ایشان به عنوان پناهگاه مسلمین و حامی ضعفا و اسوه رفتاری مسلمانان می‌رفت، به‌واسطه شکل‌گیری حکومت و جامعه اسلامی، روز‌به‌روز افزایش می‌یافت و قابل مقایسه با صدر اسلام نبود. اصولاً آن معنا و نقشی که تعدد زوجات در تأمین منابع سیاسی، اجتماعی و نرم کردن دل‌های کفار داشت، در ایام پس از بعثت، اصلاً متصوّر نبود.

بررسی علل اصلی هر یک از ازدواج‌ها

ازدواج پیامبر (ص) با "صفیه دختر حی بن اخطب" و "جویریه دختر حارث بن ابی ضرار" (البدایه و النهایه، ج 4، ص 223، طبقات الکبری، ج 8، ص 61) را می‌توان در راستای کسب نیرو، کاستن از خصومت دشمنان به ‌واسطه پیوند قبیله‌ای و به‌دست آوردن اقوام بیشتر که بتوانند یاری­گر اسلام نوپا باشند، توصیف کرد. (ابن سعد، طبقات الکبری، ج 8، ص 120) ضمن آن­که هر دو از بزرگان قوم خویش بودند و آموزه‌های دینی، به کنیزی رفتن و به ذلت و خفت افتادن آنان را خوش نمی‌داشت. (بحارالانوار، ج 31، ص 133؛ ر.ک: سنن الکبری، ج 8، ص 168 و مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 207)

همچنین این ازدواج، یک حکمت دیگر هم داشت. در شرایطی که نگاه جامعه به زنان اسیر تحقیرآمیز بود و از آنان برای فساد و هوس‌رانی استفاده می‌کردند و کمترین حقوقی برای آنان قائل نبودند، پیامبر اسلام (ص) به تکریم زنان اسیر به‌ویژه‌ این دو همسر خود پرداخت و با فرهنگ‌سازی نسبت به آزادسازی زنان، خود به آزاد کردن آنان اقدام و حتی با آنها ازدواج نمود و به‌جای کنیزی، آنان را به همسری گرفت. نکته مهم این است که پیامبر می‌توانست زنان اسیر را به عنوان کنیز نزد خود نگه دارد و هم از تمتعات جنسی بهره ببرد و هم دشواری‌های یک همسر را بر خود تحمیل نکند و لیکن این کار را نکرد و آنها را به عنوان همسر برگزید. نه تنها آنها را اکرام کرد؛ بلکه به تربیت آنان اهتمام ویژه نمود. "صفیه" تازه مسلمان، از رفتار پیامبر اکرم (ص) با خود چنین گزارش می‌دهد: «ما رأیت احداً قطّ احسن خلقاً من رسول الله»؛ به طور قطع، شخصی را به حسن خلق رسول الله (ص) ندیدم». (سهیلی، روض الانف، ج 7، ص 104؛ متقی هندی، کنزالعمال، ح 37609) ثمربخشی این تربیت را می‌توان در این جمله «صفیه» یافت: «وی در لحظات آخر عمر پیامبر (ص) قدردانی خویش و دلبستگی و فدایی بودنش نسبت به معلم بزرگ خویش را با جمله «به خدا سوگند دوست دارم بیماری شما بر جان من بود و شما سالم می‌بودید» بیان می‌دارد.» (همان، ص 74) لذا هر دو با عباراتی که حاکی از شوق آنان به پیوند با رسول مکرم اسلام (ص) است، از این ازدواج، استقبال نمودند. (ر.ک: به: آشنایی، علی محمد، مقاله چرایی تعدد همسران، پرسمان، ش 20) ازدواج با میمونه دختر حارث هلالیه موجب شد قبیله بنی هلال که از شریف‌ترین و مهمترین قبایل بودند به پیامبر ایمان آورند. (ریاحین الشریعه، ج 2، ص 304؛ ازدواج النبی و اولاده، ص 256، و انساب الاشراف، ج 2، ص 82)

برخی دیگر از ازدواج‌های پیامبر (ص) را می‌توان برای دل­جویی از اصحاب و تکریم و دل گرم کردن آنان که تازه به اسلام گرویده بودند، به این آئین دانست. پیوند با عایشه و حفصه، دختران ابوبکر و عمر که در هر دو ازدواج، درخواست این پیوند از سوی پدران که از اصحاب نبی اسلام (ص) بودند، مطرح گردید(البدایه والنهایه، ج 3، ص 161 و طبقات الکبری، ج 8، ص 44)، می‌تواند با این هدف صورت گرفته باشد. (طیبی، ناهید، زن در چشم پیامبر، ص 69 به نقل از: پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص 36؛ وات، ویلیام مونتگمری، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص 129) البته جذب قبیله بنی‌تمیم به اسلام را می‌توان از جمله دلایل اصلی ازدواج با عایشه دانست. (تصویر خانواده پیامبر (ص) در دایرة المعارف اسلام، ص 96)  

در آن دوران که تثبیت اسلام و در امان ماندن آن از دشمنی‌های فراوان، نیازمند مجاهدت و ایفای نقش مردان و زنان در امر جهاد و جنگ بود، می‌بایست خاطر مسلمانان از امنیت و آسایش همسران و فرزاندانشان آسوده می‌شد تا در صورت اسیر و یا شهید شدن در جبهه‌ها، حمایت و پشتیبانی از آنان به‌طور جدّی صورت بگیرد. پیامبر اکرم (ص) به عنوان الگوی رفتاری مسلمانان، برای آموزش دادن به یاران خود درخصوص حمایتگری از همسران و فرزندان شهدا و اطمینان دادن به یاران که پس از شهادت،‌ خانواده آنان بی‌یاور و پشتیبان نخواهد ماند و نیز جلوگیری از بی‌رغبتی و روی­گردانی زنان از اسلام به‌خاطر مشکلات فرا روی آنان پس از شهادت همسر، با برخی از خانواده‌های شهدا وصلت نمودند. ازدواج با ام‌سلمه که همسر شهید، مسن، عیال‌وار و نیازمند کمک بود و در اداره فرزندان خود دچار مشکل گردیده بود در همین راستا می‌باشد. (طبقات الکبری، ج 8، ص 96، اسدالغابه، ج 5، ص 457) ام‌حبیبه نیز که علی‌رغم نسبت فرزندی با سرکرده دشمنان پیامبر (ابوسفیان)، و دارا بودن همسری مشرک، در دیار غربت با تنها دخترش، اسلام خویش را حفظ کرده بود، مورد حمایت پیامبر قرار گرفت تا هم ‌دل ابوسفیان نرم شود و از این ازدواج خشنود گردد و هم ام حبیبه که بیوه‌ گردیده بود و هیچ جایگاهی در خانواده پدر و شوهر نداشت و در دیار غربت (حبشه) دچار مشکل گردیده بود، به اسلام آوردن خویش افتخار کند و تا پایان عمر با عزت زندگی نماید. (اسدالغابه، ج 7، ص 373 و طبقات الکبری، ج 8، ص 90)

دسته‌ای دیگر از ازدواج‌ها، به منظور مبارزه با سنت‌ها و رسوم جاهلی صورت گرفت. پیامبر (ص) با آنکه می‌دانست ازدواج با زینب بنت جحش، به ‌واسطه تلقی جامعه جاهلی در مخالفت شدید با ازدواج یک فرد با همسر مطلقه پسر خوانده خود، چه هزینه‌ سنگینی برای ایشان به همراه دارد،‌ در شرایط حساس جامعه صدر اسلام که نیازمند انسجام و اعتماد به پیامبر (ص) بود،‌ مبارزه با خرافات و اجرای دستورالعملی را به قیمت تهمت‌ها و افتراها، به جان خرید. (تاریخ طبری، ج 11، ص 608 و المعجم الکبیر، ج 24 ، ص 45؛ ر.ک به: المعجم الکبیر، ج 24، ص 45)

"وات مونتگمری" در کتاب «محمد پیامبر و سیاستمدار» در مورد ازدواج پیامبر (ص) با زینب بنت جحش می‌نویسد: «آنچه می‌توان گفت فقط این است که در این مسأله، عامل اصلی، سیاست و اصلاح مسایل اجتماعی بوده است و عشق را چندان در آن، محلّی نیست.» (طیبی، ناهید، زن در چشم پیامبر، ص 82) سرزنش اعراب جاهلی نسبت به برگزیدن کنیزان به عنوان همسر، یکی دیگر از رسومات جاهلی بود که پیامبر اکرم (ص) به ‌وسیله ازدواج و فرزندآوری از «ماریه قبطیه» با آن مقابله نمود. (زن در قرآن، ص 135؛ ر.ک به: مرتضی عاملی، جعفر، حدیث الافک و ترجمه المیزان، ج 15، ص 146)

طرد زنان بیوه و بی‌توجهی به آنان که باعث می‌شد آنان، یا به گناه بیفتند و یا به‌خاطر فقر و ناداری، شرایط سختی را طی کنند، از جمله رسوم موجود در آن دوران بود. (ابن حبیب، محبر، ص 435) ضمن آنکه مردان نیازمند به‌ویژه مهاجرین صدر اسلام فاقد سر‌پناه بودند، می‌توانستند در فضای باز در محل «صفّه» که برای آنان در نظر گرفته شده بود زندگی کنند. ولی زنان به‌ویژه با وجود اراذل و اوباش مدینه که در آیات 59 و 60 سوره احزاب به آنها اشاره شده است، نمی‌توانستند در آن فضای باز و در امنیت و آسایش کامل زندگی کنند. این شکل برای زنان مهاجر دو چندان بود؛ زیرا هم نیازمند بودند و هم به‌واسطه جدایی از قبیله خود، در جامعه‌ای که دفاع بسیار اهمیت داشت و افراد برای در امان ماندن، حتماً می‌بایست تحت الحمایه قبیله قرار می‌گرفتند، فاقد حامی و پشتیبان قدرتمند بودند. لذا حمایتگری از زنان بسیار اهمیت داشت و زنان نیز به شدت نیازمند آن بودند. (ر.ک: عابدینی، احمد، شیوه همسرداری پیامبر به گزارش قرآن و سنت، ص 87 و 88) زینب دختر حزیمه و سوده دختر زمعه، همچون سایر همسران، زنان بیوه‌ای بودند که پیامبر (ص) برای تعلیم اصحاب خود نسبت به حمایت از بیوه زنان، آنان را به عقد خویش درآورد.

یکی دیگر از حکمت‌های تعدد زوجات رسول (ص) این بود که ایشان به این وسیله تلاش کردند تا آموزگارانی برای زنان مسلمان که نیمی از جامعه اسلامی آن زمان را تشکیل می‌دادند، تربیت کنند. به‌ویژه آنکه زنان، برخی از احکام مختص به خود همچون حیض، نفاس، امور زناشویی و... را نمی‌توانستند به‌واسطه شرم و حیا از شخص پیامبر بپرسند و لذا به‌ سراغ همسران ایشان می‌رفتند. تعداد روایاتی که از همسران حضرت محمد (ص) نقل شده، حاکی از نقش مهم آنان در تبیین سیره پیامبر (ص) است و لذا یکی از رسالت‌های مهم آنان، تعلیم و تعلم احکامی بوده است که شایسته است زنان بیاموزند و خودشان نیز تعلیم دهند. (ر.ک: مشهوربن حسن آل سلمان، ابوعبیده، عنایة النساء الی احادیث النبوی و الطیننجی، محمد، الحکمة فی تعدد الزوجات، مجله الازهر،‌ جزء‌الثامن و التاسع، مجله تاسع و عشرون)

جمع‌بندی نهایی

در مجموع باید گفت که حتی غیر مسلمانان هم اذعان دارند که شخصیت و کمالات ویژه پیامبر (ص) از او الگویی تمام عیار ساخته است. چه رسد به مسلمانان که اعتقاد به عصمت ایشان از گناه داشته و باور دارند که او؛ حتی مکروه را انجام نمی‌داده و از میان دو مباح، آنچه مصلحت بیشتری دارد را انتخاب می‌کرده است. (عابدینی، احمد، پیامبر در خانه، سازگاری، مهربانی، مدیریت، قسمت سوم، پیام زن) لذا تعدد همسران، از سوی کسی که تمام هستی خود را در راه اعتلای پاکی و طهارت و در اسلام صرف نموده، جز در ادامه همین مسیر قابل تفسیر نیست، (عمادزاده، زنان پیغمبر اسلام، ص 302) و بنابر آیات سوره تحریم و شواهد تاریخی، نه ‌تنها موجب آسایش پیامبر نبود؛ بلکه رفتارها و گفتارهای برخی همسران، موجبات آزردگی و رنجش خاطر حضرت را فراهم ساخت.

عصاره آنچه تاکنون پیرامون فلسفه تعدد زوجات رسول الله (ص) گفته شد این است که برای بررسی هر مسأله و پاسخ به هر شبهه‌ای، ناگزیر هستیم خود را در همان اوضاع و احوال قرار دهیم. مقایسه تعدد زوجات در زمان پیامبر که دارای اغراض و کارکردهای خاص خود بود با تعدد زوجات در زمان حاضر صحیح نمی‌باشد. راحت‌تر شدن زندگی در عصر جدید، مشکلات و سختی‌های زندگی زناشویی را بسیار تقلیل داده است. امروزه، هر یک از زن و مرد به‌ راحتی می‌توانند مشکلات خود را مرتفع کنند. به‌گونه‌ای که ازدواج و تشکیل خانواده بیش از آنکه برای حمایتگری باشد، به منظور ارضای قوای شهوانی است. این در حالی بوده است که فقر و مشکلات فراوان که حتی موجب می‌شد از ترس آنها، فرزندان خود را بکشند، و نیز جنگ‌های پی‌در‌پی و دشواری‌های زندگی عصر جاهلیت، قابل مقایسه با وضعیت کنونی نبوده است. این عوامل سبب می‌گردید تا ازدواج بیش از هر چیز، جنبه حمایتگری داشته باشد تا ارضای جنسی.

پیامبر اکرم (ص) با وجود مشغله‌های فراوان خود همچون زمامداری حکومت نوپای اسلامی که با تهدیدهای فراوان از جمله بروز 84 جنگ روبه‌رو بود و در بسیاری از آنها شخصا حضور داشت، نمی‌توانست از سختی‌های سرپرستی و حمایت از همسران به دور باشد و صرفا با انگیزه‌های شهوانی ازدواج کند. قابل پذیرش نبودن برچسب شهوت‌رانی به محمد امین (ص) را "جان دیون پارت" - نویسنده مسیحی اهل انگلیس - چنین مورد تأکید قرار داده است: «با اینکه زیاد زن گرفتن در عربستان معمول بوده و خلاف اخلاق شمرده نمی‌شد، باید در نظر داشت که محمد از سن 25 سالگی تا 50 سالگی به یک زن، راضی و قانع بود و تا هنگامی که خدیجه زنده بود، زن دیگری نگرفت. در این صورت باید پرسید: آیا ممکن است مردی که توجه زیاد به شهوت‌ دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات، یک عمل عادی شمرده می‌شد، برای مدت «25 سال» به یک زن قانع باشد، آن هم زنی که 15 سال از او بزرگتر باشد». (حسامی، فاضل، تحریف حقایق در یک کتاب،‌به نقل از «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» چاپ دوم، ص 138) همچنین باید گفت که ارتقای جایگاه زن و بهبود چشمگیر نحوه نگاه به ازدواج در دوران صدر اسلام و پس از آن، ناشی از مدیریت و رهبری رسول اکرم (ص) بوده است که قطعاً ناشی از رفتارها - و نه صرفاً گفتارهای بدون پشتوانه عمل - و به ‌دور از هر گونه تظاهر و عوام‌فریبی صورت گرفته است.

 

فهرست منابع

  1. قرآن کریم.
  2. آشنایی، علی محمد؛ چرایی تعدد همسران، پرسمان، ش 20.
  3. ابن ابی‌الحدید معتزلی؛ شرح نهج‌البلاغه، مصر، داراحیاء الکتب العربیه، 1378ق.
  4. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد؛ اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چ اول، 1417ق.
  5. ابن اثیر، علی بن محمد؛ الکامل فی التاریخ، ج2، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
  6. ابن حبیب بغدادی، محمد؛ المنمق فی اخبار قریش، حیدرآباد هند، دائره المعارف العثمانیه، 1964م.
  7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  8. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی؛ ‌الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
  9. ابن سعد، محمد؛ طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  10. ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضواء، 1405 ق.
  11. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
  12. ابن کثیر، الحافظ ابی الفداء اسماعیل؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1408ق.
  13. ابن هشام، عبدالملک؛ السیره النبویه، بیروت، دارالفکر، 1420ق.
  14. اصفهانی، عماد الدین حسین؛ زنان پیغمبر اسلام، نشر محمد، چ 7، 1370.
  15. بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1394.
  16. بیهقی، احمد بن علی؛ السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بی تا.
  17. بخاری، محمد بن اسماعیل؛ الصحیح، دارالفکر، ج 6، 1410ق.
  18. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج‌الفصاحه، سازمان انتشارات جاویدان، چ دوم، 1362.
  19. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، بزرگ زنان صدر اسلام، قم، زمزم هدایت، چ 5،‌ بهار 1387.
  20. پطروشفسکی؛ اسلام در ایران، ت‍رج‍م‍ه‌ ک‍ری‍م‌ ک‍ش‍اورز، تهران، انتشارات پیام.
  21. تقی‌زاده، داوری؛ محمد و دیگران، تصویر خانواده پیامبر در دایره المعارف اسلام، قم، انتشارات شیعه‌شناسی، 1387.
  22. جان دیون پورت؛ عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، غلامرضا سعیدی (مترجم)، تهران، انتشارات اطللاعات، 1388.
  23. الجزیری، عبدالرحمن؛ «السنه تعدد الزوجات و ما یترتب علیه من متاعب»، مجله الازهر، ش 12، جزء 9، 1360ق.
  24. جعفری مژدهی،‌ افشین؛ «عدم تعادل در وضعیت ازدواج در ایران، پژوهش زنان، ش 5.
  25. حسامی، فاضل؛ تحریف در حقایق یک کتاب، کتاب زنان، سال 5، ش 20، 1382.
  26. حلبی شافعی، علی بن برهان الدین؛ السیره الحلبیه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی؛
  27. رسولی محلاتی، سیدهاشم؛ درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،‌ 1385.
  28. زیبایی‌نژاد، محمدرضا؛ «زن و خانواده در بازخوانی سیره پیامبر(ص)»، حوراء، ش 19.
  29. شیخ صدوق، محمدبن علی بن بابویه؛ الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
  30. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1372.
  31. طباطبایی، محمدحسین؛ زن در قرآن، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار علامه طباطبایی، چ اول، 1384.
  32. طبرانی، سلمان بن احمد؛ المعجم الکبیر، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  33. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دارسیویدن، بی‌تا.
  34. طیبی، ناهید؛ زن در چشم پیامبر، قم، بهشت بینش، چ اول، 1385.
  35. الطیننجی، محمد؛ «الحکمه فی تعدد الزوجات»، مجله الازهر، ش 28، جزء 8 و 9، 1377.
  36. عابدینی، احمد، پیامبر در خانه، سازگاری، مهربانی، مدیریت، قسمت سوم، پیام زن، 95ش، 1378.
  37. عابدینی، احمد؛ شیوه همسرداری پیامبر به گزارش قرآن و سنت، تهران، نشر هستی نما، چ 3، 1384.
  38. عاملی، شیخ حر؛ وسایل الشیعه، قم، تحقیق و نشر:‌ موسسه آل البیت، 1412ق.
  39. غلامی، علی؛ «زن، مرد، تفاوت»، پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشگاه باقرالعلوم(علیه السلام).
  40. قریشی، سید علی‌اکبر؛ از هجرت تا رحلت، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380.
  41. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی،‌ قم، موسسه دارالکتاب، 1404ق.
  42. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چ 3، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
  43. گایتون، آرتور و جان‌هال؛ فیزیولوژی پزشکی، ترجمه احمدرضا نیاورانی، نشر سماط، 1387.
  44. متقی‌هندی، علی بن حسام؛ کنزالعمال، بیروت، موسسه الرساله، 1409ق.
  45. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، دارالاحیاء التراث العربی، 1403ق.
  46. محلاتی، شیخ ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
  47. مرتضی عاملی، جعفر؛ حدیث الافک، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1400ق.
  48. مشهور بن حسن آل سلمان؛ عنایت النساء بالحدیث النبوی؛
  49. مطهری، مرتضی؛ نظام حقوق زن در اسلام، صدرا؛
  50. مطهری، مرتضی؛ اخلاق جنسی، صدرا.
  51. معتضد، خسرو؛ سیاست و حرمسرا، زن در عصر قاجار، تهران، انتشارات علمی، 1379.
  52. معمّر بن مثنی، ابوعبیده؛ ازواج النبی و اولاده، بیروت، دار مکتبه التربیه، 1410ق.
  53. مقریزی، تقی‌الدین احمد بن علی؛ امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق.
  54. مونتگمری، ویلیام؛ محمد پیامبر و سیاستمدار.
  55. میانجی، محمد، «نگاهی به ویژگی‌های رفتاری اولین بانوی مسلمان»، مجله مبلغان، 23ش.
  56. نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1382.
  57. نوری، میرزا حسین؛ مستدرک الوسایل، قم، موسسه آل البیت، 1407ق.
  58. واقدی، محمدبن عمر؛ المغازی، نشر دانش اسلامی، 1405ق.
  59. ویژه‌نامه تربیت جنسی، فصلنامه تربیت اسلامی،‌ ش 8‌، پائیز 1383.
  60. هاشمی بغدادی، محمد بن حبیب المحبر؛ بیروت، دارالافاق الجدید، بی تا.
  61. هیثمی، نورالدین؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتاب العربی، 1402ق.

 

پی نوشت:

[1] . انتخاب نام مستعار «آرش بی‌خدا» برای کسی که این مقاله را ارائه کرده است، شاهدی بر رویکرد حاکم بر آن است. فردی که نتوانسته است واضح‌ترین برهان هستی یعنی وجود پروردگار که فطرت ثابت تمام مخلوقات عالم، وجود او را فریاد می‌زنند، ببیند و درک نماید، طبیعی است که نتواند وضوح پاکی و طهارت اشرف مخلوقات و فرستاده خاتم را حس کند و تعقل نماید و لذا با ذوق‌زدگی، به ارسال اثری که چشم بر بدیهی‌ترین حقایق بسته، اقدام می‌نماید و با افتخار خود را «بی‌خدا» می‌نامد.

[2] . به این عبارات نویسنده در متن مقاله‌اش توجه فرمائید: اعتراف به اینکه تمام دوران جوانی (که اوج بروز تنوع طلبی و غرایز شهوانی است) پیامبر در زهد و پاکی سپری شده است ( ر.ک: صفحه 1)؛ پیامبر علی‌رغم اینکه به ادعای نویسنده، پس از خدیجه (س) دچار انقلاب و دگرگونی شد و (نعوذبالله) مسیر شهوت و هوسرانی را در پیش گرفت، همسری که پس از گذشت یکسال از وفات خدیجه (س) انتخاب کرد، زنی مسن به نام «سوده» بود ( ر.ک: صفحه 2)؛ حضرت محمد (ص) مگر در موارد اندکی، اکثراً سعی می‌کرد نوبت مربوط به حضور در منزل همسران و رعایت عدالت میان آنان را ترک نکند. ( ر.ک: صفحه 2). همچنین این افزایش تعداد همسران پیامبر (ص) گرچه از دید نویسنده نشانه هوسرانی است ولی اعتراف می‌کند که در چارچوب اخلاقی و مذهبی صورت گرفته است ( ر.ک: صفحه 2) و... .