شبهه:
آیا ارتباطی بین قرآن و علم وجود دارد؟
پاسخ تفصیلی:
در این مورد برخی صاحب نظران تا آنجا پیش رفتهاند که همه علوم تجربی را دینی دانستهاند و برخی به تداخل یا تعامل علم و دین معتقد شدهاند. در اینجا مناسب است دیدگاههای فوق به ویژه در رابطه با قرآن و علم مورد کاوش قرار گیرد تا اشکالات دیگر دکتر سها (جداانگاری علم و دین) روشن شود. هر چند بحث ما در مورد قرآن و علوم تجربي است، اما ناچاريم بحث را به طور عام و به گونهاي که شامل همه مباحث ديني شود (رابطه علم و دين)، مطرح کنيم و مطلب را محدود به دين، يا کتاب خاص نکنيم، البته در پايان به نتيجهاي مطابق با رابطه قرآن با علم، دست پيدا خواهيم کرد.
در طول عصرها و قرون متمادي دانشمندان ديني و عالمان از هم جدا نبودهاند و گاه يک نفر، فيلسوف، متکلم، شاعر، اديب، فقيه و پزشک بود، پس نتيجه عملي اين شيوه، اختلاط علوم و موضوعات آنها و گاه اظهار نظر هر کدام، به جاي ديگري بود. کم کم با گذشت زمان، علوم و فلسفه از دين جدا شدند، ولي حوزههاي مشترک و ويژه هر کدام معين نشد و رابطه دقيق آنها در هالهاي از ابهام قرار گرفت و اين چنين بود که دانشمندان مختلف (فلاسفه، متکلمان، مفسران و دانشمندان علوم تجربي) سعي کردند مرزبندي دقيق علوم تجربي با دين را روشن کنند و در اين راه، زحمات فراواني کشيدند و نظرات گوناگوني ارائه دادند و بعضي با دلسوزي و با انگيزه نجات فلسفه، دين يا علوم تجربي وارد ميدان شدند. ما به اختصار نظريات آنها را بررسي خواهيم کرد.
احتمالات در مورد رابطه علم و دين
ما از چهار نوع رابطه بين علم و دين، ميتوانيم سخن بگوييم:
الف. تداخل علم و دين
ب. تعارض علم و دين
ج. جدايي مطلق علم و دين
د. سازگاري علم و دين
اکنون به بررسي تفصيل نظريههاي چهارگانه، در رابطة علم و دين ميپردازيم.
الف. تداخل علم و دين
در این مورد چند تقریر و تصویر قابل طرح است:
اول: بعضي بر اين باورند که موضوع علوم تجربي (طبيعت) بخشي از موضوع دين است، چون دين از طرف خداست و حق اظهار نظر در مورد همه چيز، حتي مسائل علوم تجربي، را دارد. پس دانشمندان علوم تجربي بايد، از دين تبعيت کامل داشته باشند و موضوع تحقيق خود را از دين بگيرند و در چهارچوب آن آزمايش و پيشرفت کنند و اگر تحقيقات آنان نتايجي مخالف با دين داشت، آن را قبول نکنند؛ زيرا تجربه بشر ظني و خطاپذير است، به خلاف وحي الهي که خطاناپذير است. مثلا اگر زيستشناسان، تصميم به تحقيق در باب انسان و مراحل تکامل او دارند، اول بايد نظر دين را بررسي کنند و اگر دين به آنها گفت انسان بدون مقدمه و مراحل تکامل، خلق شده است، نبايد به دنبال تحقيق تکامل انسان از حيوانات قبلي باشند، بلکه در دايره ثبات انواع (فيکسيسم) بررسي و تحقيق کنند. اين نظريه در جهان مسيحيت، در دوران قرون وسطي، خود را نشان داد و عملاً طبق آن عمل ميکردند و اگر يکي از دانشمندان، بر خلاف معارف کتاب مقدس، نظريه يا تئوري يا قانون علمي ابراز ميکرد، او را محاکمه ميکردند و ميبينيم که گاليله را به جرم اين که قائل به حرکت زمين است، محاکمه کردند؛ زيرا اين نظريه مخالف نصوص کتاب مقدس است. (علم و دين، عباسعلي سرفرازي، ص 17) در بين مسلمانان کساني که معتقدند، همه علوم بشري از ظواهر آيات قرآن استخراج شدني است، نظرشان در نهايت به همين مسئله ميرسد؛ چون بر اساس این دیدگاه همه چيز در قرآن هست و اين قرآن است که معين ميکند نتيجه مسائل طبيعي بايد به کجا منتهي شود.
بررسي
ما مبناي تقریر اول را در مباحث آینده رد میکنیم و اثبات مینماییم که ظواهر قرآن، اصول علوم و معارف ديني مربوط به هدايت بشر را شامل ميشود. هر چند اشاراتي به علوم طبيعي دارد، اما علوم طبيعي را با تمام جزئياتش، بيان نميکند و در پي بيان آن هم نيست. از طرف ديگر، نميتوان علوم تجربي را در چهارچوب موضوعات و احکام ديني محدود و منحصر کرده وگرنه پيشرفت علوم متوقف يا کند ميشود. اما در جهان مسیحیت مسأله تداخل علم و دین به تعارض علم و دین منتهی شد.
دیدگاه آیت الله جوادی آملی
نه ما علم غیر اسلامی داریم و نه علم سکولار؛ زیرا علم عبارت است از مجموعه مسائلی است که در آن مسائل، محمولات برای موضوعات ثابت میشود. این مجموعه را «علم» گویند علم مجموعه مسائلی است که در آن محصولات برای موضوعات ثابت میشود. همه علوم چه دریاشناسی، چه صحراشناسی، چه سپهرشناسی، معلوماتی دارد و علمی دارد و عالمی. معلومات از دریا و صحرا و زمین و آسمان مخلوقات الهیاند، ما چیزی به عنوان طبیعت نداریم، قهراً علوم طبیعی هم نخواهیم داشت، ما خلقت شناسی و مخلوق شناسی داریم. پس حوزه معلوم، حوزه دین است. علم هم گاهی با تجربه است. گاهی با تجرید، گاهی با آزمایشی و کمک گیری از حس و تجربه است، گاهی با علوم متعارفه و تجریدهای عقلی است که در فلسفه و کلام مطرح است. عقل و علم چه تجربی و چه تجریدیاش چراغ الهی است، این را «الله» داده است. انسان در زاد روز فاقد همه علوم تجربی و تجریدی بود، فرمود: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً» (نحل/ 78) در سوره مبارکه نحل فرمود: وقتی به دنیا آمدی چیزی نمیدانستی. «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»؛ (علق/ 3) از یک سو «وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ» (نحل/ 78) که ابزار علماند از سویی دیگر، این علوم را که چراغ کشف واقع است، خدا داد. پس «معلوم» مخلوق خداست. چرا معلوم شناس، مخلوق خداست. انسان هم که مخلوق خداست. ما در حوزه معلوم، علم و عالم چیزی غیر از مخلوق خدا نداریم، اگر با چراغ علم، کار خدا را کشف میکنیم، میشود علم دینی. (ر.ک: خطبه های نماز جمعه (16/5/1388ش)، آیت الله جوادی آملی)
منشأ توهم تعارض علم و دین آن است که حوزه دین را به نقل محدود کرده و عقل را از چارچوب معرفتی دین خارج بدانیم. در این صورت تنها آن چه از ادله نقلی فهمیده میشود، داخل در هندسه معرفت دینی بوده و آنچه توسط عقل حسّی و تجربی یا عقل تجریدی به دست میآید معرفت علمی و فلسفی و بی ارتباط با حوزه دین محسوب میگردد... این تصور ناصواب است که مرز دین را میشکافد و عقل را از هندسه معرفت دینی جدا و آن را بیرون آن قرار میدهد و نقل را در درون آن میگذارد. (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، ص 109)
در نظر استاد جوادی، عقل اعم از عقل تجریدی محض [که در فلسفه و کلام (و منطق) براهین خود را نشان میدهد] بوده و عقل نیمه تجریدی (که عهده دار ریاضیات است) و عقل تجربی (استقراء) و عقل شهودی (منشأ عرفان) را نیز در بر میگیرد. (ر.ک: همان، ص 25) و طبق نظر ایشان، عقل در مقابل نقل است نه در مقابل دین (شرع). و همان خداوندی که ادله نقلی را منبع معرفت دینی قرار داده، عقل را نیز حجت شرعی و منبع شناخت دین و ره آورد آن قرار داده است. عقل اگر کشف کرد خدایی هست و اراده و علم ازلی دارد و چنین فرمود، میشود اسلام. نقل هم اگر گفت: خدای سبحان چنین فرمود، میشود اسلام. منتها همان طور که برای نصاب نقل، شرایط و موانع زیادی است، برای نصاب عقل هم همین طور است. (ر.ک: همان، ص 84؛ فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، نشریه کیهان، (15/9/1384).) بر این اساس، در مواردی ناسازگاری مفاد یک دلیل نقلی با یک معرفت علمی یا فلسفی، باید از تعارض علم یا فلسفه و نقل سخن راند؛ نه آن که آن را شاهدی بر تعارض علم و دین قلمداد کرد. نتیجه این که عقل در مقابل نقل و سمع است، نه در مقابل شرع، منتها عقل هم شرایط فراونی دارد تا بشود حجت و اگر چیزی را کشف کرد، میشود اسلام. (فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، نشریه کیهان، (15/9/84).)
از ظاهر کلام استاد جوادی به دست میآید که اگر از عقل هم استفاده نکنیم و به سراغ نقل برویم، ریشههای این علوم (علوم تجربی) در آن موجود است. ایشان میفرمایند:
«نباید گمان برد که منابع نقلی دین (قرآن و روایات) هیچ سهمی در ساحت علوم ندارند. منشأ توهم فقدان ربط، آن است که در قرآن و کلام معصومان، درباره جهان و طبیعت به تفصیلی که عالمان علوم طبیعی بحث میکنند، مطالبی مشاهده نمیکنیم. این روایات از کشف مادهای جدید یا سیارهای جدید و یا ساز و کار گردش خون و سلسله اعصاب و امثال آن سخن نمیگویند تا با رجوع به آنها بتوان بر دانش تجربی خود افزود. کسانی که چنین میاندیشند از این نکته غافلند که در حوزه علوم نقلی نیز چنین نیست که تفصیل مسائل نقلی به وضوح و روشنی بیان شده باشد، بلکه ادراک معارف دینی در حوزه اخلاق، اعتقادات و فقه نیز محتاج تدقیق و پی گیری عالمانه است و چنین نیست که منابع نقلی زحمات عالمان را نیز بر عهده داشته باشند... کار قرآن و روایاتی القای اصول و روشن کردن خطوط اصلی و افقهاست، بر عهده عالمان شاخههای مختلف علوم اسلامی است که در تکاپوی علمی خویش زوایای نهفته مطلب و فروعات را از این اصول استنباط کنند. (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 148 و 149)
طبق دیدگاه استاد جوادی، دین (قرآن و روایات) بسیاری از مسائل را به صورت قانون کلی بیان کرده و تشریع و تبیین آن را به اجتهاد کارشناسان واگذار نموده است. مانند مباحث فقهی، حقوقی و ... به عنوان مثال استاد مرحوم شیخ انصاری با اشاره به یک اصل «لا تنقض الیقین بالشک» (بحارالانوار، ج 2 ، ص 274) استصحاب را نوشت که اجتهاد پیرامون آن حداقل نیازمند پنج سال کار مستمر علمی (اعم از سطح و خارج) است. (ر.ک: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص 151) از نظر استاد جوادی، اگر عالمان علوم طبیعی مانند فقها (که در روایات فقهی تأمل می کنند) در روایات و آیات کیهان شناختی و مربوبط به طبیعت تأمل کنند، برکات زیادی نصیب علم تجربی خواهد شد. بنابراین سخن از نبودن موارد و منابع استخراج مطالب علمی در روایات اسلامی نیست. سخن در پیگیری نکردن عالمان است. (ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 19)
بررسی
از سخن ایشان استفاده میشود که علم زیر مجموعه عقل و عقل جزء منابع دین است پس علم و دین تداخل دارند. اما لازم به یادآوری است که ظواهر نقل (قرآن و سنت) هر چند دارای مطالب مفیدی و فراوان علمی است؛ اما این بدان معنا نیست که استخراج تمام علوم بشری (با توام فرمولها و جزئیات آن) از ظاهر آیات و روایات به دست میآید. البته در مطالب نقل شده از استاد «منبع دین» و «جزء دین» بودن از هم جدا نشده است؛ چون اگر هر چیزی زیر مجموعه منبع دین یعنی عقل قرار گرفت حتماً جزئی از دین نمیشود چنان که ریاضیات از مطالب عقلی است اما جزء دین نیست.
دیدگاه دکتر گلشنی
استاد گلشنی چنین مینویسد:
منشأ تعارضات به نظر من دخالتهای نا به جا است که این دو طرف در کار هم کردهاند؛ البته با توجه به آن چیزی که من میبینم دو تا چیزی نیست یک چیز است، منتهی بخشی از فعالیتهای علم را من دین حساب میکنم. (ر.ک: منظومه نوین معرفتی و گفتگوی جدی علم و دین (گفتگو با مهدی گلشنی) نظریه انتخاب، 19و21/8/1379)
طبق نظر آقای دکتر گلشنی علم و دین نه تنها متعارض نیستند، بلکه معارف دینی همان قوانین و سنن ثابتی را تبیین میکنند که علوم مختلف در جستجوی آنها میباشند. (نامه علم و دین، ش 1)
در نظر ایشان علم، وسیلهای است که انسان را به خدا نزدیک میکند و هدف اصلی علم شناخت آثار صنع خداوندی است و این، همان گونه که در ادیان توحیدی آمده خود عبادت است. (ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42) به عبارت دیگر طبق این سخن ایشان، فعالیت علمی یک فعالیت دینی است، با ابزارهای خودش و تلقّی کار علمی به عنوان یک کار دینی اختصاصی به اسلام نداشته، بلکه هم در جهان اسلام سابقه دیرین دارد و هم در جهان مسیحیت. (ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42) همچنین از نظر جناب دکتر گلشنی علم در طول دین است نه در عرض آن. ایشان در کتابش به این نکته تصریح کرده و مینویسد: «ما درباره علم و دین، معتقدیم که علم در طول دین قرار دارد نه در عرض آن.» (ر.ک: از علم سکولار تا علم دینی، مهدی گلشنی، ص 3.) به اعتقاد ایشان، دین و علم به ابعاد مختلفی از یک واقعیت اشاره دارند. علم به چگونگی میپردازد و دین به چراها؛ مثل این نقشههای مختلف یک ساختمان، نظیر سیم کشی و لوله کشی و غیره، به ابعاد مختلف آن نظر دارد. (ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42)
بررسی
از مباحث آقای گلشنی میتوان نتیجه گرفت که در نظر ایشان علم و دین یک چیز بیشتر نیست و این سخن به این معنا است که رابطه آن دو رابطه تداخل است؛ زیرا از نظر ایشان فعالیت علمی در عین حال یک فعالیت دینی نیز قلمداد میشود. ولی در این جا هم نوعی خلط وجود دارد چرا که اگر دین تشویق به علم آموزی کرد (مثلاً پزشکی) لازمه آن، این نیست که آن علم حتماً جزئی از دین باشد، هر چند که به عنوان اطاعت از دین ثواب هم بر آن مترتب باشد.
ب. تعارض کامل بين علم و دين
بين احکام شرعي (در اينجا قرآن به طور خاص منظور است) و مطالب علوم تجربي، تعارض و تضادي وجود ندارد و اگر تضاد ظاهري، بين بعضي احکام شرعي و علم در ابتدا به نظر برسد با تأمل و دقت دفع و رفع ميشود و در نهايت، تعارض علم و دين، به تعارض عقل و دين منجر ميگردد؛ بنابراین اين تعارض محال است.
ج. جدايي مطلق علم دين
کساني بر اين باورند که دين و علم دو روش، هدف، حوزه و موضوع جداي از هم دارند، بنابراين هيچ گونه اصطکاکي با يکديگر ندارند. طرفداران اين نظر (مانند کانت، اگزيستانسياليست ها و طرفداران نظرية تحليل زباني) اگرچه هر کدام سخن خاص خود را ميگويند، اما همه در يک موضوع اشتراک دارند که حوزه دين با حوزه علم، جداست و تداخل يا تعارض ندارند. اين نظريه بعد از جنجالهاي قرون وسطي و در اثر پيشرفت علوم تجربي، از قرن هفده ميلادي به بعد، در اروپا پيدا شد و در حقيقت اين، نظر پاسخي بود به تعارض علم و دين، در اواخر قرون وسطي که به ستيز عالمان ديني، با دانشمندان علوم تجربي منتهي شد.
بررسی
این دیدگاه هر چند که عموماً در غرب پذیرفته شد و مرز دین و علوم جدا شد و نوعی سکولاریسم حاکم گشت، اما این دیدگاه با قرآن سازگار نیست، دلایل این مطلب را در ادامه ذکر میشود.
د. توافق وسازگاري علم و دين (تعامل)
اين نظريه از روح تعاليم و معارف اسلامي، استنباط ميشود، شواهد زيادي از قرآن و روايات دارد و ما با چند مقدمه، به اثبات آن ميپردازيم.
1. اسلام در موارد زيادي، به علم و عالمان توجه کرده و آنان را، تشويق نموده است و حتي آيات زيادي در قرآن است که مطالب علمي را بيان ميکند و هر چه علوم تجربي، پيشرفت بيشتري يابد حقايق آن مطالب، بيشتر کشف ميشود. پس اسلام مؤيد علم قطعي (علوم تجربي همراه با دليل عقلي) و مشوق آن ميباشد و علوم قطعي هم، مؤيد و شاهد اعجاز قرآن است.
2. از طرف ديگر اثبات کرديم که تداخل علوم با دين (اتحاد موضوع آنها) صحيح نيست و اينکه گفته شده ظواهر قرآن، همه علوم بشري را در بردارد، صحيح به نظر نميرسد.
3. و نيز ثابت کرديم که تعارض علوم تجربي محض، با مطالب علمي قرآن وجود ندارد، بلکه همه موارد قابل جمع است. نتيجه اینکه علوم تجربي، با قرآن سازگاري دارد، ولي موضوعات آن تداخل ندارد و موارد تعارض که در ابتدا به نظر ميرسد به راحتي قابل رفع است.
شواهد و دلايل سازگاري علم و دين
1. برهان
حصر اين چهار حالت عقلي است؛ پس وقتي ما تداخل و جدايي مطلق و تعارض را باطل کرديم، خود به خود طريق چهارم، براي رابطة علم و دين باقي ميماند.
2. قرآن به علم اهميت ميدهد و آن را تشويق ميکند (زمر/ 9؛ مجادله/ 11) و از طرف ديگر، در بعضي روايات، علم تجربي را در عرض علم دين، قرار ميدهند.
چنانکه از پيامبر (ص) نقل ميکنند که فرمود: «العلم علمان: علم الاديان و علم الابدان»؛ دو نوع علم وجود دارد، معرفت دينها و معرفت بدنها. (ميزان الحکمه، ج 6، ص 57، حديث 13823 (چاپ دفتر تبليغات اسلامي).) يا اينکه در روايات ديگري علم فقه را از طب و نحو و نجوم جدا ميکند. (همان منبع، حديث 13822) از اين تقسيم علوم، استفاده ميشود که في الجمله قلمرو علم تجربي، از علوم ديني جداست، ولي در عين حال، اسلام هر دو را تشويق ميکند؛ پس علم و دين با هم سازگارند.
3. مثالها و مطالب علمي قرآن، در مورد ستارگان، زمين، گياهان و ... که با جديدترين نظريات اثبات شدة علمي هماهنگ است، به ما ميفهماند که علم و دين با هم، سازگارند و تعارضي ندارند. (به خلاف بعضي کتابهاي مقدس تحريف شده، در اديان ديگر که با اثبات هر نظريه علمي، يک قدم عقب نشيني ميکنند)
نبودن علوم تجربی در قرآن نشانه نقص آن
در اینجا لازم است اولاً بیان شود که قلمرو قرآن و علوم چیست (حداقلی ـ حداکثری ـ متوسط) و در نتیجه معلوم گردد که قرآن کریم بیش از 2000 آیه اشاره به علوم مختلف دارد و ثانیاً روشن شود که با توجه به هدف قرآن (هدایت) لازم نیست جزئیات همه علوم در قرآن باشد و نبودن آنها موجب نقص قرآن نیست؛ چون خدای حکیم با توجه به هدف نزول قرآن (هدی للناس) محتوای آن را تنظیم و نازل کرده است. پس عدم وجود جزئیات علوم مستلزم بشری بودن قرآن و غیر الهی بودن آن نیست بلکه نشانه نزول حکیمانه از طرف خدای حکیم است.