برتری ادبی قرآن کریم بر سایر متون ادبی

برتری ادبی قرآن کریم بر سایر متون ادبی
پاسخ اجمالی: 
قرآن زمانی نازل شده بود که ادبیات عرب و شعر جاهلی در اوج خود بود، اما با این حال همه مدعیان و فحول عرب، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان بوده‌اند. برتری ادبی قرآن به این است که مخاطبان او از آوردن مثل آن عاجز هستند و اگر کسی مدعی شود، قبل یا بعد از قرآن، اثری داریم که هم‌طراز آن است، باید ادعایش را ثابت کند و راه اثباتش آن است که متخصصان و اهل فن، آن هم‌طرازی را تایید کرده باشند. به بیان دیگر؛ اگر قضاوت جمعی متخصصان، یعنی اغلب متخصصان و اهل فن، از سراسر جهان، بر این باشد که فلان اثر عربی، همطراز قرآن است، آن ادعا ثابت می‌شود.

شبهه:

قرآن کریم چه برتری ادبی بر آثار ادبی اعراب، مثل معلقات و مقامات و حریری و... داشته است؟

پاسخ تفصیلی:

اعجاز ادبی قرآن به اثبات رسیده و با وجود نزول قرآن در زمانی که ادبیات عرب و شعر جاهلی در اوج خود بود، با این حال همه مدعیان و فحول عرب، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان بوده و در مقابل اعجاز قرآن، سر تعظیم فرود آوردند. تا کنون نیز کسی نتوانسته به تحدی قرآن پاسخ دهد و هیچ کسی هم با وجود این آثار ادبی، چنین ادعایی درباره آنها نداشته است؛ حتی خود نویسندگان آنها. از طرفی تأیید نشدن چنین ادعایی توسط متخصصان و اهل فن، معنایش اثبات نشدن ادعای او و بی پاسخ ماندن تحدی قرآن است. اگر کسی بگوید ممکن است کتب ادبی وجود داشته باشند که هم‌طراز قرآن باشند، می‌گوییم نیاز به اثبات دارد و تا وقتی که اثبات نشده است، اعجاز قرآن و بی‌همتایی آن سر جای خودش باقی است. توجه داشته باشید که قرآن، اعجاز خودش را یک بار ثابت کرده؛ زیرا مخاطبان او از آوردن مثلش عاجز بوده‌اند. پس اگر کسی مدعی شود قبل یا بعد از قرآن، اثری داریم که هم‌طراز است، باید ادعایش را ثابت کند. راه اثباتش این است که متخصصان و اهل فن، آن هم‌طرازی را تایید کرده باشند. به بیان دیگر؛ اگر قضاوت جمعی متخصصان، یعنی اغلب متخصصان و اهل فن، از سراسر جهان، بر این باشد که فلان اثر عربی، هم‌طراز قرآن است، آن ادعا ثابت می‌شود.

واضح است تا موقعی که چنین قضاوت جمعی را نداشته باشیم نمی‌توانیم ادعای هم‌طرازی کنیم. وقتی کارشناسان و متخصصان زبان‌شناس، چنین تأیید و قضاوتی را نسبت به هیچ اثری (قبل یا بعد از قرآن) نداشته‌اند، نمی‌توان ادعای پاسخ‌گویی به تحدی را پذیرفت. ممکن است گفته شود، تا زمانی که متخصصین تصریح نداشته باشند که ادبیات قرآن، برتر از معلقات و مقامات و... است، آیا این احتمال باقی نمی‌ماند که شاید آنها هم‌طراز قرآن باشند؟ زیرا با توجه به قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» وجود چنین احتمالی، می‌تواند برای بحث اعجاز ادبی قرآن، ایجاد اخلال کند؟ در جواب باید گفت نسبت به این آثار عربی و به طور کلی نسبت به همه آثار تا الآن، هیچ شکی نیست که قرآن بدون مثل و مانند است؛ زیرا کارشناسان و متخصصان، قطعا از وجود این آثار اطلاع داشته‌اند و هیچ موردی را تأیید نکرده‌اند و مخالفان قرآن هم هر لحظه مترصد بوده‌اند تا موردی (ولو خیالی یا احتمالی) پیدا کنند و با آن، اعجاز قرآن را زیر سؤال ببرند و چون تاکنون چنین نشده، پس اعجاز و بی‌همتایی قرآن، بدون خدشه و باقی و ثابت است. اما نسبت به آینده، تا موقعی که چیزی ثابت نشده، اعجاز قرآن به قوّت خود باقی است و احتمال آمدن اثری هم‌طراز قرآن، خللی در ایمان فعلی ما ایجاد نمی‌کند.

قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» برای اقامه برهان است و ما که نمی‌خواهیم برهان اقامه کنیم. ما می‌خواهیم به وثوق و اطمینان برسیم، یعنی با وجود این ویژگی‌های ادبی قرآن (اعجاز ادبی)، پی ببریم که نبوت و متصل بودن به عالَم ماوراء و وحی، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ادعا فرموده‌اند، ادعای درستی است لذا در بحث اعجاز قرآن و نیز اعجاز ادبی قرآن، هیچ خللی وارد نیست.

ممکن است پرسیده شود اگر برتری ادبی و زیبایی متن و عدم توان دیگران، دلیل بر الهامی بودن باشد، بسیاری از آثار ادبیات کلاسیک دنیا نیز همین خاصیت را دارند که بسیار زیبا هستند و کسی نتوانست مثلشان را بیاورد؛ آیا معجزه بودن آنها ثابت می‌شود؟ در جواب باید گفت همان طور که می‌دانید در تعریف معجزه، ادعای نبوت داشتن نیز ملاک است و آوردن معجزه، برای اثبات آن ادعای نبوت است. وقتی خود نویسنده، ادعای اعجاز نداشته و نوشته‌اش را در این حد نمی‌دیده، چه دلیلی دارد که دیگران چنین ادعایی نمایند.

مطلب دیگر؛ اگر کسی سبک نوشتارش به گونه‌ای باشد که کسی نتواند مانند او بنگارد، این تنها می‌تواند آن را از نظر سبک نوشتاری، منحصر به فرد و خاص کند؛ ولی تا موقعی که دیگران بتوانند مشابه آن را در محتوا، مفاهیم، حکمت‌ها و... بیاورند، باز هم ادعای معجزه بودن درست نیست و دیگر آن کتاب، در آن اوج نمی‌ماند. بنابراین چنین آثاری می‌توانند از نظر ادبی و سبک نوشتاری، خاص و منحصر به فرد باشند، ولی نمی‌توانند معجزه محسوب شده و یا مرتبط با عالَم ماوراء و وحی شمرده شوند.

ممکن است پرسیده شود کارشناسان و متخصصان، چه مشکلی در کتاب «فرقان الحق» دیده‌اند که آن را به عنوان هم‌طراز قرآن، تأیید نکرده‌اند؟ در جواب باید گفت به این کتاب، ایرادها و نقدهای زیادی وارد است که به برخی اشاره می شود:

1. این که کسی از قالب آیات و سوره‌های قرآن استفاده کند و تعابیر مشابه بیاورد، که همانند آوری نیست؛ این تقلید از قرآن است.

2. کسی که ادعای پیامبری و وحی دارد، باید شناخته شده باشد؛ در حالی «انیس سرش» ناشناس است و وی ادعا دارد که نویسنده این کتاب نیست و نمی‌گوید که چه کسی این کتاب را نوشته است. لذا اصلا مشخص نیست به چه کسی وحی شده، از کجا وحی شده، نویسنده کتاب کیست و... .

3. این کتاب باید مانند قرآن وجه اعجازی داشته و مانند قرآن دارای اعجازهای بیانی و علمی و... باشد؛ که نیست.

4. عربیِ آن باید عاری از خطا و غلط باشد و غلط‌های نگارشی و اعرابی نداشته باشد؛ که نیست. غلط های صرفی و نحوی آن زیاد است.

5. باید بدون تناقض گویی باشد که نیست؛ مثلا در همه سوره‌ها در اول سوره می گوید «بسم الاب الکلمه الواحد الاوحدی» اما در جای دیگر در این کتاب می‌گوید «موحد التثلیث مثلث التوحید»؛ یعنی یگانه سه گانه، سه گانه یگانه!! اول حرف از وحدت می‌زند بعد می‌گوید سه گانه یگانه و یگانه سه گانه!! خدا یا سه‌گانه است و یا یگانه و نمی‌تواند هم یگانه باشد و هم سه‎گانه.

مثال دیگر از تناقضات کتاب این است که از سویی می‌گوید آخرین پیغمبر حضرت عیسی (ع) است و آخرین کتاب انجیل است و از سوی دیگر می‌گوید آخرین پیغمبر منم و آخرین کتاب فرقان الحق است. (1) ممکن است گفته شود، بر اساس نظر مورخین، مانی، مدعی بوده است کتاب ارژنگ را خدا به او داده و کسی نمی‌تواند مثلش بیاورد، و از قرار معلوم نقاشی‌های کتاب ارژنگ، شگفت آور و زیبا بوده‌اند؛ بر چه اساسی ادعای مانی در مورد کتاب ارژنگ را نمی‌پذیریم؟ در جواب باید گفت اولا باید نظر صاحب نظران و کارشناسان را دید که آیا به نظر آنها، این کتاب منحصر به فرد است و دیگران توان آوردن مانند آن را ندارند؟! در ثانی، این که کسی بگوید کتاب من از طرف خداست، این ادعا است و ادعا به اثبات نیاز دارد، لذا او برای اثبات ادعایش باید معجزه بیاورد تا روشن شود او با ماوراء و وحی در ارتباط است؛ و چنین چیزی در مورد ایشان نداریم. سوم، به فرض این که قبول کنیم ایشان پیغمبر بوده، الآن که دیگر مورد ندارد؛ زیرا ایشان قبل از اسلام بوده و با وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبوت خاتمه پیدا کرده و انبیاء سلف، نبوتشان تمام شده است، مانند نبوت حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع).

مطلبی دیگر؛ یکی از مهم‌ترین ادله اعجاز قرآن، موضوع تحدی و مبارزه طلبی برای همانندآوری است. موضوعی که از ابتدا تاکنون (بیش از 1400 سال)، کسی نتوانسته به آن پاسخ دهد؛ که این نشان از عجز و ناتوانی انسان‌ها از همانندآوری و نشان از الهی و معجزه بودن قرآن است. ممکن است گفته شود چرا انسان‌ها نمی‌توانند مانندی برای قرآن بیاورند؟ باید گفت قرآن كلامی است كه از جهات و ابعاد گوناگون معجزه است؛ قرآن كتابی است با الفاظ محدود و معانی بسيار و عالی؛ قرآن كتابی است با الفاظ عربی معمولی، اما در اوج فصاحت و بلاغت كه مثل آن وجود ندارد. قرآن مثل هر كتاب ديگر از سه عنصر «لفظ، معنا و نظم» تشكيل شده است، پس اگر كسی بخواهد كتابی مثل قرآن بياورد بايد حداقل سه شرط داشته باشد:

1. به تمام الفاظ، اسم‌ها، فعل‌ها و ... علم داشته باشد به طوری كه بتواند بهترين و مناسب‌ترين آنها در هر جمله به كار بندد. 2. به تمام معانی الفاظ، اسم‌ها، فعل‌ها و ... علم داشته باشد تا بتواند در موقع سخن گفتن، بهترين و مناسب‌ترين معنا را در مورد مقصود خود ارائه دهد.

3. به تمام وجوه نظم كلمات و معانی، علم داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم بهترين و مناسب‌‌ترين آنها را برای كلام خويش انتخاب كند. از آن جا كه اين (الفاظ، معانی، نظم آنها) هنگامی كه در همديگر ضرب شوند يک مجموعه بی‌‌نهايت (به اصطلاح رياضی) را تشكيل می‌‌دهند؛ لذا تسلط و احاطه بر آنها و حضور ذهن در مورد همه اين امور برای يک انسان مقدور نيست.

علاوه بر آن مطالب و محتوای عالی قرآن و اسرار علمی و جهات ديگر آن، خود علومی ديگر را می‌‌طلبد كه در دسترس بشر نيست. پس تنها خداست كه بر همه چيز احاطه دارد و علم او نامحدود است و می‌‌تواند اين مجموعه را يكجا در نظر گيرد و كتابی به وجود آورد كه فصيح‌ترين الفاظ، صحيح‌ترين معانی و بهترين نظم را استفاده كند: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ» آری به نظر می‌‌رسد كه سرّ عجز انسان در آوردن مثل قرآن و راز اعجاز اين كتاب الهی در محدوديت علم و عقل بشر و نامحدود بودن علم و عقل خدا نهفته است: «وَ ما أُوتيتُمْ‏ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا» (اسراء/ 85) و از اين روست كه هر چه علم بشر بيشتر رشد كند و عقل و تفكر او قوی‌تر و عميق گردد، بهتر می‌‌تواند، اسرار الفاظ، معانی و نظم قرآن را دريابد و بر اعجاب او نسبت به اين كتاب آسمانی افزوده می‌شود، ولی هيچ‌گاه قادر نخواهد بود، مثل آن را بياورد. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ‏ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا»؛ بگو: اگر انسان [ها] و جن [ها] جمع شوند، بر اين كه همانند اين قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ و اگر چه برخى آنان، پشتيبان برخى [ديگر] باشند. (اسراء/ 88؛ رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 80 و 81)

پی نوشت

(1) برای مطالعه تفصیلی می‌توان به مقاله‌ای با عنوان «حق الفرقان ردا علی الفرقان الحق» که توسط آیت الله صادقی تهرانی (ره) در نقد کتاب «الفرقان الحق» و بیان ایرادات مختلف آن، تدوین شده مراجعه کرد. همچنین در دو فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، شماره دهم، بهار و تابستان 96، مقاله‌ای در نقد کتاب «الفرقان الحق» توسط آقایان ناجی، زمانی و آغازی، به فارسی تدوین شده که مطالعه آن نیز مفید است.