شبهه:
دکتر سها تقديرگرايي را عامل عقب ماندگي مسلمانان ميداند و در اين مورد مينويسد: «در ابتداي همين فصل نشان داده شد که نظر قرآن در مورد اختيار انسان متناقض است.» (نقد قرآن، دکتر سها، صفحه 471 - 485) سپس در جاي ديگر مينويسد: «آيات و احاديث فراواني جبر و تقدير را مورد تأييد قرار ميدهند و آياتي مؤيد اختيارند. بنابراين تقديرگرايي (اعتقاد به اينکه همه چيز به خواست خدا انجام ميگيرد و سرنوشت فرد از قبل تعيين شده است) بخش مهمي از اعتقادات يک انسان مسلمان را تشکيل ميدهد که از جملات روزمرهي آنان به خوبي روشن است جملاتي مثل: اگر خدا بخواهد، خواست خدا بود، امان از چيزي که خدا بخواهد، سرنوشت اينطور بود، از قضا و قدر نميتوان پيشي گرفت و دهها جملهي مشابه ديگر.
تقدير گرايي موجب کند کردن توسعه و پيشرفت ميشود. چون فرد تقديرگرا، تلاش را کم نتيجه ميداند. نقش خود و مردم را در بهبود اوضاع کم ارزش ميداند. برنامهريزي را بيهوده ميپندارد و يا بدان اهميت کافي نميدهد. آموزش در انجام کارها را دست کم ميگيرد. محاسبات دقيق و کارشناسي را پيش از انجام کارها کم اهميت ميداند. آيا تمام اين رفتارها در اکثرت مسلمانان مشاهده نميشود؟ اين رفتارها در مسئولين حکومتي و مديران مسلمانان هم وجود دارد. مثلاً در حالي که غربيها براي دهها و گاه بيش از صد سال برنامهريزي ميکنند مسلمانان به صورت روزمره امور کشور را اداره ميکنند.» (همان، ص 522 ـ 523) دکتر سها در بخش ديگري از کتاب (ص 85 ـ 471) به صورت مبسوط آيات مرتبط با جبر و اختيار را نقل و نقد ميکند و با ذکر احاديثي براي جبرگرايي مؤيد ميآورد.
پاسخ تفصیلی:
تحليل مطالب دکتر سها در مورد تقدير گرايي نشان ميدهد که پيشفرضها و شبهات و سؤالات زير را مطرح ميکند.
1. اعتقاد به تقدير همان اعتقاد به جبر است.
2. آيات و احاديث جبر را پذيرفتهاند.
3. آيات و احاديث در مورد جبر و اختيار متناقض هستند.
4. مسلمانان معتقد به جبر هستند.
5. اعتقاد به تقدير، عامل عقبماندگي مسلمانان است (چون سستي و قانع شدن به وضع موجود را به دنبال دارد).
6. مديران و رهبران به خاطر تقديرگرايي مسلمانان به برنامهريزي اهميت نميدهند (به خلاف غربيها).
الف: ديدگاهها در مورد اختيار انسان:
در بين دانشمندان مسلمان سه ديدگاه در اين مورد وجود دارد:
اول: ديدگاه جبر اين است که انسان اختياري از خود ندارد و هرچه هست اراده خداست. اين ديدگاه به اشاعره نسبت داده شده و به ظاهر برخي آيات نيز استدلال کردهاند. (ر.ک: کتابهاي کلامي شيعه و اهلسنت مثل شرح مواقف ايجي، شرح تجريد خواجه نصير الدين طوسي و...)
دوم: ديدگاه اختيار کامل انسان (تفويض) است که خدا انسان را خلق کرده و به خود واگذار کرده است يعني هيچ چيز جز اراده انسان در سرنوشت او دخالت ندارد. اين ديدگاه به معتزله نسبت داده شده و به ظاهر برخي آيات نيز استدلال ميکنند. (ر.ک: همان)
سوم: ديدگاه اهلبيت (ع) و پيروان آنهاست که در جمله امام صادق (ع): «لا جبر و لا تفويض بين امرٌ بين الامرين» (بحارالانوار، ج 108، ص 60) تبلور يافته است؛ يعني خداي متعال خالق و مدبّر انسان است ولي همو انسان را مختار آفريده است و اين جزيي از تدبير اوست پس سرنوشت انسان توسط خدا مشخص شده ليکن انسان اختيار دارد و ميتواند تغييراتي در آن بدهد و مسير زندگي خود را اصلاح يا منحرف کند و بر همين اساس مسئول و مکلف است و اگر گناهي کرد، مجازات ميشود؛ چون با اختيار و آگاهي انتخاب و عمل ميکند و مجبور نيست.
ب: تفسير آيات جبر و اختيار:
در اين مورد چند آيه مهم را بررسي ميکنيم چرا که تفسير اين آيات مشابه همديگرند.
اول: آياتي که ظهور در جبر دارد:
آيه اول: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيم»؛ (انفال/ 17) و [شما] آنان را نكشتيد، و ليكن خدا آنان را كشت؛ و هنگامى كه (ريگ و خاك به سوى آنان) افكندى، [تو] نيفكندى، و ليكن خدا افكند؛ و (خدا چنين كرد) تا بدين (وسيله) مؤمنان را با آزمايش نيكويى بيازمايد؛ به راستى كه خدا شنواى داناست».
نکات تفسيري:
1. مورخان و مفسران حكايت كردهاند كه در روز بدر، پيامبر اسلام به على (ع) گفت: مشتى خاك و سنگريزه به او بدهد و آنها را گرفت و به سوى مشركان پرتاب كرد و فرمود: «رويتان زشت و سياه باد.» (تفسير عياشى، ج 2، ص 52، ح 32 و 34 و بحارالانوار، ج 19، ص 287)
2. با اين كه پيامبر اسلام سنگريزه به طرف دشمن پاشيد و رزمندگان اسلام، كافران را به قتل رساندند، اما در آيهى فوق اين امور به خدا نسبت داده شده است؛ چون اولًا، خدا سرچشمهى همهى نيروهاى جسمانى و روحانى است، پس همهى اين امور از اوست و ثانياً، در ميدان بدر حوادث معجزهآسايى صورت گرفت كه موجب شكست دشمن شد، پس پيروزى بدر در حقيقت با امداد الهى بوده است.
3. اين آيه از طرفى مىفرمايد پيامبر و مردم عمليات ميدان بدر را انجام دادند و از طرف ديگر مىگويد آنها انجام ندادند، بلكه خدا كرد. اين مطلب اشارهى لطيفى است به قاعدهى «لا جَبر و لا تَفويض بل امرُ بين الامرَين»؛ يعنى اين هم كار شما بود و هم كار خدا؛ از آن جا كه به ارادهى شما انجام گرفت، كار شما بود و چون نيرو و امداد الهى در كار بود، پس كار خدا بود؛ نه جبر و نه واگذارى كار به بشر، بلكه چيزى بين اين دو صحيح است. (تفسير نمونه، ج 7، ص 115)
آيه دوم: «مَا أصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الأرْضِ وَلا فِي أ نْفُسِكُمْ إلَّافِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أنْ نَبْرَأهَا إنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ* لِكَيْلا تَأسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آ تَاكُمْ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور»؛ (حديد/ 23 - 22) هيچ مصيبتى در زمين و در (وجود) خودتان (به شما) نمىرسد، جز اينكه قبل از آنكه آن را بيافرينيم، در كتابى (ثبت) است؛ در حقيقت، آن (كار) بر خدا آسان است. به خاطر آنكه بر آنچه از دستتان رفته تأسف مخوريد و به آنچه به شما داده است شادمان نَباشيد و خدا هيچ متكبّر خيالپرداز فخرفروشى را دوست ندارد.
نکات تفسيري
1. اين آيه در صدد آن است كه دلبستگى انسان را از دنيا بركند و انسانى تربيت كند كه در پى انجام وظيفه باشد، نه نتيجهى منفى كارها او را نااميد سازد و نه نتيجهى مثبت كارها او را سرمست و غافل. انسان بايد همچون صندوقدار بانك باشد كه از رفتن و آمدن پولها، ناراحت و سرمست شود، بلكه در پى انجام وظيفه است و خود را امانتدار و واسطه مىداند.
2. اگر انسان با اين ديد به جهان بنگرد كه همهى وقايع، مشكلات و مصايب انسان در كتابى ثبت شده و مشخص است، نه از رفتن اموال و فرزندان بسيار ناراحت مىشود و نه از آمدن آنان بسيار شادمان، بلكه همه را مقدّرات الهى مىداند كه اگر نعمتى بود بايد سپاس آن را به جاى آورد و اگر مصيبتى بود بايد صبر كند و به ياد خدا باشد.
3. مشكلات و مصيبتهايى كه به انسان مىرسد، چند گونه است:
الف) مشكلاتى كه در اثر اعمال و گناهان انسانها و يا ستم آنها به همديگر واقع مىشود كه قابل پيشبينى و پيشگيرى و مجازات است. (شورى/ 30)
ب) مشكلاتى كه از مقدّرات الهى و براى آزمايش انسانهاست و حتماً واقع خواهد شد و قابل جلوگيرى نيست. (بقره/ 155 و 156)
آيهى فوق به مشكلات و مصيبتهاى نوع دوم اشاره مىكند.
4. آيا وقوع حتمى حوادث و تعيين مقدّرات انسان در علم الهى و لوح محفوظ تلاش انسان را نفى نمىكند؟ و آيا انسان نبايد تسليم محض حوادث باشد؟ پاسخ آن است كه قرآن اين حوادث را به عنوان آزمايش حتمى انسانها معرفى مىكند كه وظيفهى انسان مقاومت و صبر در برابر آنها و ياد خداست؛ يعنى انسان مؤمن تمام تلاش خود را براى شناخت طبيعت و مشكلات زندگى و حلّ آنها به كار مىبرد ولى خود را مأمور به انجام وظيفه مىداند و اگر موفق به حلّ مشكلى نشد نااميد و سرخورده نمىشود و صبر و استقامت پيشه مىكند و اگر موفق به حلّ مشكل شد، سرمست شادى و غافل نمىشود، بلكه آن را نعمتى الهى مىداند و شكر آن را به جاى مىآورد.
5. در اين آيات به يكى از فلسفههاى حوادث و مصيبتهاى دنيا اشاره شده است؛ يعنى خداى مهربان اين حوادث را پيش روى شما نهاده است تا متوجه شويد كه دنيا پايدار و جاودانه نيست و نبايد بدان دل بست و از ياد خدا غافل شد، بلكه پل و محل عبور است. اين حوادث زنگ بيدارباش انسانها و اشاره به عمر كوتاه دنياست و انسان را از خواب غفلت بيدار مىكند تا دنيا را هدف اصلى و نهايى خود نپندارد و اسير آن نشود.
آيه سوم: «يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ»؛ (فاطر/ 8) هر كس را (به خاطر اعمالش) بخواهد، در گمراهى وا مىنهد و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) راهنمايى مىكند.
نکته تفسيري:
مقصود از گمراه شدن افراد توسط خدا آن است كه افراد در اثر اعمال ناپسند خود زمينهى گمراهى خويش را فراهم مىكنند و خدا اين تأثير را در اعمال زشت و تكرار آنها قرار داده كه موجب گمراهى انسان مىشود؛ همان طور كه به انسان چشم و گوش و عقل داده تا حقايق را درك كنند و هدايت شوند.
آيه چهارم: «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَفِى الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظلِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَآء» (ابراهيم/ 27)؛ خدا كسانى را كه ايمان آوردند، به وسيله گفتار (و دلايل و عقايد) استوار، در زندگى پست (دنيا) و در آخرت، پايدار مىدارد؛ و خدا ستمكاران را در گمراهى وا مىنهد؛ و خدا آنچه را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مىدهد.
نکات تفسيري:
1. انسان در زندگى همواره در معرض لغزشها قرار دارد؛ لغزشهايى كه بر اثر هواى نفس يا وسوسههاى شيطانى پديد مىآيند و يا قدرتهاى ستمگر بر او تحميل مىكنند. اما خدا مؤمنان را در كوران اين حوادث ثابتقدم مىدارد و به وسيلهى دليل و برهان و عقايد صحيح، در دنيا و آخرت از لغزشهاى آنان جلوگيرى مىكند.
2. در اين آيه بيان شده كه خدا ستمكاران را گمراه مىسازد. نسبت دادن هدايت و گمراهى به خدا، به معناى جبرگرايى نيست. كار خدا همان تأثيرى است كه در هر عمل آفريده است و نيز نعمتها يا سلب نعمتهايى است كه طبق شايستگى يا عدم شايستگى براى افراد مقرر مىكند؛ پس ستمگران بر اثر ظلمى كه مىنمايند، از نعمت هدايت محروم مىشوند، هر چند آزادند كه مسير خود را تغيير دهند. ()11.
دوم: آياتي که ظهور در اختيار دارد:
آيه اول: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً و َإِمَّا كَفُورا»؛ (انسان/ 3) در واقع، ما او را به راه (راست) راهنمايى كرديم، در حالى كه يا سپاسگزار است، يا بسيار ناسپاس است.
نکات تفسيري:
1. مقصود از هدايت انسان، هدايت تكوينى، فطرى و تشريعى (همهى اقسام هدايت) است؛ هر چند تأكيد آيه بر هدايت تشريعى است؛ يعنى خدا كه انسان را براى رسيدن به كمال آفريد وسايل و نيروهاى لازم را در اختيار او گذاشت و او را با الهامات فطرى و وحى آسمانى پيامبران هدايت كرد و با اين حال او را آزاد گذاشت كه راه صحيح يا غلط را خود انتخاب كند.
2. در اين آيه بر آزادى ارادهى انسان تأكيد شده است؛ يعنى انسان مىتواند هدايت الهى را بپذيرد و سپاسگزارى كند يا نپذيرد و راه كفر و ناسپاسى در پيش گيرد.
آيه دوم: «و َأَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»؛ (نجم/ 39) و اينكه براى انسان جز كوشش او نيست.
نکات تفسيري:
1. آنچه براى انسان مىماند همان تلاش اوست؛ (تفسير نمونه، ج 10، ص 338)؛ چه اين تلاش به نتيجه برسد يا نرسد و اين يك قانون الهى است. چنانچه انسان با نيت خير تلاش كند، به نتيجه برسد يا نرسد، خدا پاداش او را مىدهد. البته اين آيه ناظر به تلاش انسان براى آخرت است ولى ملاك آيه دنيا را نيز در بر مىگيرد؛ يعنى انسان منتظر تلاش ديگران نباشد بلكه به همت و تلاش خود اميدوار باشد.
2. در آيه فوق و آيات مجاور به سه اصل و قانون در مورد اعمال انسان اشاره شده است، ولى اين قوانين موارد استثنا نيز دارند كه در برخى آيات و روايات تذكر داده شده است:
الف) قانون آن است كه كسى مسئول گناهان ديگران نيست، ولى اگر كسى سنت بدى را پايهگذارى كند، در گناه عمل كنندگان شريك است.
ب) قانون آن است كه به هيچ كس غير از تلاش او نمىرسد، ولى مواردى همچون ارث، اجاره و مضاربه در اسلام وجود دارد.
ج) و نيز قانون آن است كه خدا پاداش كامل عمل هر كس را مىدهد، ولى گاهى از راه لطف يا شفاعت پاداش اضافى به افراد مىدهد.
نکات تکميلي در پاسخ دکتر سها:
1. از مطالب فوق روشن شد که تقدير سرنوشت انسان به معناي جبرگرايي نيست، بلکه اختيار انسان محفوظ است و تقديرهاي متغير (مثل رزق، کارها و...) دارد و تقديرهاي حتمي (مثل مرگ نهايي هر کس) که مستلزم جبر نيست و دکتر سها به اين مطلب توجه نکرده بود.
2. آيات قرآن جبر را نپذيرفتهاند بلکه در مورد اختيار انسان سه ديدگاه وجود دارد که دکتر سها فقط ديدگاه جبرگرايي را تقويت کرده بود و بر اساس آن اسلام و مسلمانان را محکوم کرده بود، در حالي که ديدگاه صحيح، همان ديدگاه اهلبيت (ع): «لاجبر ولا تفويض بل امرٌ بين الامرين» است.
3. جمع بين آياتي که ظهور در جبر دارد با آياتي که ظهور در تفويض (اختيار مطلق) دارد ممکن است و اهلبيت (ع) اين کار را در جمله «لاجبر ولاتفويض بل امرٌ بين الامرين» کردهاند. اين مطلب مستلزم غلط دانستن آيات فوق نيست، بلکه بيان تفسير صحيح و مقصود آيات است. هر گويندهاي که يک کتاب بنويسد در مطالبش محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقيد دارد که با قرينه قرار دادن آنها ميتوان نظر نهايي او را کشف کرد و اين کار عقلايي در قرآن و احاديث نيز جاري ميشود.
در ضمن پذيرش «امر بين الامرين» به معناي نسبي بودن جبر و تفويض نيست، بلکه نظريه جديدي است که با تجربيات روزمره و مطالعه تاريخ بشر نيز تأييد ميشود که برخي امور کلي (مثل مرگ نهايي انسان و...) حتمي و غير قابل تغيير است و انسان تحت مديريت الهي از اين جهت است ولي بخشي از کارها (بر اساس همان مديريت الهي) در اختيار انسان است که انجام دهد يا نهد.
4. اينکه برخي مسلمانان معتقد به جبر هستند (همانطور که به اشاعره نسبت داده شده است) و اين عقيده باطل در زندگي آنها تأثير منفي دارد، ربطي به اسلام و قرآن ندارد. چون اعمال غلط افراد به پاي مکتب آنها نوشته نميشود چه بسيار از مسلمانان که احکام اسلامي را عمل نميکنند و گرفتار عواقب آن ميشوند آيا در اين موارد احکام غلط است يا اسلام محکوم است؟!
از مطالب قبل روشن شد که عقيده صحيح در اين مورد همان ديدگاه اهلبيت (ع): «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» است که نه موجب سستي و عقبماندگي ميشود و نه موجب غرور و طغيان انسان ميگردد. پس اگر برخي مديران مسلمان در کشورهاي اسلامي از مفسران اصيل اسلام يعني اهلبيت (ع) فاصله گرفتند و کجراهه رفتند و عقبماندگي علمي و... پيدا کردند، ربطي به اسلام و قرآن ندارد.
5. اعتقاد به تقدير با تفسير اهلبيت (ع) نه تنها مانع برنامهريزي و عامل سستي و عقبماندگي نيست، بلکه عامل پيشرفت علمي است که نمونه آن را در برنامهريزيهاي حکومت امام علي (ع) و در عصر ما در پيشرفتهاي شگفتآور علمي و برنامهريزيهاي کوتاه مدت و بلند مدت (20 ساله) ايران بعد از انقلاب اسلامي ميبينيم. کسي که قائل به تقدير به معناي صحيح است قائل به جبر نيست که تنبل و نااميد شود و به وضع موجود راضي و قانع گردد، بلکه ميداند که خدا او را مختار آفريده و مسئول و مکلف است و ميتواند سرنوشت خود را (در امور غير حتمي) تغيير دهد. پس با توکل و استعانت از خدا تلاش ميکند و مطمئن است که خدا افراد تلاشگر را هدايت (عنکبوت/ 69) و کمکرساني (محمد/ 7) ميکند. از اينرو با اميد زيادتر تلاش ميکند و حتي اگر در مرحلهاي شکست خورد نااميد نميشود، چون ميداند که مسئوليت خود را انجام داده و پاداش الهي او محفوظ است و اگر پيروز شد، مغرور نميشود چون ميداند که اين نعمت و نصرت الهي است.
6. دکتر سها براي تثبيت عقيده جبرگرايي به منابع غير معتبر و احاديث اهلسنت متوسل شده است (کتاب نقد قرآن، ص 577 از صحيح بخاري 6/2433 و صحيح مسلم 4/ 2036 و... احاديثي را در تأييد جبرگرايي آورده است) و اين همان اشکالي است که قبلاً مفصل بدان پرداختيم که يکي از پيشفرضهاي دکتر سها آن است که منابع غير معتبر را معتبر دانسته است و بر اساس آنها عليه قرآن و اسلام و پيامبر (ص) را داوري ميکند در حالي که اگر به احاديث معتبر از اهلبيت (ع) توجه ميکند، اينگونه نتيجه نميداد.