شبهه:
دکتر سها يکي از موانع پيشرفت و توسعه را «رضايت و قناعت به وضع موجود» ميداند که در آيات و احاديث به آن اشاره شده است ايشان مينويسد:
«يکي ديگر از موانع توسعه در قرآن، توصيهي قرآن به رضايت و خشنودي از تبعيضهاي موجود در جامعه است. مردم توصيه شدهاند که تفاوتهاي مالي و طبقاتي ديگر موجود در جامعه را با رضاي خاطر قبول کنند. دقت کنيد: «وَ لَاتَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَسْئَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيماً»؛ (نساء/ 32) و زنهار آنچه را خداوند به آن بعضي از شما را بر بعضي [ديگر] برتري داده آرزو مکنيد. براي مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهاي است و براي زنان از آنچه کسب کردهاند بهرهاي است و از فضل خدا درخواست کنيد که خدا به هر چيزي داناست.
در قرآن در تقبيح آرزوهاي دنيوي آيات ديگري نيز وجود دارد از جمله: «يُنَادُونَهُمْ أ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أ نْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الأمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الغَرُور»؛ (حديد/ 14) آنان را ندا در ميدهند آيا ما با شما نبوديم ميگويند چرا ولي شما خودتان را در بلا افکنديد و امروز و فردا کرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غره کرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان] مغرور کننده شما را درباره خدا بفريفت.
احاديث فراواني نيز در تقبيح آرزوهاي دنيوي وجود دارد که به ذکر دو مورد اکتفاء ميشود: «عن ابن عمر قال أخذ رسول الله ببعض جسدي فقال کن في الدنيا کأنک غريب أو عابر سبيل وعد نفسک في أهل القبور»؛ (سنن ترمذي 4/ 567) ابن عمار گويد که پيامبر جايي از بدن مرا گرفت و گفت در دنيا آنگونه باش که انگار غريب يا رهگذر هستي و خودت را جزو مردگان به حساب آور (يعني آرزو و ايدهاي براي آينده نداشته باش)؛ «النبي: أخوف ما أخاف علي أمتي الهوي و طول الأمل»؛ (کنز العمال 3/ 196) پيامبر (ص): بيشترين ترسي که من در مورد امتم دارم هوي (اميال) و آرزوي بلند است.
درست برخلاف آيات و احاديث فوق، لازمهي پيشرفت فردي و اجتماعي، داشتن آرزوهاي بلند است. هر فرد بايد آرزوهاي بزرگ و بلند معقولي براي زندگي خويش در نظر بگيرد و براي رسيدن به آنها تلاش کند و جامعه هم بايد آروزوهاي بلندي که نسلهاي متمادي را در برگيرد داشته باشد و براي رسيدن به آنها برنامه ريزي و تلاش کند.» (نقد قرآن دکتر سها، ص 525ـ527)
پاسخ تفصیلی:
در مورد مطالب فوق لازم است چند نکته روشن شود:
الف: رضايت به وضع موجود
خداوند در قرآن میفرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً»؛ (نساء/ 32) و آنچه را خدا به سبب آن، برخى از شما را بر برخى [ديگر] برترى داده، آرزو نكنيد. براى مردان از آنچه كسب كردهاند، بهرهاى است و براى زنان [نيز] از آنچه كسب كردهاند، بهرهاى است؛ و خدا را از (ناحيهى بخشش و) فضلش درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست.
تفسير آيه مورد استدلال
1. تفاوتهاى زن و مرد و اختلافاتى كه بين انسانها ديده مىشود، چند قسم است:
الف) برخى تفاوتها، نوعى تبعيض است كه معلول اختلافات طبقاتى، استعمار و استثمار و ستمهاى اجتماعى انسانها به همديگر است. اسلام اينگونه اختلافات ساختگى و بدون دليل را صحيح نمىداند و با آن مبارزه مىكند.
ب) اختلافات طبيعى انسانها از نظر قد، وزن و استعداد كه لازمهى آفرينش انسان است؛ يعنى اگر جامعه بخواهد تكامل يابد، بايد استعدادها، ظرفيتها و علاقهها متفاوت باشد، تا همهى شغلها به كار افتد و انسان پيشرفت كند؛ يعنى انسانها مثل اعضاى يك پيكرند كه هر عضو و سلول آن همديگر را تكميل و يارى مىكنند و اگر انسانها مثل محصول يك كارخانه، همه يكسان باشند، پيشرفت آنها متوقف مىشود؛ براى مثال، اگر همهى انسانها مرد باشند، به زودى نسل بشر منقرض مىشود.
پس اين تفاوتها مقتضاى حكمت و فرزانگى خداست و در آنها عدالت رعايت شده است؛ يعنى هر چيزى سر جاى خود قرار گرفته است.
ج) برخى اختلافات حقوقى (مثل مقدار ارث) بين انسانها وجود دارد و فقط ياد آور مىشويم كه اگر چه ارث مردان دو برابر زنان است اما با توجه به اينكه هزينهى زندگى و مَهر زنان به عهدهى مردان است، در حقيقت سهم زنان دو برابر مىشود.
2. توجه به اين نكته لازم است كه نه عدالت هميشه به معناى تساوى است و نه تفاوت بين افراد هميشه به معناى تبعيض؛ برخى از تفاوتها در نظام هستى، به ويژه بين زن و مرد، لازمهى نظام اجتماعى بشر است.
3. تفاوتهاى زن و مرد در زمينههاى ياد شده، بار ارزشى ندارد؛ يعنى زن بودن يا مرد بودن و قد و وزن و ... باعث برترى كسى نزد خدا نمىشود؛ چون گوهر اساسى انسانيّت در همهى افراد وجود دارد، بلكه ارزش واقعى افراد به ايمان، علم و تقواست كه امكان فراهم آوردن آنها براى زن و مرد، يكسان وجود دارد.
4. عبارت: «از فضل الهى درخواست كنيد.»، به معناى كنار گذاشتن اسباب مادى نيست، بلكه انسان بايد فضل و رحمت خدا را در لابهلاى اسبابى كه مقرر داشته است، جست وجو كند. از اين روست كه در آيه، كسب و تلاش در كنار دعا و درخواست فضل الهى آمده است.
مقصود از رضايت به وضع موجود، آن است که انسان طعع کار و حسدورز نباشد که اين مطلب نوعي آرامش رواني را در پي دارد که زندگي را شيرين ميکند ولي مقصود آن نيست که انسان تلاش نکند، چرا که در آيات و روايات متعدد انسان را به طلب علم و عمل و کار براي تأمين زندگي سفارش شده و حتي کار براي رفاه خانواده در حکم جهاد معرفي شده است. (مجادله/ 11)
ب: آرزوي طولاني نداشتن
خداوند در قرآن میفرماید: «يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ (حديد/ 14) (منافقان) آن (مؤمن)ها را ندا مىدهند: «آيا با شما نبودهايم؟!» گويند: «آرى، و ليكن شما خودتان را در فتنه افكنديد و انتظار (شكست اسلام را) كشيديد و شك كرديد و (خيالها و) آرزوها شما را فريب داد تا اينكه فرمان خدا فرا رسيد و (شيطان) حيلهگر شما را نسبت به (آمرزش) خدا فريب داد.
تفسير آيه مورد استدلال
1. در اين آيه به بى نورى و تاريكى راه منافقان و درماندگى و التماس آنان اشاره شده است كه چگونه از مؤمنان درخواست نور مىكنند، ولى جواب منفى مىشنوند و نا اميدانه راهى دوزخ مىشوند.
2. در اين آيه به عوامل انحراف و بىنور شدن منافقان و جدايى آنان از راه مؤمنان اشاره شده است كه عبارتاند از:
الف) اين كه آنان خود را گرفتار فتنه و گمراهى و شرك كردند.
ب) آنان پيوسته منتظر شكست اسلام و مرگ پيامبر (ع) بودند و در انجام كارهاى مثبت كوتاهى مىكردند.
ج) آنان در عقايد صحيح و نبوت و معاد ترديد داشتند.
د) منافقان تا هنگام مرگ به آرزوهاى طولانى گرفتار بودند و از اين رو فريب خيالات خود را خوردند.
هـ) منافقان فريب شيطان را خوردند، كه به آنان وعدهى توبه و بخشش خدا را مىداد تا به سركشى و گناه ادامه دهند.
اما در مورد حديث مشهور که از پيامبر (ع) و امام علي (ع) نقل شده: «أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَل»؛ (بحارالانوار، ج 74، ص 417) بيشترين چيزي که بر شما ميترسم دو چيز است، پيروي از هواي نفس و آرزوهاي طولاني، آرزو داشتن ميتواند به دو معنا باشد:
اول: آرزومداري به معناي اميد به آينده روشن و بهتر که زمينهساز تلاش بيشتر انسان است. اين مطلب در احاديث اسلامي مورد تشويق و تأکيد قرار گرفته است و همين نوع آرزومداري است که زمينهساز برنامهريزي بلند مدت و تلاش بيشتر ميشود. «عن رسـول اللّه (ص): الامـل رحـمة لامتي، و لولا الامل ما ارضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا»؛ (همان، ج 77، ص 173، ح 8) آرزو، مايه رحمت براي امت من است، اگر اميد و آرزو نباشد هيچ مادري به فرزندش شير نميدهد و هيچ کشاورزي درخت کاري نميکند.
دوم: آرزو انديشي همراه خيالپردازي که انسان را از زندگي واقعي دور ميسازد و زمينهساز ناهنجاريهاي اجتماعي و فردي ميشود، مثلاً جواني که آرزوها و خيالهاي غير واقعي و دستنايافتني در سر ميپرورد ميخواهد يک شب به همه چيز برسد و چون در عالم واقعي ممکن نيست دست به خلافکاري ميزند اين نوع از آرزوانديشي است که در آيات و روايات نکوهش شده است.
نکات تکميلي در پاسخ دکتر سها
1. از تفسير آيات و احاديث فوق استفاده ميشود که قرآن و احاديث انسان را به توقف در زندگي و عدم تلاش اقتصادي و.... دعوت نميکند، بلکه بر عکس انسان را به پيشرفت علمي و اقتصادي دعوت ميکند و دنيا را مزرعه آخرت معرفي ميکند که محل تجارت اولياي الهي است. (بحارالانوار، ج 67، ص 225)
2. رضايتمندي از زندگي و قناعت دو صفت نيکوست (اما نه به آن معنايي که دکتر سها ميپنداشت بلکه) معناي آنها اين است که انسان بعد از تلاش نااميد و مضطرب نباشد و گرفتار طمع و حسد نگردد و به راههاي خلاف کشيده نشود اين رضايتمندي از تقدير الهي (که بر اساس ايمان به حکمت و تدبير الهي است) و قناعت زمينهساز آرامش روحي و رواني انسان است و مانع تلاش و پيشرفت نيست.
3. آرزومندي و برنامهريزي در اسلام نفي نشده است، بلکه آرزوانديشي خيالپردازانه که زمينهساز دوري از واقعيات زندگي و انحرافات است نکوهش شده است.
4. برخي احاديث که دکتر سها بدانها استدلال کرده است و انسان را همچون مردگان در قبر ميخواهد و انسان را به ترک دنيا دعوت ميکند از منابع کماعتبار همچون «کنزالعمال» و «مستدرک صحيحين» نقل شده است و مخالف محکمات آيات و روايات است که انسان را سرزنده و به دور از رهبانيت (مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج 14، ص 155) (تارک دنيا و گوشهنشين) و با عزّت ميخواهد.